"تماشای موسیقی‌ بوییدن شعر شنیدن نقاشی مزه کردن رقص؛ دستت را به من بده" -یوسف صدیق

صدای ویولنسل تو را به چه فکری می‌برد؟ ” وید لوندِ” نوازده به من گفت که در این ساز چیزی خانه کرده صدایی، صدایی بسیار قدیمی که بدنبالش هستی وقتی آنرا می‌نوازی و میشناسی‌اش وقتی آن را پیدا کنی شاید آن همان چرایی باشد که به آن قدیمی ترین صدایی که می شناسم باید فکر کنم همچون زمزمه کردن ، آواز خواندن ، همچون نوشتن خاطراتی قدیمی در صندوقچه خاک گرفته اتاق زیر شیروونی و نیز به رنگهای جنگل در پاییز گویی صدای آوای ارامش ویولنسل را میشنوی برای جایی که از آن آمده است، جایی در دنیای نُت های کهنسالش ؛

١٩ فوریه -سال ١٩٨٩ "دست هایش را آرام در میان دستانش گرفت و روی انگشتانش کشیده اش بوسه زد بوسه ای که حال همچون جوانه ای در میان دستانش رشد خواهند کرد و شکوفه ای به جنس لبخند هایش را خلق میکنند؛"

تقدیم شما :")

"Il - passe des - heures à rêver dans le même - café français à Paris, racontant - 🎻" chacun de ses rêves"🏷,,

ما همدیگر رو جایی درمیان کلمات یک کتاب،آثار هنری یک موزه و یا یک قهوه گرم ، ملاقات کرده بودیم موسیو ؟!

جلد اول ✨🎻

جلد دوم ✨🎻

and i wanna cry i wanna learn to love but all my tears have been used up on... ANOTHER LOVE ✨

شبتون بخیر ✨🎻

هنگامی که آرزوی چیزی را دارید، سراسر کیهان همدست میشود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی. - پائولو کوئیلو