eitaa logo
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
750 دنبال‌کننده
394 عکس
299 ویدیو
24 فایل
@anotherlovee چنل محافظ ✨ نفس هایت شاعرانه ترین احساس ها را درون رگ هایم جاری می‌کند. من در کنارِ تو تمام معشوقه های افتاده روی پرد‌ه‌ی سینما را درونِ قلبم احساس می‌کنم.✨
مشاهده در ایتا
دانلود
ورق خورد ورق خورد ورق خورد... صفحه‌های تکراری زندگی من مدام ورق خورد و هنوز به دنبال صفحه‌ای جدید میگردم که پنهان شده در خود زندگی‌ام
صدای من رو میشنوی ؟! صدایی مخلوط شده با باران .. صدایی مخلوط شده با اواز پیانو هر سازی داستانی داره و داستان من تو جنگل بارون زده و پیانویی که بوی چوب بارون خورده رو میده شنیده میشه سعی کن صدامو بشنوی اون آواز زندگیه منه زندگی که در لابلای شاخه های خیس بارون خورده درختانو قهوه داغ و تلخش و اون عینک و کتابایی که هروز برای بار هزارم مرورشون میکنم پنهان شده صدای اواز منو بشنو ..
انتهای راهرو ، دری وجود دارد؛ به دنیای خیال نمی رسد اما تو نشسته ای و موهایت را شانه میکنی.... همین برای من یک رویا می شود. پوستر ها دیوار را در آغوش گرفته اند و گل هایی که روزی شاداب بودند، حالا دیگر جان خواستن قطره ای آب را هم ندارند . میز هنوز هم پر از کاغذ است. خاک گرفته، مچاله شده و خط خطی. عزیزکم... چه چیزی آسودگی خاطرت را از تو گرفته بود که هیچ گاه، هیچ گاه نتوانستی شروع را به پایان برسانی؟! من میگویم : تو خودت را دریغ کردی. دیگر از نشستن پشت میز روبروی پنجره لذت نمیبردی ...از سکوت خانه خسته شدی... لابد باز هم با خودت فکر میکردی که ای کاش بچه گربه را به سرپرستی میگرفتی. اما حالا کجایی؟ از نبودنت بوی وانیل عود هایت کمرنگ شده است... حالا کجایی؟! در میان فکر و خیال هایت غرق شده ای اری تو همان دخترکی هستی که ساعت ها در آینه میدیدمش و ارام از کنارش میگذشتم . برگرد و دوباره موهایت را شانه کن .
𝖢𝖺𝖿𝖾̀,𝖽'𝖺𝗆𝗈𝗎 :↶ Everyone says that love is like coffee, at first it becomes bitter but then it becomes sweet, but in reality no bitter coffee becomes sweet unless you add sugar to sweeten it, and then coffee loses its properties, for what I say love means loving the bitterness of coffee. ..
من از میان تمام روزها منتظر روزی بودم که باران با آهنگ صدای تو نامِ کوچک مرا در گوشِ کوچه فریاد کند ولی افسوس هر بار بارانی آمد جز صدای پای رهگذران چیزی نشنیدم...
"مارسی جای عاشقی نبود..ولی حداقل ما تلاشمان را کردیم..دزیره کلاری."
+آرامش رو درون چی میبینی ؟!، -شاید ...دراز کشیدن بر روی زمین نرم‌ قهوه‌اي و علف‌‌هایي که در بالاي سرت تکان میخورند و خالصانه به سکوتت گوش میدهند،،نداشتن دیروز و نداشتن فردایي؛براي فراموش کردن زمان... کافیست زندگی رو ببخشی ... همه این ها راه هایی برای در آرامش بودنه.
درمیانِ کدام زمان لابلای کدام یک از صفحه هایِ کتاب قدیمی میانِ عطر کدام قهوه های مارسی و در کدام یک از شعر های نانوشته این جهان پنهان گشته ای ؛ خیابان های سنگفرش شده شانزلیزه به دنبالِ قدم هایت بر روی سنگفرش هایش انتظار خواهد کشید .