eitaa logo
انصارالحجه عج
208 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 معرفی کتاب شهدایی 🔻 بی قرار ✂️مهدی آمده بود، اما بدون حامد. سمیه چشمش که به مهدی افتاد داغش تازه شد. گفت: «آقامهدی، شما با‌هم رفتید، پس چرا حالا تنها برگشتید؟!» این را گفت و دیگر ساکت شد. گریه امانش نمی‌داد. غیر از غم و اندوه و گریه، شرمندگی هم به چهرهٔ مهدی اضافه شد. او حرفی برای گفتن نداشت. سمیه، زبان گرفته بود و دردهای دلش را با گریه یکی‌یکی می‌گفت؛ آن‌قدر که دیگر صدایش در نمی‌آمد. بعد هم همگی ساکت شدند و نشستند گوشه‌ای. بعد از یکی‌دو ساعت که مهدی کم‌کم شروع کرد به حرف زدن، سمیه پرسید: «دردکشید؟!» مهدی گفت: «نه. به محض اینکه رسیدیم بالای سرش شهید شده بود.» 🔹 🔹 🔹۲۷بعثت 📍۱۸۳ صفحه | ۱۰۰۰۰تومان ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News