eitaa logo
هیأت انصـــــارالزهـــــرا"سلام الله علیها"
1.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
190 ویدیو
5 فایل
کانال مجموعه فرهنگی_تربیتی انصارالزهرا (سلام الله علیها)
مشاهده در ایتا
دانلود
برای‌سنگرش‌كولر‌گازی ‌گذاشتہ‌بودند،اما‌ . . . 🤭 آمده‌بودبيرون‌و‌در‌سایہ‌خوابيده‌بود!‌⛅️ . پرسيدم: «كولرايرادكرده؟چراتوی سنگرنمےخوابيدتوی‌اين‌گرما؟!»😳 . گفت:«مگہ‌همہ‌رزمنده‌ها‌كولردارندكہ ‌زير‌باد‌خُنكش‌استراحت‌کنند..⁉️ من‌هم‌يكےاز‌اونھا...🚶🏻‍♂ 🌷شهید محمد ابراهیم همت 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
➕همیشه از بچگی با شنیدن آهنگ "یاد امام و شهدا"، وقتی اسم شلمچه میومد، یه حالی می شدم اما نمی دونستم چیه و دلیلش چیه؟!🤔 چهار سال بود که فهمیده بودم راهیان نور چیه..حالا که خدا طلبید و اومدم راهیان نور جای شکر داره.🤩من با اینکه خیلی آرزوی راهیان رو داشتم اماچون حسش نکرده بودم، معنی واقعی ش رو نمی دونستم.🧐 خدا می دونه که میون همه مناطق وقتی پام رسید به شلمچه چه حالی شدم!😔 وقتی با پای برهنه روی خاک شلمچه پا می گذاشتم حس می کردم که دارم روی استخوان ها و چشم هایی پا می ذارم که هنوز زیر خاک نرفته..😩 با اینکه سی و چند ساله که می گذره اما هنوز خاک شلمچه تازه بود و بوی خون را به راحتی می شد حس کرد.👤 من نمی دونم شلمچه چه رمزی داره اما فهمیدم که وقتی می گن کربلای ایران، درسته! چون واقعا کربلا رو توی شلمچه حس کردم.🙂 حالا که دارم از شلمچه بر می گردم از شهدا می خوام که مدیون خونشان نشوم و حلالم کنند.🤲 ✅خاطره ای کوتاه از راهیان نور✅ 🛑فردا روز راهیان نور است و دوسال است که دوریم... 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟»🧐 آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند.😌 اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین»💚😅 طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟» دقت کردید جنس شادی شهدا خدایی بود ... 🙂 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات حاج حسین یکتا 🤣 جوهر نمک به جای الکل .........😂 😂 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
29.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید علی خلیلی ✨شهید امر به معروف و نهی از منکر✨ 🎤از زبان مادر شهید 🗓به مناسبت سالگرد شهادت شهید علی خلیلی 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
🔅 شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی گفت: چه کار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی من هر چی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دژ میاد دخل ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، دارم. میخوام با کندن این پلاکه، با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد... 📍مفقود شد؟ اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه! 💬 به روایت حاج حسین یکتا ‌🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا (سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تنها شهیدی که از خانطومان برنگشت ♨️نقل قول داور برنامه میدون از شهید حاج قاسم سلیمانی درباره جنگ خانطومان ✨شهید حاج رحیم کابلی تنها شهیدی که از خانطومان برنگشت... 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا (سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info
✨سیلی سرباز به صورت فرمانده 🌹شهیدبروجردی در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. 🌹مجموعه فرهنگی تربیتی انصار الزهرا(سلام الله علیها) 📲@ansar_zahra_info