🍃 #خاطره | حق ندارم به خانم امر کنم
🔸زهرا مصطفوی روایت میکند: من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها میدیدم که خانم میآمدند و کنار آقا مینشستند، ولی امام خودشان بلند میشدند و در را میبستند و حتی وقتی پا میشدند به من هم نمیگفتند که در را ببندم. یک روزی من به آقا گفتم خانم که داخل اتاق میآیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمیخواستند.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۷۸
#به_سبک_امام
✅ @Sahifeh_noor
#داستان #دفاع_مقدس
🌸 #شهید_حسین_لشگری
🌹 #خاطره ای از ۱۸ سال اسارت ، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری،
🔺 اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.😱
⁉️ وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
🟡 و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
❌ سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
😍 #قرآن را کامل حفظ کرده بود،
✅ زبان انگلیسی می دانست
🤩 و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
😅 از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 🧊
🔺عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
😭☘ این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
🕊شادی روح بلندش صلوات
📌
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔰به امید امتداد انقلاب اسلامی تا ظهور🔰
👇لطفا به #انصار_انقلاب بپیوندید👇
eitaa.com/ansareenqelab
https://eitaa.com/joinchat/443482144Cf97102398b
🌸🌸🌸🚧🚧🚧🌸🌸🌸