#قرار_سه_شنبه_ها
#به_رسم_شهدا
🌷الهام شهادت فرزند به مادر🌷
به جدم زهرا(س) قسم, انتظار شهید شدنش را داشتم؛ یعنی دیگه منتظر اومدنش نبودم.
بهم الهام شده بود که فرزندم شهید میشه.
خلاصه بعد از اینکه سه ماه از اعزامش به جبهه گذشته بود یه شب که آهنگ حمله زدن، به اعضای خانواده گفتم: امشب حسین شهید میشه!
اطرافیان بهم گفتن: مگر تو خدایی!
گفتم: خدا نیستم ولی بهم الهام شده!
همین جور نشستم هرچی بهم گفتن پاشو بخواب
گفتم: خوابم نمیاد. بلند شدم وگشتم لباس مشکیم را پیدا کردم، تو حال خودم بودم تقریبا نیمه های شب بود همین جور که به دیوار تکیه کرده بودم، چشمام روی هم رفت.
یه وقتی تو خواب دیدم پسرم با سه لباس سفید که یک دسته گل قرمز رو سینه اش بود، اومد تو خوابم
گفتم: آخ مادر حسین اومدی؟!
گفت: بله
گفتم: مامان این چه لباسیه که پوشیدی!؟
گفت: این لباس عروسیه!
گفتم: مادر الهی شکر که اومدی.
گفت: دارم میرم
یه لحظه همین جوری بغلش کردم و بوسیدمش. همین قدر حرف زد و غیب شد.
اذان صبح بیدار شدم گفتم: حسین شهید شده!
باز دوباره گفتم: حسین شهید شده!
خدا شاهده، همون لحظه ای که من خواب دیده بودم همون لحظه پسرم شهید شده بود، درست همون ساعت!
چون بعدش یکی از همرزماش برامون تعریف کرد که ساعت سه بعد از نصف شب تو عملیات کربلای ۵ تو قایق تیر خورده بوده به پهلوش رسونده بودنش به خشکی و سر حسین را گذاشته بوده روی پاش!
فقط سه دفعه گفته:
یا حسین یا حسین یاحسین
و شهید شد...
به روایت از مادر شهید میرزاحسین زارع زردینی
---🌺---
روابط عمومی هیئت #انصارالزهرا(س) مهریز
╭══• 🔻 •══╮
@ansarmehriz
@ansarmehriz_n
╰══• 🔺 •══╯