eitaa logo
هیئت انصارالزهرا(س) مهریز 🇵🇸
869 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
497 ویدیو
11 فایل
﷽ 🔻کانال رسمی "هـــــیـــــئـــــت انـــــصـــــارالـــــزهـــــرا(س)" شـــــهرســـــتـــــان مـــــهـــــریـــــز 👥ارتـــــبـــــاط با مـــــدیـــــر: @Ansar135 📲ایـــــنـــــســـــتـــــاگـــــرام: instagram.com/Ansarmehriz
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوب شهر معلم بود؛ مدیر مدرسه اش می گفت آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگردان تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد. چون آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. و بچه گرسنه درس را نمیفهمد. ابراهیم هادی نه تنها معلم؛ بلکه الگو اخلاق و رفتار بچه ها بود. آنها هم که از پهلوانی ها و قهرمانی های معلم خودشان شنیده بودند شیفته او بودند.☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیئت (س) مهریز «@ansarmehriz_n «
☑️اوایل جنگ تو ارتفاعات گیلان غرب بودیم. پاسگاه و جاده های مرزی دست عراق بود. با حسرت به ابراهیم گفتم: میشه مردم ما راحت از این جاده عبور کنن و به شهرشون برن؟ ابراهیم لبخند زد و گفت: چی میگی؟ روزی میاد که از این جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند... ٢٠سال بعد وقتی مردم از همان جاده میرفتن کربلا، یاد حرف ابراهیم افتادم...☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیئت (س) مهریز «@ansarmehriz_n»
☑️اوایل جنگ بود و مرز ها دست عراق بود؛ در ارتفاعات گیلان غرب بودیم؛ با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیئت (س) مهریز «@ansarmehriz_n»
☑️همرزم شهید: رفتم پیش ابراهیم هنوز متوجه حضور من نشده بود! با تعجب دیدم هر چند لحظه سوزنی را به پشت پلک چشمش می زند! گفتم: چیکار میکنی داش ابرام؟ تا متوجه من شد از جا پرید و گفت: هیچی، چیزی نیست! گفتم: باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت! مکثی کرد و خیلی آهسته گفت: سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه...! ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت! حتی برای صحبت با (زن نامحرم بستگان) سرش را بالا نمیگرفت...☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیئت (س) مهریز «@ansarmehriz_n»
☑️حضور ابراهیم شور عجیبی در عزاداری ها ایجاد میکرد با این حال در مداحی ها داد نمیزد. صدای بلندگو را هم اجازه نمیداد زیاد کنند. سر بلندگو ها را به سمت داخل محل هیأت میچرخاند تا همسایه ها به خاطر مجلس عزای اهل بیت اذیت نشوند! اجازه نمیداد رفقای جوان، که شور و حال بیشتری دارند، تا دیر وقت در هیأت عمومی عزاداری را ادامه دهند!☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیأت (س) مهریز «@ansarmehriz_n»
☑️بار ها شنیده بودم که ابراهیم، از این حرف که برخی می گفتند: فقط می ریم جبهه برای شهید شدن و ... اصلا خوشش نمی آمد! به دوستانش می گفت: همیشه بگید ما تا لحظه آخر، تا جایی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آن وقت شهید شویم. ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم.☑️ 🖤 📚 🌐واحد نوجوانان هیأت (س) مهریز «@ansarmehriz_n»