eitaa logo
هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
1.1هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
28.5هزار ویدیو
658 فایل
『°•بِسمِ‌رَّبِ‌ الحجه. اینجا مهدیه مجازی دوستان و خادمین امام الحجه علیه السلام است. ألَـلّـھم‌ْ؏َـجِـٰل‌ّلِوَلِیٰــــك‌ألٰـفَـٖࢪجّ🌱. برای ارتباط با ما :👇👇👇👇👇 @Ahmadqasemi34
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درگیری شدید در خیابان‌های جنوب «کی‌یف» 🔹شهردار «واسیلکیف» در حدود ۳۵ کیلومتری جنوب کی‌یف گفته درگیری شدید اکنون در وسط این شهرک در جریان است. مجروحان این درگیری‌ها به بیش از ۲۰۰ نفر می‌رسد. 🔹همچنین در فیلم‌هایی که دیشب و بامداد امروز در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، صدای تیراندازی در کی‌یف شنیده می‌شود. 🔹شبکه الجزیره هم از وقوع انفجارهایی در پایتخت اوکراین خبر داده و پلیس اوکراین از ساکنان کی‌یف خواسته در خانه بمانند و با به‌صدا درآمدن آژیر به پناهگاه بروند. 🔹رویترز نیز به‌نقل از شاهدان عینی در اوکراین گزارش کرده صدای تیراندازی در نزدیکی ادارات دولتی در مرکز کی‌یف شنیده شده است. @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برخورد راکت به یک ساختمان در حومه کی‌یف 🔹رسانه‌های اوکراینی از برخورد راکت روسیه به یک ساختمان مسکونی در منطقه «ژولیانی» در حومه کی‌یف خبر داده‌اند. 🔹وزارت دفاع اوکراین اعلام کرده ۱۴ جنگنده و ۸ بالگرد روسیه را از ابتدای حمله به این کشور سرنگون کرده‌‌ است. 🔹وزارت دفاع روسیه اعلام کرد کنترل کامل شهر ملیتوپول در جنوب اوکراین را به‌دست گرفته است. ۸۷ تانک، ۲۸ موشک‌انداز و ۱۱۸ خودرو نظامی، ۲۴ سکوی پدافند هوایی، ۴۸ رادار و ۸ شناور نظامی اوکراینی را منهدم کرده‌اند. @Farsna
📸 روسیه به چه نقاطی از اوکراین مسلط است؟ 🔹بر اساس تحلیل «موسسه مطالعات جنگ» در واشنگتن، نیروهای روسیه کنترل بخش‌هایی از شمال اوکراین از جمله منطقه انحصاری چرنوبیل و همچنین جنوب این کشور را به دست گرفته‌اند. @Farsna
‌ آیت‌الله‌سیدمحمدباقرعلوی‌تهرانی: ‌ [ذکرگره‌‌گشا] هر وقت ، هر وقت کارد به استخوانت رسید هر کاری کردی گره باز نشد دستت رو می‌بَری بالا و میگی: یا مَحمودُ بِحَقِ مُحَمَّد(صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) یا عالیُ بِحَقِ عَلی(علیه‌السلام) یا فاطِرُ بِحَقِ فاطِمَه(سلام‌الله‌علیها) یا مُحسِنُ بِحَقِ الحَسَن(علیه‌السلام) یا قَدیمَ الاِحسان بِحَقِ الحُسَین(علیه‌السلام) دو رکعت نماز بخون خدا را به پنج‌تن قسم بده خودت سر سجاده که نشستی روضه‌ی عطش سیدالشهداء را بخوان آنوقت گره باز می‌شود،ان‌شاءالله. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تلاوتی کوتاه از استاد طنطاوی از سورۀ توبه. فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا: در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همسفر خود مى‏گفت: «غم مخور، خدا با ماست.» آنگاه، خداوند، آرامش خود را بر او فرستاد؛ و با لشكرهايى كه مشاهده نمى‏كرديد، او را تأييد نمود؛ و گفتار و خواسته كافران را پايين‏تر قرار داد، و آنها را با شكست مواجه ساخت؛ و تنها سخن خدا و آيين او)، برتر و پيروز است؛ Then, Allah sent down His divine tranquility upon him and strengthened him with forces which you could not see and made the word of the disbelievers the lowermost, while Allah's word is the uppermost;
💠 حضور امام زمانِ هر زمانی در مراسم تشییع جنازه شیعیان آن زمان قَالَ سیدنا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الکاظم(ع) {إِنِّي وَ مَنْ يَجْرِي مَجْرَايَ مِنَ الْأَئِمَّةِ صلوات الله علیهم لَا بُدَّ لَنَا مِنْ حُضُورِ جَنَائِزِكُمْ فِي أَيِّ بَلَدٍ كُنْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي أَنْفُسِكُمْ} حضرت آقا امام کاظم (ع) بر من و سایر امامان در هر زمان لازم است که بر جنازه ی شما در هر جا که باشید حاضر شویم پس در جان های خویش تقوای خداوند پیشه کنید (مناقب ابن شهر آشوب) 💠 آیا در صدر مجلس نشاندن سادات منبع روائی دارد ؟ روي عن الفضل بن يونس قال إني في منزلي يوما فدخل علي الخادم فقال إن بالباب رجلا يكني أبا الحسن يسمي موسي بن جعفر ع فقلت ياغلام إن كان ألذي أتوهم فأنت حر لوجه الله قال فبادرت إليه فإذا أنا به ع فقلت انزل ياسيدي فنزل ودخل المجلس فذهبت لأرفعه في صدر البيت فقال لي يافضل صاحب المنزل أحق بصدر البيت إلا أن يكون في القوم رجل يكون من بني هاشم فقلت فأنت إذاجعلت فداك} ازفضل بن يونس روایت شده که گوید: روزی من در منزل خود بودم که خادم بر من وارد شد و گفت مردی با نام موسی بن جعفر و با کنیه أبا الحسن دم درب خانه است پس من به غلام گفتم ای غلام اگر او همان کسی باشد که من تصور میکنم تو در راه خدا آزاد هستی. گوید من به سوی او شتاب کردم ناگهان دیدم امام کاظم (ع) است پس گفتم ای آقای من فرود آئید پس پایین آمدند و به مجلس وارد شدند پس من آمدم که او را به صدر مجلس بالا ببرم، ایشان به من فرمودند ای فضل صاحب منزل، به صدر و بالای مجلس سزاوارتر است مگر اینکه در بین اهل مجلس مردی از بنی هاشم باشد، پس من گفتم دراین صورت آن شخص سزاوار به صدر مجلس شما هستید فدایت شوم (مکارم الاخلاق/ص١۶۵) ادامه 👇
💠 منبر شهادت امام موسی کاظم علیه السلام داستان هایی از زندگانی امام کاظم (علیه السلام) . 💠 رضایت امام زمان (عج) مهمتر است یا قضاوت نادرست و بدگویی مردم؟ روزی جمعی از اصحاب حضرت ابالحسن الرضا (ع) به همراه یونس بن عبدالرّحمان که از اصحاب خاص امام کاظم(ع) و امام رضا (ع) بود در خدمت ایشان بودند که چند نفر از اهالی بصره اجازه ورود خواستند امام(ع) به علم غیب از ماجرایی که می‌خواهد اتّفاق بیفتد به یونس اشاره فرمودند كه به داخل اتاق برود، پرده را بیاندازد و حركتی نكند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهند. پس اهالی بصره بر حضرت وارد شدند و درباره عقائد و افکار ولایی یونس، سخنان بدی بر زبان رانده و بسیار از او بدگویی كردند و در این حال، امام رضا(ع) سر مبارک خود را پائین انداخته بودند و هیچ سخنی نفرمودند تا اینکه آنها برخاسته و ضمن خداحافظی از نزد ایشان خارج شدند. سپس حضرت اجازه فرمودند تا یونس از اتاق بیرون آید. یونس با حالی غمگین و چشمانی گریان وارد شد و به حضرت عرض کرد فدایت شوم یابن رسول الله من از ولایت شما اهل بیت دفاع می‌كنم و این است حال من نزد کسانی که با آنان معاشرت دارم. حضرت به او فرمودند : ای یونس وقتی که امامِ تو، از تو راضی و خشنود باشد، مردم هر چه می‌خواهند بگویند اما همیشه سعی کن با مردم به اندازه‌ی فهم و درکشان سخن بگویی و در زمینه‌هایی كه بالاتر از درک و استعداد آنهاست، ایشان را به حال خود واگذار که در غیر اینصورت از دید آنان و بخاطر نداشتن معرفت به مقام و جایگاه امام گویا تو خواسته‌ای بر خداوندِ صاحب عرش، دروغ ببندی! ای یونس هنگامی که تو دُرّ گرانبهایی در دست داری و مردم بگویند که کلوخی در دست توست و یا اینکه کلوخی در دست تو باشد و مردم بگویند چه درّ گرانبهایی داری، چنین گفتاری چه نفع و ضرری برای تو خواهد داشت؟ این است ماجرای تو ای یونس اگر در راه صحیح و خدمت به دین قدم برمی‌داری و امامت نیز ازعملکرد تو راضی است، حرفهای مردم به تو ضرری نخواهد رساند. (رجال کَشّی/ج۲/ص۷۸۱) - (بحار/ج۲/ص۶۵ ) امام کاظم (ع) فرمودند: بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هر‌گاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید. (کافی/ج۲/ص۴۷۱) ادامه 👇
نگاهی به جایگاه علمی امام كاظم(ع) 💠 دانش امام در كودكی 1- (نشان خردورزی) صفوان جمّال از جمله اصحاب و یاران امام كاظم(ع) كه به شغل شتربانی مشغول بود، هر از چند گاهی، برای كسب فیض و بهره مندی از بیكران دانش ائمه (ع) نزد ایشان شرفیاب می‌شد صفوان می‌گوید روزی نزد امام صادق (ع) رفته تا در مورد پاره‌ای از مسائل و موضوعات از جمله موضوع امامت از ایشان پرسشی نمایم تا بدانم پس از امام صادق (ع) پیشوا و مقتدای شیعیان چه كسی خواهد بود؟ از امام پرسیدم: پس از شما عهده دار امر امامت چه كسی خواهد بود؟ امام در پاسخ فرمود از جمله نشانه‌های فردی كه پیشوا و امام مسلمانان می‌شود، این است كه به سرگرمی نمی‌پردازد و دل مشغول بازیچه نمی‌شود و از كارهای بیهوده پرهیز می‌نماید در همین حین فرزند او موسی بن جعفر(ع) وارد خانه شد، در حالی كه همراه خود بزغاله‌ای داشت من به او نگریستم و تعجب كردم كه چگونه این رفتار او با سخن امام صادق (ع)سازگاری می‌یابد كمی دقت كردم دیدم او به بزغاله می‌فرماید : در برابر پروردگار خود فروتن باش! از دانایی و بینش او شگفت زده شدم امام صادق (ع) او را در آغوش كشید و فرمود پدر و مادرم به فدایت كه به سرگرمی و بیهودگی نمی‌پردازی 2- كودكی دانشمند ابو حنیفه آهنگ سفر حج نمود و پس از پایان حج برای دیدار با امام صادق (ع) و به جهت برخی مذاكرات علمی عازم مدینه شد چون به مدینه رسید، به منزل امام(ع) رفت و در سرسرای خانه اندكی درنگ نمود تا امام او را به حضور بپذیرد ابوحنیفه روی سكوی دهلیز خانه امام (ع) نشست در همین حین كودكی را دید ابوحنیفه از او پرسید: در شهر شما اگر كسی غریب باشد و نیاز به قضای حاجت داشته باشد، كجا می‌رود؟ كودك، بسیار دقیق و کامل و جامع و عالمانه پاسخ داد 1- از دید مردم دور می‌شود 2- و از تخلّی در آبهای روان، نهرها، زیر درختان میوه، در حریم منازل شخصی، حریم راه‌ها و مساجد دوری می‌كند 3- در هنگام تخلّی نباید رو یا پشت به قبله باشد 4- و مراقب باشد كه لباس او نجس نگردد 5- بعداز تخلی استراء کرده و خود را درست شستشو و تطهیر نماید و ابوحنیفه از پاسخ جامع و كامل كودك یكه خورد و با شگفتی از او پرسیدذ نامت چیست؟ كودك پاسخ داد: من موسی بن جعفر(ع) هستم ابوحنیفه كه خود را در محضر كودكی دانشمند می‌دید، از فرصت استفاده كرد و از او پرسید: فدایت شوم گناه از سوی كیست؟ خدا یا بنده خدا؟ امام فرمود: پس بنشین تا پاسخت گویم؛ اگر بگوییم منشأ گناه خداوند است، به خطا رفته ایم كه او سزاوار آن نیست كه بنده خویش را كه به گناه مرتكب نشده، عقاب نماید اگر بگوییم گناه هم از سوی خدا و هم از سوی بنده است، باز هم سزاوار نیست كه شریك قدرتمند بر شریك ناتوان خویش ستم روا دارد یا اینكه بگوییم گناه از سوی بنده است دراین صورت، اگر پروردگار از گناه او درگذرد كه بنابر عفو و گذشت بیكران خود عمل كرده و اگر او را مجازات نماید، ظلمی بر او روا نداشته است سخن امام كه به اینجا رسید، ابوحنیفه همچنان مات و مبهوت از پاسخ دانشورانه و حكیمانه امام كاظم (ع) خود را از شرفیاب شدن به محضر امام صادق (ع) كه قصد اولیه او بود، بی نیاز دید و از همان جا، با دستی پر به سوی شهر خود بازگشت ادامه 👇
پیرامون شهادت جانسوزامام کاظم(ع) 💠 1- شکنجه روحیِ امام کاظم (ع) وقتی آن امام مظلوم را نزد هارون لعین بردند، ناسزای بسیار به آن جناب گفت و امر کرد که آن جناب را اسیر گردانیدند و دو محمل ترتیب داد برای آنکه ندانند که آن جناب را بکدام ناحیه می‌برند، یکی را بسوی بصره فرستاد و دیگری را به جانب بغداد؛ حضرت در آن محملی بود که به جانب بصره فرستاد و حسّان سروری را همراه آن جناب کرد که آن جناب را در بصره به عیسی بن جعفر منصور که برادرزاده آن لعین بود تسلیم نماید. در روز هفتم ماه ذیحجّه آن جناب را داخل بصره کردند، در روز روشن و آشکارا آن جناب را تسلیم عیسی کردند، عیسی آن جناب را در یکی از حجره‌های خانه خود که نزدیک به دیوان خانه او بود محبوس گردانید، مشغول فرح و سرور عید گردید، روزی دو مرتبه در آن حجره را می‌گشود، یک نوبت برای آنکه بیرون آید و وضو بسازد، نوبت دیگر برای آنکه طعام از برای آن جناب ببرند. محمّد بن سلیمان گفت یکی از کاتبان عیسی بمن می‌گفت این مرد بزرگوار در آن ایّام عید چیزی چند شنید از لهو و لعب و ساز و خوانندگی و با زندگی و انواع فواحش که گمان ندارم هرگز به خاطر شریفش آنها خطور کرده باشد، یک سال آن حضرت نزد آن لعین محبوس بود. (جلاء العیون/علامه مجلسی رحمه‌الله) 💠 نماز امام کاظم(ع) را شکستند و او را دشنام دادند لَمَّا قَبَضَ الرَّشِيدُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) {قُبِضَ عَلَيْهِ وَ هُوَ عِنْدَ رَأْسِ النَّبِيِّ(ص) قَائِماً يُصَلِّي فَقُطِعَ عَلَيْهِ صَلَاتُهُ وَ حُمِلَ وَ هُوَ يَبْكِي وَ يَقُولُ أَشْكُو إِلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَلْقَى وَ أَقْبَلَ النَّاسُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ يَبْكُونَ وَ يَصِيحُونَ فَلَمَّا حُمِلَ إِلَى بَيْنِ يَدَي‏ الرَّشِيدِ شَتَمَهُ وَ جَفَاهُ}چون هارون لعین موسى بن جعفر(ع) را بالاى سر پيغمبر(ص) در حالتى كه ايستاده به نماز مشغول بود؛ گرفت نماز حضرت را قطع نمودند و او را حمل كردند و آن بزرگوار گريه ميكرد و عرض مي كرد: يا رسول اللَّه شكايت ميكنم به سوى تو از اين بليه كه در آن واقع شده ام و مردم از هر طرف رو كرده گريه می كردند و ضجه و صيحه آنها بلند شد پس چون آن حضرت را پيش روى هارون ملعون آوردند دشنام داد و به آن جناب جفا كرد (عيون أخبار الرضا) 💠امام کاظم (ع) مثل حضرت عیسی مرده زنده کرد عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ مَرَّ الْعَبْدُ الصَّالِحُ (ع) بِامْرَأَةٍ بِمِنًى وَ هِيَ تَبْكِي وَ صِبْيَانُهَا حَوْلَهَا يَبْكُونَ وَ قَدْ مَاتَتْ بَقَرَةٌ لَهَا فَدَنَا مِنْهَا ثُمَّ قَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أَمَةَ اللَّهِ قَالَتْ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ لِي صِبْيَاناً أَيْتَاماً فَكَانَتْ لِي بَقَرَةٌ مَعِيشَتِي‏ وَ مَعِيشَةُ صِبْيَانِي كَانَ مِنْهَا فَقَدْ مَاتَتْ وَ بَقِيتُ مُنْقَطِعَةً بِي وَ بِوُلْدِي وَ لَا حِيلَةَ لَنَا فَقَالَ لَهَا يَا أَمَةَ اللَّهِ هَلْ لَكِ أَنْ أُحْيِيَهَا لَكِ قَالَتْ فَأُلْهِمَتْ أَنْ قَالَتْ نَعَمْ يَا عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَتَنَحَّى نَاحِيَةً فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ يمينة يَمْنَةً وَ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ ثُمَّ قَامَ فَمَرَّ بِالْبَقَرَةِ فَنَخَسَهَا نَخْساً أَوْ ضَرَبَهَا بِرِجْلِهِ فَاسْتَوَتْ عَلَى الْأَرْضِ قَائِمَةً فَلَمَّا نَظَرْتِ الْمَرْأَةُ إِلَى الْبَقَرَةِ قَدْ قَامَتْ صَاحَتْ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ فَخَالَطَ النَّاسَ وَ صَارَ بَيْنَهُمْ وَ مَضَى بَيْنَهُمْ(ص) وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ} علی بن مغیره گوید جناب عبد صالح(ع) لقب امام کاظم (ع) است از کنار زنی در منا عبور کرد که داشت گریه میکرد؛ بچه هایش هم اشک می ریختند و اطراف گاو مرده ای ایستاده بودند حضرت نزدیک رفت و فرمود: ای کنیز خدا چرا گریه می کنی؟ عرض کرد چند بچه یتیم دارم که گذران ما از شیر همین گاو بود اکنون مرده است من و بچه هایم بیچاره شده ایم حضرت فرمود: دوست داری گاوت را برایت زنده کنم؟ عرض کرد: آری امام تشریف برد و در گوشه ای دو رکعت نماز خواند و دست راست خود را به دعا بلند نموده و دیدم لبهای حضرت حرکت می کند؛ سپس از جای حرکت نمود و کنار گاو ایستاده و با پای خود به آن گاو ضربه ای کوچک زد و گاو از جای خود برخاست و ایستاد همین که زن دید گاوش زنده شده فریاد زد به خدای کعبه عیسی بن مریم اینجاست راوی گوید امام حرکت کرد و به میان جمعیت رفته و خود را پنهان نمود که درود خدا بر او و آباء طاهرینش باد (بصائر الدرجات)- (كافي/ج1/ص483)- (ثاقب في المناقب/ص431)-(دعوات/راوندي/ص69)-(مناقب آل أبي طالب/ابن شهرآشوب /ج4/ص309) (مدينة المعاجز/ج6/ص288) ‏-( بحار/ج/48/ص55) ادامه 👇
3- كودكی از تبار آفتاب امام صادق (ع) حضرت موسی كاظم(ع) را در اوان كودكی، برای تحصیل، به مكتب خانه‌ای فرستاد. آنچه مسلم است این است كه انگیزه امام از این كار، تحصیل فردی امام كاظم (ع) نبوده؛ چرا كه در آن دوره هیچ كس جز امام صادق (ع) نمی‌توانست چیزی براندوخته علمی آن كودك فرزانه بیفزاید شاید این كار امام صادق (ع) به انگیزه تشویق دیگر كودكان به تحصیل، یا شناخت و معرفی امام بعد از خود به مردم و یا نشان دادن ارزش تحصیل علم به دیگران و انگیزه‌هایی چنین بوده است. امام كاظم (ع) می‌فرماید روزی از مكتب خانه به سوی منزل بازمی گشتم، به خانه رسیدم و لوحی كه با خود داشتم، نشان پدرم دادم. پدرم مرا روبه روی خود نشانید و پس از دیدن لوح به من فرمود: فرزندم بنویس( تَنَحِّ عَنِ القَبیحِ وَ لاتُرِدهُ ) از زشت گویی و زشت كاری بپرهیز و حتی اراده آن را هم مكن! آن گاه به من فرمود: حال این بیت شعر را كه گفتم، تو كامل كن من بیت شعر را این گونه كامل كردم ( وَ مَنْ اَوْلَیتَهُ حُسْناً فَزِدْهُ ) و هر كس را سزاوار احسان یافتی بر نیكی ات به او بیفزا در این لحظه پدرم مصرعی دیگر انشا كرد و فرمود: ( سَتُلْقی مِنْ عَدُوِّكَ كُلَّ كَیدٍ) به زودی مكر و حیله از دشمن خود خواهی دید من نیز بیت او را كامل كردم ( اِذَا كادَ العَدُوُّ فَلا تَكِدْهُ ) وقتی دشمن، دشمنی پیشه كرد تو مانند او مباش امام وقتی ذهن پویا و فعال فرزند خویش را در پاسخ رسا و شیوا، این چنین آماده می‌بیند،در شأن او می‌فرماید: ( ذُرّیةٌ بَعضها مِن بَعضٍ) فرزندانی كه بعضی از نسل بعض دیگرند 💠 دانش امام در نوجوانی 1- از زلال نبوت امام كاظم(ع) نوجوانی نورس و با نشاط شده بود روزی از كوچه‌های شهر پیامبر (ص) می‌گذشت شخصی از شیعیان درشت گو و ظاهربین، به نام عیسی شلقان او را دید و با عتاب گفت ای پسر می‌بینی پدرت با ما چه می‌كند؟ روزی ما را به چیزی فرمان می‌دهد و روز دیگر ما را از آن باز می‌دارد! او به ما گفته بود با ابوالخطاب دوستی كنیم، امروز می‌گوید از او بیزاری جویید و او را لعن می‌كند (ابوالخطاب از نزدیكان و بزرگان اصحاب امام صادق (ع) بود، اما پس از مدتی منحرف شد و به غلات گرایش یافت او امام صادق (ع) را خدا خواند و خویش را پیامبر او معرفی نمود) امام كاظم (ع) با منطقی استوار در پاسخش فرمود:: مخلوقات خدا سه دسته اند؛ دسته اول مؤمنان راستین اند كه ایمانی استوار دارند. دسته دوم كافرانی گمراه هستند كه در كفر خود پافشاری می‌كنند. و دسته سوم گروهی هستند كه هر چند خود را در زمره مؤمنان قرار می‌دهند، اما نور ایمان در دلشان نتابیده و ایمانشان عاریه‌ای است كه آنها را معارین گویند امام به نحوی سربسته عیسی شلقان را جزو همین گروه سوم برشمرد عیسی می‌گوید پس از این گفتگوی كوتاه كه بین من و موسی بن جعفر(ع) صورت پذیرفت، نزد پدرش امام صادق (ع) رفتم و آنچه را او به من گفته بود، به امام گفتم امام فرمود: فرزندم موسی از سرچشمه نبوت جوشیده است ادامه 👇
2- كشتیبان امت یكی از نزدیكان امام صادق (ع) به نام فیض بن مختار می‌گوید خدمت امام رسیدم. پس از اندكی موسی بن جعفر(ع) كه نوجوانی بود، وارد شد و سلام كرد به احترامش برخاستم و پیشواز او رفتم و وی را در آغوش گرفتم و بوسیدم. امام صادق (ع) با دیدن ابراز محبت و احترام من نسبت به فرزندش خرسند شد، با تبسمی ملیح فرمود: شما شیعیان ما به سان كشتی‌ای هستید و این نوجوان كه تو به او محبت نشان دادی، كشتیبان شما می‌باشد مدتی از دیدار من با امام گذشت و سال بعد برای انجام مناسك حج به مكه مشرف شدم. پس از انجام اعمال حج دو هزار سكه‌ای را كه همراه داشتم، توسط شخصی برای امام(ع) فرستادم و به او گفتم كه هزار سكه آن را از سوی من به امام صادق (ع) و هزار درهم دیگر را به فرزندش امام كاظم (ع) بدهد. پس از مدتی امام را زیارت كردم. امام صادق (ع) به من فرمود: آیا مرا با فرزندم موسی برابر می‌دانی؟ كه در هدیه دادن تساوی برقرار نمودی؟ عرض كردم مولای من! من این كار را به دلیل فرمایش خودتان انجام دادم كه فرمودید شما كشتی نشین و او كشتیبان شیعیان است امام به نشانه تأیید سری تكان داد و فرمود آری، اما به خدا سوگند من این كار را نكردم، بلكه این پروردگار بزرگ است كه چنین مقام شامخی به او داده است 💠 جایگاه و موقعیت علمی امام در دوران امامت 1- دانای اسرار از جمله راه‌های شناخت امام معصوم (ع) از بقیه مردم، اخبار او از آینده و آگاهی دادن از اسرار پوشیده بر آفریدگان است. ابابصیر شاگرد برجسته مكتب امامت كه محضر سه امام معصوم را درك نموده بود از امام باقر(ع) تا امام كاظم (ع) روزی نزد مولای خویش امام كاظم (ع) می‌رود و پرسش مهمی را مطرح می‌نماید. و از امام می‌پرسد كه نشانه‌های شناخت امام چیست؟ امام پاسخ می‌دهد: امام را از چند راه می‌توان شناخت؛ نخست اینكه امامت او منصوص باشد یعنی توسط امام پیشین بدان تصریح شده باشد. دوم اینكه هر پرسشی از او شد، بتواند پاسخ گوید و از جواب درنماند و اگر هم از او پرسشی در زمینه‌ای كه پاسخ آن لازم است نشد، خودش سخن بیاغازد و آن مسئله را حل نماید. سوم از آینده خبر بدهد. چهارم زبانهای مختلف اقوام بشر را بداند و بتواند با هر زبانی كه با او سخن می‌گویند، به همان زبان پاسخ دهد سپس رو به ابابصیر كرد و با لبخندی معنی دار فرمود : پیش از آنكه از این مجلس خارج شوی، این نشانه‌ها را خواهی دید در همین اثنا، مردی از اهالی خراسان((مناطقی شامل خراسان كنونی و افغانستان تا هندوستان) وارد شد و با تكلّف فراوان به زبان عربی با امام سلام و احوالپرسی كرد، اما امام پاسخ او را به زبان فارسی داد مرد خراسانی شگفت زده عرض كرد یابن رسول الله(ع) به خدا سوگند من فقط به این دلیل فارسی سخن نگفتم، كه می‌پنداشتم شما فارسی را نكو نمی‌دانید امام با متانت فرمود: سبحان الله اگر من نتوانم به خوبی و وضوح پاسخ تو را بدهم، پس برتری من نسبت به تو در جایگاه امامت چیست؟ آن گاه رو به ابابصیر كرد و فرمود ای ابابصیر امام كسی است كه زبان هریك از گروه‌های مردم را بداند و نه تنها زبان آنها را بلكه زبان هر موجودی از پرنده و جاندار را به نیكی می‌داند ادامه 👇
- پاسخ كوبنده مُجاب كردن غرض ورزان و پاسخ كوبنده در برابر كج اندیشی مخالفان ولایت، از جمله شیوه‌های علمی امامان معصوم در برخورد با این گونه افراد است كه عمدتاً دست نشاندگان حكمرانان فاسد بوده و در شمار مزدوران دربار هستند. یكی از این افراد دست نشانده و دانشوران مزدور نفیع انصاری بود. نوشته اند روزی هارون الرشید عباسی، امام كاظم (ع) را به حضور طلبید. امام(ع) به دربار خلیفه رفت. نفیع انصاری پشت در كاخ هارون الرشید منتظر نشسته بود تا او را به درون راه دهند. امام(ع) از پیش روی او گذشت و با شكوه و جلالی ویژه به درون رفت. نفیع انصاری از عبدالعزیر بن عمر كه در كنارش بود، پرسید: این مرد باوقار كه بود؟ عبدالعزیز گفت: او فرزند بزرگوار علی بن ابی طالب از آل محمد(ص) است. او موسی بن جعفر(ع) است نفیع انصاری كه از دشمنی بنی عباس با خاندان پیامبر(ص) آگاه بود و خود نیز كینه آنان را به دل داشت، گفت: گروهی بدبخت‌تر از اینان عباسیان ندیده‌ام؛ چرا آنان به كسی كه اگر قدرت یابد، آنان را سرنگون خواهد كرد این قدر احترام می‌گذارند؟ هم اینك این جا منتظر می‌شوم تا او برگردد و با برخوردی كوبنده، شخصیتش را درهم بكوبم عبدالعزیز با دیدن سخنان كینه توزانه نفیع انصاری نسبت به امام، گفت: بدان كه اینان خاندانی هستند كه هر كس بخواهد با مركب سخن به سوی آنها بتازد، خود پشیمان می‌شود و داغ خجالت و شرمساری بر جبین خویش تا پایان عمر می‌زند اندكی گذشت و امام(ع) از كاخ بیرون آمد و سوار بر مركب خویش شد. نفیع انصاری با چهره‌ای مصمّم جلو آمد، افسار اسب امام(ع) را گرفت و مغرورانه پرسید: آی تو كه هستی؟ امام(ع) از بالای اسب نگاهی عاقل اندر سفیه كرد و با اطمینان فرمود: اگر نسبم را می‌خواهی، من فرزند محمد(ص) دوست خدا، فرزند اسماعیل ذبیح الله و پور ابراهیم خلیل الله هستم. اگر می‌خواهی بدانی اهل كجا هستم؟ ، اهل همان مكانی كه خدا حج و زیارت آن را بر تو و همه مسلمانان واجب كرده است. اگر می‌خواهی شهرتم را بدانی، از خاندانی هستم كه خدا درود فرستادن بر آنان را در هر نماز بر شماها واجب گردانیده و اما اگر از روی فخر فروشی سؤال كردی، به خدا سوگند مشركان قبیله من راضی نشدند، مسلمانان قبیله تو را در ردیف خود به شمار آورند و به پیامبر(ص) گفتند ‌ای محمد(ص)! آنان كه از قبیله خویش هم شأن و هم مرتبه ما هستند، نزد ما بفرست. اكنون نیز از جلوی اسب من كنار برو و افسارش را ردكن نفیع انصاری كه همه شخصیت و غرور خود را در طوفان سهمگین كلام امام(ع) بر باد رفته می‌دید، در حالی كه دستش می‌لرزید و چهره‌اش از شرمندگی سرخ شده بود، افسار اسب امام(ع) را رها كرد و به كناری رفت. عبدالعزیز با پوزخندی زهرناك به شانه نفیع انصاری زد و گفت: نگفتم به تو كه با او توان رویارویی نداری ادامه 👇