حاجقاسم اگر جمعهها خانه بود، برای خانم و بچههایش صبحانه درست میکرد. میگفت: «صبحهای جمعه به بچهها میگویم شما استراحت کنید؛ صبحانه با من». میگفت: «بچهها، غذای مرا دوست دارند». صبحانهی مخصوصش، تخممرغ و خرما با نان محلی بود.
صفحهی ۳۲
کتاب حاجقاسمی که من میشناسم (روایت رفاقت چهلساله)
خاطرات آقای علی شیرازی
#سیرهی_سردار_دلها