✨﷽✨
🔰 آنها که از درون نجوشیدهاند از بیرون پر خواهند شد...
✍هر درخت مجبور است كه مدّتى در زير خاك ريشه بگيرد و سپس سربرافرازد، وگرنه سطحى است و قرارى نخواهد داشت؛ «اجْتُثَّتْ مَنْ فَوْقَ الْارْضِ مَالَها مِنْ قَرارٍ.» و اين ريشه انداختن را درون گرايى گفتن و انگ زدن، نبايد دلت را به هم بزند و همچون ميمون ها تو را به بازى بگيرد.
دشمن براى تحريك، خيلى از اين سكس ها و وسوسه ها دارد. آنها كه بدون ريشه و پايه سر برمى آورند، همان درخت كدويى هستند كه بر درخت گردو پيچيده بود و در مدتى كوتاه سر بر سر گردو گذاشته بود و آخر سر با باد پاييز جنازه اش بر درخت گردو خشكيد. ما نمى توانيم به اتهام درون گرايى در سطح بمانيم و با پاى ديگران راه برويم. آنها كه از درون نجوشيده اند از بيرون پر خواهند شد.
وحشت از حجم كار و عظمت بار، تو را ضعيف مى كند و نا اميد مى سازد كه نمى شود كارى كرد. وقتى خيال مى كنى كه بايد اين كار بزرگ را و اين ساختمان عظيم را در يك لحظه از ميان بردارى، ناچار نااميد مى شوى و از پاى مى افتى. ولى توجه به مفهوم نظم و اينكه كار تو زياد است ولى گرفتارى تو در هر لحظه بيش از يكى نيست، مسأله را آسان مى كند و به تو ظرفيت مى دهد.
#علی_صفایی_حائری
📜 از امام، غير از امام، چيزى نخواهيم!
#علی_صفایی_حائری
▪️آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد!
▪️ما از امام نه خودش و نه خودمان، كه خانه و زندگى را مىخواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مىكنيم.
▪️ما بيشترها را فداى كمترها كردهايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است. مثل بازى بچههايى است كه متكاها را زير پايشان مىگذارند، تا به عروسكهايشان برسند و همين كه رسيدند، فرار مىكنند.
▪️سوداگرى است، مثل سوداگرىِ آن رند كه مىگفت حيف است كه انسان از غير امام چيزى بخواهد؛ در حالى كه حيف است از امام، غير از امام، چيزى بخواهيم.
▪️ ما از امام، امامت را مىخواهيم و اين عشق ماست و از او وسيلۀ راه يافتن و جهت گرفتن مىسازيم و اين توسل ماست. جز اين عشق و توسل، ظلم است، جفاست.
▪️امام وسيله است، براى چه؟ براى نان و آب و زن و فرزند؟!
▪️اينها كه وسيلههايى ديگر دارند. او وسيلۀ رسيدن است، جهت يافتن است، حركت كردن است.
▪️ پس توسل به او، به كار گرفتن او در جايى است كه جايگاه اوست و در خور اوست. از او بايد حركت، جهت و هدايت گرفت. او را براى اين كارها گذاشتهاند.
▪️توسل به امام اين نيست كه از او به جاى دست و پا و بيل و كلنگ كار بكشيم و او را وسيلۀ هوسها و پل توقعها بسازيم!
📚 کتاب «تو می آیی» | ص ۸۶
-----------------