eitaa logo
هیئت بانوان انصارالشهداء_یزد
203 دنبال‌کننده
2هزار عکس
881 ویدیو
55 فایل
بسم رب الزهرا 💚جلسه هفتگی شبهای جمعه ساعت ۱۹💚 ارتباط با @f_h_hosseinii ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مدتی هست که فرزندم به شدت رقابتی شده. حتی از ماشین تا درب منزل مسابقه می‌ذاره و میگه من باید اول بشم. یا مثلاً یک بازی گروهی خریدیم که با هم بازی کنیم اما موقع بازی داد زد و گفت که من باید اول بشم و چون ممکنه شما اول بشید من بازی نمی‌کنم. راه حل چیه؟ 🌻@ansaroshohada_banovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شعرخوانی در مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام 🔹سید حمیدرضا برقعی 👌👌عالی ••••✾•🍃🌺🍃•✾•••• 🆔 @n313ir http://n313.ir ••••✾•🍃🌺🍃•✾••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـرحـوم حـاج اسمـاعیـل دولابی: هـنگامـی کـه بـه یـادِ امـام حـسـین علیـه‌السّـلام مـی‌افـتـید تـردیـد نـداشته باشـید کـه آن حضـرت هـم بـه یـادِ شـماسـت... شب زیارتی امام حسین علیه السلام @ansaroshohada_banovan
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۵۰ 🎬 مثل همیشه علی جلوی دانشگاه منتظرم بود,درسته که علی امروز کلاس نداشت اما به گفته ی خودش تمام عشقش اینه که بیاد وقامت بانویش را نظاره کند. سوارماشین شدیم وگفتم:وای علی نمیدونی چیشده... علی دستی به پشتم زد وگفت:نوچ ,هنو شیعه ی مولاعلی ع رانشناختی هااا وشروع کردبه گفتن ,موبه مو حرفهایی راکه بین من وانور گذشته بود. من که گردنبده رانپوشیده بودم,یادم رفته بود,یک لحظه شک کردم که پوشیدم یانپوشیدم ,دستم رفت طرف گردنم تا مطمین بشم که علی بین راه مچ دستم راچسپید وگفت:اون راکه نپوشیده بودی واشاره کردبه دستم ,ولی این راپوشیده بودی... شروع کردم به خنده وگفتم:ای ناقلااا یعنی این کادوت که بااونهمه ناز وافاده دادیم ...اینهم هااا؟؟ علی:بلی بلی بانو یک شیعه ی نفوذی از همه چیزش وسایل استراق سمع میسازد,گاهی گوش وهوشش,گاهی گردنبد گلویش,گاهی هم ساعت زیبای دستش.... من:خخخخ عجب عجب... علی:بلی این مجهز به ریزترین حساس ترین میکروفن ورد یاب است البته امواجش را فقط برای,همون دستگاه اختصاصی خودش فرستاده میشه وهیچ کس نمیتونه کشفش کند...اگر این اسراییلیهای خبیث,تلفن های جهان راشنود میکنن وپیامهای مجازی که در نرم افزارهاشون ارسال میشه را کنترل میکنند ,ماهم سری ترین وامنیتی ترین جلساتشان را زیرنظر داریم وشنود میکنیم,حالا هم من را به حرف نگیر خانم فضولک,باید صبر کنیم ببینیم این انور جنای عصر چی چی از تواستینش درمیاد,تا حالیش نیست باید ازش اطلاعات بیرون بکشیم . البته مطمین باش درمرحله ی اول چیزهایی رابهت میگه که از,لحاظ اطلاعاتی براش خیلی مهم نیستند واین هنر توهست که چقد توروحش نفوذکنی ورازهای مخوفش راکشف کنی. بعداز نهارو نماز همونموقع که میخواستم یه کم استراحت کنم تا برای همراهی باانور سرحال باشم,انور زنگ زد وامرکرد جلوی دانشگاه برم . جلوی دانشگاه اسحاق انور داخل ماشینش منتظر بود,به محض اینکه رسیدم,پیاده شد واشاره کرد که پشت فرمان بشینم . زیرلب بسم الله گفتم نشستم,انور:ببین هانیه الکمال من حوصله ی رانندگی ندارم,هروقت بامن هستی توباید رانندگی کنی ,دست به فرمانت هم دیدم وپسندیدم وخنده ی بلندی کرد وادرسی داد که تا باهم حرکت کنیم. تواین مدت که ساکن اسراییل شده بودم ,تقریبا موقعیت بیشتر شهرهاش رامیدونستم وحتی گاهی باعلی که مجلس استنداپ داشت به بعضی شهراش رفته بودم,اسراییل کشوری غاصب وکوچک است که سرزمینهایی که غصب کرده نزدیک به همند وکلا شش استان بیشتر ندارد. ادرسی که انور میداد بیرون شهر تل اویو بود... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۵۱ 🎬 همینطور که داشتیم به راهمان ادامه میدادیم ,روکردم به انور که محو حرکاتم شده بود وگفتم:استاد یک سوال,اسراییل یک کشور کوچک وپولدار ودرعین حال صنعتی وپیشرفته که هرجا یهودی نخبه ویا مسیحی ویا حتی مسلمانهای نخبه بااعتقادات سست دینی هست راجذب خودش کرده,نمیدونم پول ندارین یا وسایل کارش راکه وقتی آدم داخل شهرهای اسراییل قدم میزنه ,فکرمیکنه داخل یه شهرک تازه تاسیس هست که به خیابانهاش نرسیدن,اخه برای چی نباید حتی یک خیابان هم آسفالت باشه؟؟ انور دستش را تکیه داد به دستگیره در وباانگشت اشاره کردبه سرش وگفت:به خاطر اینکه اینجامون کارمیکنه,طبق تحقیقات وبررسی هایی که ما کردیم,ترکیبات اسفالت طوری هستند که اگر ادم روی ان قدم بزند موادی که از اسفالت بلند میشه وداخل حلق ادم میره, باعث بیماریهای زیادی میشه که کمترینش همین دیابت است اما انسان وقتی روی جاده خاکی قدم بزنه ,خیلی فواید نصیبش میشه که کمترینش تنظیم قند خون وارامش وانتقال تمام نیروهای بد از طریق پاها به زمین است,پس ما اسفالت درست میکنیم وصادرمیکنیم به کشورهای جهان ,تااونها بیماربشن وکم کم ازبین برن وما هرروز سالم تراز قبل به دنیا سروری کنیم. داشتم فکر میکردم عجب شیاطین کثیفی هستند که بااشاره انور وارد یک جاده فرعی شدیم وجلوی یک ساختمان بزرگ ایستادیم. باانور داخل ساختمان شدیم, داخل ساختمان خیلی بزرگ وپراز ساختمانهای سوله مانند بود,انور اشاره کرد به ساختمانی وگفت:از اونجا شروع میکنیم ,کمی برات توضیح میدم وبعد تو داخل واحدها سرکی بکش تا من یه کار مهم دارم,انجام بدهم وبیام. وارد سوله شدیم ,اوه خدای من چه بزرگ بود ,ازبیرون بزرگیش پیدا نبود. انور:ببین چه عظمتی!!اینجا فقط یکی از کارخانه های تولید نوشابه در اسراییل است. خیلی تعجب کردم از این حرف,چون از زمانی که ساکن اسراییل شده بودم حتی یک بار هم نوشانه نخورده ونخریده بودم,نه اینکه نخریده باشم ,اصلا نبود که ما بخریم. من:استاد ,اگه شما اینجا نوشابه تولید میکنید پس چرا داخل اسراییل,این نوع نوشیدنی وجودندارد. انور باصدای بلند خندید وگفت:این که حدس زدنش اسونه.... ببین ما برای اینکه تنهاقوم ونژاد برتر ونیرومند روی زمین باشیم ,باید سلامتی خودمان راتقویت کنیم وبه سلامت بقیه صدمه بزنیم,این نوشانه ی گورا وشیرین وبامزه که احتمالا توعراق خیلی ازش استفاده کردی,سرشار از مواد مخرب وویرانگره وکمترین ضررش,پوکی استخوان,دیابت,ریختن پرز معده وبامرور زمان واستفاده مداوم سرطان معده است,فرقی هم نمیکنه چه نوشابه ای باچه طعم وچه اسمی باشد همه شان سروته یک کرباسند وچون این خوردنی گوارا خیلی خیلی برای سلامتی مضراست,اسراییل فروش این محصول را داخل کشورش منع کرده وهرکس تخلف کند جریمه سنگینی میشود,ببین این نوشابه روش چی نوشته؟ با تعجب نگاهی کردم به انور وگفتم :خوب نوشته پپسی. انور:نه منظورم معنیش بود,معنیش چیه؟؟ من:خوب مارکشه دیگه... انور دوباره با صدای بلند زد زیرخنده وگفت:نه معنیش اینه که پول بده تا اسراییل زنده باشد.....یه چی هم بهت بگم,بهترین وسالم ترین نوشیدنی را ایرانیها دارند,دوغ که از ماست گاووگوسفند ساخته میشه اما ما اینقد روایرانیها کارکردیم که ذایقه شان راتغییر دادیم ونوشابه خورشان کردیم,تا چندسال دیگه سونامی سرطان کل ایران راگرفته شک نکن .. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۵۲ 🎬 خیلی پست ورذل بودند,میخوان همه ی مردم دنیا را قربانی کنند تا ظهور اقا رابه تعویق بیاندازند وحاکمیت خودشان را با سروری شیطان مستحکم کنند. انور به سوله ای دیگر اشاره کرد وگفت:هانیه الکمال,توبرو اون قسمت هم ببین,حتما برات جالب خواهد بود ومنم باید یه کار مهم دارم انجام بدهم. من به طرف سوله ای که اشاره کرده بود رفتم وزیرچشمی اسحاق انور را زیرنظر داشتم ببینم کجا میرود ودیدم به طرف سوله ای که کمی دورتر بود میرفت,باید سرازکارش درمیاوردم....ومیدونم که درمیارم. داخل سوله شدم ,یه اقاهه اومد جلو وگفت:شما با دکترانور تشریف اوردید؟ من:بله باایشونم. اقاهه:بفرماییدازاینطرف وشروع به توضیح دادن کرد:اینجا کارخانه ی تولید سیگار هست که به دوقسمت تقسیم میشه,وبه طرف راست اشاره کرد وگفت:قسمت اعظمش اینجاست که برای صادرات هست وقسمت کوچکترش این قسمت هست که برای مصرف یهودیها وکلا خودمون است ,این قسمت کوچکتر,مرغوب ترین توتون ها را دربرمیگیره که بعداز جدا کردن قسمت مخرب وکم کردن درصد نیکوتین ان به سیگاری مرغوب کم ضرر تبدیل میشه،البته سیگار همه نوعش ضررداره اما بالاخره درهرجامعه ای هستند کسانی که عادت دارند به این ماده، وما تاحد توان کاری کردیم تا این سیگارها درصد ضررشون خیلی ناچیز باشه . اما قسمت اعظم کارخانه,تمام نخاله های توتون وتوتون های نامرغوب بانیکوتین بالا وبه شدت مضر وکشنده را دربر میگیرد وتولیدسیگار بابسته های شکیل میکنیم ,بااینکار با یک تیر دونشان میزنیم ,یکی اینکه سیل پول است که به جیب ما سرازیرمیشه ویکی اینکه مصرف کننده های جهان سومی وبعضا اسلامی با دست خودشون حکم مرگشان را امضا میکنند. دیگه چیزی از حرفهای اون مرد کثیف یهودی که تمام هنرشان وافتخارشان کشتن ملتهای دیگراست,نمیفهمیدم. بدون هیچ حرفی سوله را ترک کردم ,هنوز کنجکاو بودم انور کجا رفته,بی شک جنایتی دیگر دران سوله ی دورتر درحال وقوع بود وما نمیدانستیم ولی باید سرازکارشان دراورم. نیم ساعتی حیاط را گز کردم که سرتاس انور با شکم چاقش از دور پدیدارشد ,بااشاره به طرف ماشین متوجه شدم که باید برگردیم. اما تمام ذهنم دوروبران سوله پرسه میزد... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜