eitaa logo
کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا
221 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
9.4هزار ویدیو
159 فایل
ضمن خوشامدگویی به اعضای محترم بر خود میبالیم که پس از سالها همکاری در گروه کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا اکنون در کنار شما در امرترویج فرهنگ ایثار جهاد شهادت و فریضه جهادتبین در کانال کشوری جبهه فرهنگی انصار الشهدا با استفاده از صاحب نظران هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان شنیدنی حضرت امام خامنه ای در خصوص بصیرت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
یه شعر ناب ناب از حسین برزویی لطفا بخوانید سقا عکسِ مهتاب، چو در آینه‌یِ آب افتاد تشنه‌لب، آبِ فرات آمد بی‌تاب افتاد مَشک لبریز شد از آبِ فراتِ نوشین آبِ نوشین، زِ لب‌ تشنه‌یِ مهتاب افتاد از یمین دست بَرافتاد به گلگشتِ زمین از یسار، بازویِ شیرافکنِ نایاب افتاد بر فرس تاخت، به سمتِ حَرمِ تشنه‌لبان از کمان تیر رَها، آب زِ مضراب افتاد حلقه زد اشک به چشمانِ بصیرِ عباس ناگهان، تیر به چشم آمد و خوناب افتاد تا عمود آمد و اَبرویِ کمان را، بشکفت لخته‌یِ خونِ سرش، بر رُخِ عناب افتاد علقمه، فرش شد از لاله‌یِ خونِ سقا تا که خم بر کمرِ حضرتِ ارباب افتاد مادرش فاطمه، بالینِ ابوالفضل رشید کمرش خم شد و از دیده دُرِ ناب افتاد
وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر (صل الله علیه و آله) به مولا علی (علیه السلام) می فرمایند که به زهرا سلام الله بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری؟ مولا پیام حضرت رسول را به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که: ای امیر المؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافیست...  📚معالی السبطین ، ج۱ ، ص۴۵۲ ای اهل حرم میرو علمدار نیامد... ﺷﺐ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ، ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ﺩﻝ ﻋﺒﺎﺱ‏ ﺯ ﻏﯿﺮﺕ، ﺑﻪ ﺗﺐ ﻭﺗﺎﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺟﺮﻋﻪ اﯼ ﺁﺏ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻋﻮﺿﺶ ﺩﻫﻦِ عالَمی ﺍﺯ ﻏﯿﺮﺕِ ﺍﻭ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح خرمشهری محمد جنامی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیه‌السلام از زبان مادرش حضرت ام‌البنین سالم الله علیها به زبان فارسی، به پا می‌کنه
🔆بدن حضرت رقیه سلام الله علیها مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين علیه السلام زد. فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن ؟ گفت : من با وحشت از خواب پريدم رفتم والى شام را ديدم جريان را گفتم والى نامه نوشت به سلطان عبد الحميد، سلطان جواب نوشت براى والى كه ما جراءت نمى كنيم اجازه نبش قبر بدهيم به همين آقاى سيد هاشم بگوئيد خودش اگر جراءت مى كند قبر را نبش كند و بشكافد پائين برود قبر را تعمير كند مادست نمى زنيم سيد هاشم چند تا از علماى شيعه را ديد، اينها حرم را قُرُقْ كردند، ضريح را كنار گذاشتند كلنگ به قبرزدند، مقدار كمى كه قبر را كندند آثار رطوبت پيدا شد، پائين تر رفتند، ديدند آب آمده در قبر بدن بى بى در كفن لاى آب افتاده ، سيد هاشم رفت پائين دستهايش را برد زير بدن اين سه ساله ، بدن را با كفن از توى آبها آورد بيرون ، روى زانويش ‍ گذاشت ، آب قبر را كشيدند، نزديك ظهر شد، بدن را گذاشتند در يك پارچه سفيد نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد بدن را گرفت روى دستش ، تا غروب اينها مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمير كردند، و به جاى آب گُلاب مصرف مى كردند، و گِل درست مى كردند و قبر را مى ساختند، جلوگيرى از آن آبها شد و قبر ساخته شد، يك تكه پارچه ديگر سيدهاشم از خودش آورد، روى كفن انداخت ، بدن را برداشت ، در قبر گذارد. علماى شيعه مى گويند در اين چند روز همه گريه مى كردند سيد هاشم هم همينطور، اما روز سوم وقتى سيد هاشم بدن را در قبر گذاشت و آمد بيرون ديگر داد مى زد گفتم سيد هاشم چى شده چرا فرياد مى زنى ؟ گفت به خدا ديدم آنچه شنيده بودم ، اين كلمه را بگويم امروز آتشت بزنم هِى داد مى زد رفقا به خدا ديدم آنچه شنيده بودم . گفتيم سيد هاشم چه ديدى ؟ گفت به خدا وقتى اين بدن را بردم در قبر دستم را از زير بدن بيرون كشيدم يك مقدار گوشه كفن عقب رفت ديدم هنوز بدنش ‍ كبود و سياه است ، هنوز جاى آن تازيانه ها روى بدن اين سه ساله باقى است . 📚نغمه هائى از بلبل بوستان حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه ، ج 1، ص 29.
یا ابا صالح المهدی وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا... صبح هم منتظر صبح ظهور تو بُوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا... بر سر گنبد زرین حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر توست بیا...
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ کجا میخوای بری ...💔 چرا منو نمی بری ؟!! حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری 😭
♻️آقا سید علی آقای قاضی در نامه هایی به شاگردانش مینویسد؛ در باب باز شدن چشم برزخی؛ یکی از دستوراتی که میدهد این است که زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانید