هدایت شده از دیدهبانهوشیار
🌷باید همه عضو سپاه قدس باشیم 🇮🇷
🍃 برای #روز_قدس، روز اعجاز حضرت روحالله روحیفداه
وقت است تا طوفان شویم ای همقطاران
باید بهپا خیزیم همچون سربداران
طوفان شویم و بر سر دشمن بتازیم
چون سیل بر بنیاد اهریمن بتازیم
شد روز قدس و کار ممتاز خمینی
روزی که شد زنده به اعجاز خمینی
روزی که شد کابوس صهیون، مرد میدان
روزی که زد تکبیر آن پیر جماران
همچون خلیل آهنگ بتها کرد آن پیر
نام خدا را باز احیا کرد آن پیر
فرمود عزم محو اسرائیل داریم
وحدت اگر در کار باشد بیشماریم
بر قطرههای خفته چون موسی عصا زد
دریای غیرت بود او، ما را صدا زد
باید فلسطین را رها کرد از اسارت
باید که پایان گیرد این غوغا و غارت
کشتار صبرا و شتیلا را به یاد آر
غزه، یمن، جولان و قانا را به یاد آر
تا کی به روی مکر و فتنه چشم بستن
ننگ است روز قدس در خانه نشستن!
ننگ است در خانه بمانیم ای مسلمان!
ننگ است روز قدس ساکت باشد ایران!
کمکم دوباره فتنهگرها پا گرفتند
سنگربهسنگر شهر را از ما گرفتند
پا را عقب بگذاشتیم و باج دادیم
ما خود به دشمن جرئت تاراج دادیم
دشمن گرفت آسان حقیقت را به بازی
ما دلخوشیم اما به دنیای مجازی
ما دلخوشیم اینجا به هشتگهای رنگی
دشمن گرفت آرایش رزمی و جنگی
گرچه به ظاهر دستها را مشت کردیم
غافل نشستیم و به دشمن پشت کردیم
دشمن به دستش باز بازوکا گرفته
اینجا مسلمان در کفش کوکا گرفته
هر جرعۀ کوکای ما تیری است بر قدس
هر چشم بسته بند زنجیری است بر قدس
کوکا و پپسی میخوریم اینجا چه راحت
آنجا فلسطین میشود غرق جراحت
دیگر نه وقت خواب و هنگام درنگ است
بردار بیرق را برادر، وقت تنگ است
چشم فلسطین مانده بر دست تو و من
سجیل بردار و بزن بر قلب دشمن
ما ترسی از احزاب و از خیبر نداریم
دشمن اگر "مَرحَب" شود ما ذوالفقاریم
بانگ جرس برخاست باید جان بگیریم
از دست شیطان، خانۀ ایمان بگیریم
باید دوباره پرچم اسلام برداشت
باید مسلمان شد دوباره گام برداشت
تکلیف ما جز طاعت از امر ولی نیست
مولای ما جز حضرت سیدعلی نیست
باید ز جا برخاست آهنگ سفر کرد
چون حاجقاسم ترک جان و ترک سر کرد
او مرد میدان بود و سرباز ولایت
هرگز نکرد از سختی میدان شکایت
او مثل نامردان بازی سیاسی
خنده نزد بر عشوههای دیپلماسی
او رفت و پرچم دست اسماعیل افتاد
لرزه به جسم شوم اسرائیل افتاد
خواهیم کرد آخر به یاد مرد میدان
حیفا و تلآویو را با خاک یکسان
باید همه پشت و پناه قدس باشیم
باید همه عضو سپاه قدس باشیم
افتاد یادم از حمید سبزواری
این شاهکار نغز مانده یادگاری:
"فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد
ای یاوران باید ولی را یاوری کرد
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن، لبیکگو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس همپای جلودار"
✍️ #محمدتقی_عارفیان
📌 پنج بیت پایانی از استاد #حمید_سبزواری رضواناللهعلیه است.
#روز_قدس
#سنصلی_فی_القدس
#از_مردم_فلسطین_حمایت_میکنیم
#رژیم_صهیونیستی_را_بهزودی_نابود_میکنیم
هدایت شده از دیدهبانهوشیار
🏴 صلی الله علیک یا اباالفضل العباس
▪️ ماه بهخونافتاده
تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب
رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب
برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت
در حسرت یک بوسهاش خون شد دل آب
پیچید در پایش که دست از او نشوید
شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب
بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت
بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب
او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام
در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب
ساقی بهسوی تشنگان میرفت سرمست
تا که به میخانه رساند بادۀ ناب
مشکی پر از امید را بر دوش میبرد
آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب
بارانی از تیر آمد اما او سپر شد
میرفت در موج خطر بی ترس گرداب
کی از هجوم شبپره ترسد عقابی؟
پولاد کی میلرزد از غوغای سیماب؟
هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه
دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب
از تیرها با جانش استقبال میکرد
تا که بَرد آبی سوی گلهای بیتاب
انداختند از پیکرش دست و نلرزید
تنها امیدش را به دندان کرد قلاب
آن مشک را چون طفل در آغوش میبرد
سقا صدف شد، مشکْ مرواریدِ خوشاب
تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر
شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب
در چشم او تصویری از لبهای تشنه
در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب»
پا تا سرش خون بود و فکر خیمهها بود
تا تشنهکامان را کند از آبْ سیراب
دشت تنش شد بیشهای از تیر دشمن
خون دل او میچکید از چشم نُشّاب
شد تیرها بال و پرش، در اوج میرفت
تا آنکه شد تیری بهسوی مشک پرتاب
هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت
شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب
دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن
درمانده و نومید شد ماه جهانتاب
با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس
از مشک سقا بر زمین میریخت خوناب
شد بوسهگاه تیرها آن ماه خونین
یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب
مرغ دلش یکباره پر زد تا مدینه
چون روضههای فاطمیه دارد آداب
از روضههای فاطمه میمرد اباالفضل
هر بار حرفی مجتبی میزد از این باب
میسوخت عمری از غم زهرا و حیدر
شد بیقرارِ مادر آن محبوب احباب
ناگاه دستی آمد و شقالقمر کرد
افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب
دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون
در راه وصل دوست شد آماده اسباب
ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور
او دید مادر را به بیداری، نه در خواب
آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته
از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب
پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت
از خیمهها میآمد آوای "عمو، آب"
شد بار اول که صدا میزد: برادر
ماه بهخونافتاده را خورشید دریاب...
▪️▪️▪️؛
مولا بهسوی خیمهها برگشت تنها
دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب
پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد
بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب
از علقمه میآمد اما بی علمدار
میآمد و از چشم او میرفت سیلاب
زینب شود کمکم مهیای اسارت
ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴
هدایت شده از دیدهبانهوشیار
.
🌷برای به خون نشستن دوبارۀ شاهچراغ
میپرد آرتین هنوز از خواب
باز هم خواب جنگ میبیند
میپرد بیقرار و آشفته
خواب تیر و تفنگ میبیند
خواب میبیند آسمان خونی است
نشده وحشتش تمام هنوز
غرق خون گوشۀ حرم مانده
تن بابا و آرشام هنوز
باز تیری نشست بر دستش
باز جنگی بهپاست در سر او
پر کشیدند پیش چشم ترش
پدر و مادر و برادر او...
گرچه سالی نرفته است هنوز
حرمت این حرم دوباره شکست
در دل آرتین غمدیده
آتشی از صفیر تیر نشست
دست آلودۀ حرامیها
باز آتش فکند در این باغ
در محرّم، حرم به سوگ نشست
خون شده چشم و قلب شاهچراغ
با شهادت اگرچه خو کردیم
مقصد ما اگرچه عاشوراست
باید آماده و مراقب بود
راحت و خواب در نبرد، خطاست
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۵/۲۳
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴