این روزها که زمزمه ی یار می کنم
خیلی هوای دیدن دلدار می کنم
در ماه مغفرت نشد آقا ببینمت
بر بی لیاقتی خود اقرار می کنم
این «تحبس الدّعا» شدنم بی سبب که نیست
از بس که رو به سفره ی اغیار می کنم
گفتم به خود که حداقل ای کریم شهر
یک شب کنار سفره ات افطار می کنم ...
دل را که حجم معصیت آن را گرفته است
با اشک های روضه سبک بار می کنم
خون جگر ز دیده سرازیر می شود
وقتی که یاد کوچه و دیوار می کنم
سیلی ز روی پوشیه دردش چگونه است؟!
این درد را به جان خود اظهار می کنم
الهی بفاطمة عجل لولیک الفرج
سلام بر مهدی فاطمه (عج)
محمودرضا تو سوریه با اسم مستعار #حسین_نصرتی شناخته می شد و خیلی از رزمنده های مقاومت برای رعایت اختصار، «نصرت» صداش میزدن! تو یه مقطعی که محمودرضا بعنوان دیده بان بچه های ادوات تیپ فاطمیون عمل کرده بود، بچه های فاطمیون برای صدا زدنش تو بیسیم از همین اسم استفاده می کردن...
مثلا اینجوری: «نصرت، نصرت... علی». یکی از بچه های فاطمیون می گفت هنوزم بعد پنج سال از شهادت محمودرضا، ندای بیسیم های ما «نصرت» هست. یعنی بچه های فاطمیون الانم دیده بانشونو پشت بیسیم «نصرت» صدا میزنن!
#برای_محمودرضا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
نوشته دکتر احمدرضا بیضائی برادر شهید
هیچوقت «التماس دعا» نمیگفت ، هیچوقت «قبول باشه» نمیگفت ، میدانستم شهادتش حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد .
و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم» یا «ما را چه به این حرفها» ، هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد ، اهل ادا نبود ، تا جائی که میتوانست آدم را میپیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی ، سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد.
معاملهای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت.
و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت!
#شهید_محمودرضا_بیضائی 🌷
@HOSSEINNOSRAT