#شهيدى_كه_مى_خواست_قاتلش_را_شفاعت_كند!
🌷شب ها برای نماز شب مجبور بود یخ روی آب را بشکند. در قنوت هایش دعای کمیل می خواند. یک بار گفت:«بچه ها، می دانید من اگر شهید بشوم اول چه کسی را شفاعت می کنم؟»
🌷هر کس چیزی گفت .... پدر، مادر، دوستان، جانبازان .... سرش را تکان داد و گفت:«نه، من اول همین عراقی را که با تیربار دارد ما را می زند شفاعت می کنم... اینها مستضعفند... ما برای آزادی این ها داریم می جنگیم.»
الله اكبر به اين همه مردانگى.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#اروند_رود_وحشى ....
🌷غواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردى و تو آب نپريدم، من رو هول بده تو آب! فرمانده گفت: اگه مطمئن نيستى مى تونى برگردى.
🌷غواص جواب داد: نه، پاى حرف امام ايستادم. فقط مى ترسم دلم گيرِ خواهر کوچولوم باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم، و الان هم خواهرم را سپردم به همسايه ها تا در عمليات شرکت کنم.
🌷والفجر ٨، اروند رود وحشى، فرمانده تا داد زد يا زهرا، غواص قصه ى ما اولين نفرى بود که توی آب پريد! و اولين نفرى بود که به شهادت رسيد! من و شما چقدر پاى حرف امام ايستاده ايم؟
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#آن_دو_شهيد....
🌷طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات ، پیکر دو شهید پیدا شد… یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود.
🌷شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
🌷پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
🌷....اسامی را جستجو کردیم. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده و شهید سید حسین اسماعیل زاده، اهل روستای باقر تنگه بابلسر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#انصار_الشهدا