eitaa logo
انوار الهی💥
290 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
حُسْنِ این است کہ⇣ زمینے ست ولے ، آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید... :) مثل ....🦋 @anvar_elahi
•{ }• چرا خانم‌ها شهـید نمیشن؟!❌ . چون به احتیاج ندارن!🖐🏻 این آقایونن که باید بشن، تا به سعادت برسن...✨🎉 خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه، اجر یه رو بهشون میدن🌿 دیگه نمی‌خواد کار زیادی بڪنن!! خانم‌ها واقعا امکانات معنویشون بالاست فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند؛ 🤷‍♀ مردِ بداخلاقشو تحمل ڪنه🤦‍♀ بچه " " میشه! اون رفتارهایی ڪه برای آقایون گفتیم هم همین تاثیر رو داره .. همون روز اول ڪه حضرت ام‌البنین"س" اومدن تو خونه حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن😢 تا سال‌ها به احترام بچه های حضرت، خودشون بچه دار نشدند! بعد ڪه چهار پسر آورد، همیشه به پسرانش تاڪید میڪرد: من ڪنیزِ بچه های "ع" هستم 😭 و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید 🙇‍♂ "مــادر" ولایتمدار تربیت میڪنه💚 مادرهای بزرگوار، نقشتون ویژه هست! به حق یه همت بزرگے بڪنید در تربیت بچه‌ها ..👶 پدر اگر هم باشه، نمیشه نقش" مادر " رو انڪار ڪرد! دخترها👧 رو دارید تربیت میڪنید به گونه ای خاص تربیت بڪنیدڪه پس فردا باشند🙂♥️ اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @anvar_elahi
شدیم نسلی که: معلوم نیس چه مشکلی با خودش داره...😕 یه گوشی تو دست📲 چندتا اهنگ♪♪♪ ادّعای داغون بودن👈😞 همه شکست عشقی خورده💔 یه سری بیست چهاری کلش به دست...🎮 زیر ۲۰ سال همه درگیر گل و ....🤔 ریه ها داغون....😷 معرفت ها الکی...💔💔 همش نقش، همش حرف...🗣👥 پای عمل همه میکشن کنار....😶😶 موقع بدبختی ها یاد خدا میفتیم😕😑 دریغ از اینکه تو خوشی هامونم ب یادش باشیم چی ازمون ساختن؟؟؟ یه نسل نا امید به آینده....!😒 پاشید جمع کنید مسخره بازیاتونو...😦 پسره متولد ۷۴ شد مدافع حرم😐 چند ماه بعد یه روبان مشکی کنار عکسش بود.. فرق ما با این ادم چیه؟؟؟؟🤔 چطور اون میتونه بجای کلش از اعتقاداتش دفاع کنه!؟ بجای زدن رل فور اور و سینگل فور اور تو پروفایلش مرد و مردونه تو شناسنامش زدن: در دفاع از حرم شد.....! نسلی شدیم ک بی اعتقادی شده کلاس! فکر میکنیم با فحش دادن میره بالا....!🚩🚩🚩 غیرت و ناموس هم ک فقط ادعاش مونده....😑 چند سال پیش تو همین مملکت هم سن های من و تو رفتن واسه ناموس ملت، واسه امنیت منو تو جون دادن.... سه تا شهید دادیم فقط و فقط برای برگردوندن جنازه ی یه دختر.... اما الان چی...؟؟؟؟ پسرا مملکتمون به جای غیرت ، زیر پست دخترا.... عکس های برهنه شون رو لایک میکنن و تو کامنت ها اراجیف مینویسن دخترامون معنای زیبایی رو گم کردن!!! فکر میکنن هرچی برهنه تر باشن جذاب ترن..😐 ن اینطور نیست....❌❌❌❗️ با این عکس ها فقط چشمای یه سری آدم بوالهوس رو سیر میکنن😶 شدیم نسلی که حتی معتقد هامونم داره پاشون میلرزه بیرون استغفر الله رو لبمونه و سرمون پایین....!😶ولی تو چت انگار یهو دین خدا عوض میشه....💻📲📱 همون دختری که بیرون نامحرمه، تو چت میشه محرم...😏 راحت با هم حرف میزنیم👥🗣 بجا سنگین و موقر بودن واسه هم عشوه میایم👉👉👉 نه دین این نیست که خشک مقدس باشی...🤔 ولی هرچیزی به جاش عشوه هاتو بزار واسه همسرت...👨‍👩‍👧‍👧 نه یه آدم غریبه ک تو ذهنت باهاش رویاهاتو ساختی...👱‍♂️❌❌ نه قرار نیست چیزی رو با حرفام به کسی تحمیل کنم💢 فقط یکم تلنگر.....📵⚠️⚠️⚠️⚠️ تا شاید به خودمـون بیایم💠 یکی ۲۰ سالـشه و مدافع حرم➡️➡️➡️➡️➡️ یکی ۲۰ سالشه و درگیر لایــک و کلـش🎮📲 بخدا فرقی با این بــچه ها نـدارین...😶 همــه میتونن.... شـــک نکــن....🙂 فقط بایـد از یه جـا شــروع ڪــرد... ♥️♡|الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج|♡♥️ @anvar_elahi
📸 امیر جهاد با نفس رهبر معظم انقلاب: 🔹️ از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. ۷۸/۰۲/۱۹ 🆔 @anvar_elahi
🕊🌹 کنار صیّاد نشسته و دستم را گذاشته بودم روی دستش. آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیّاد آرام دستش را از زیر دست من بیرون کشید و دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، از او پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ حرف‌های ایشان را از تلویزیون پخش می‌کنند.» گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خوانده‌ای، نه؟» گفتم: «بله چه ربطی به سؤال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده، برای من لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه.» گفت: «تأخیر در اجرای امر فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگر نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من را ندادید؟» گفت: «خیلی خوب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگر منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شوم. همان جا یادداشت می‌کنم. بعد در فاصله‌ای که می‌نشینم توی ماشین، این صحبت‌ها را به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، می‌دهم برای تایپ و بعد هم اجرا. تو شاید حرف‌های آقا را سخنرانی تلقّی کنی. ولی برای من این حرف‌ها را که می‌شنوم، تکلیفه به گردنم می‌آید که امری را از فرمانده‌ام گرفتم، باید اجرایش کنم. تا ستاد کلّ برسم وقت را تلف نمی‌کنم.» ✨✨✨✨✨✨ 🆔 @anvar_elahi
🔴 اتفاقی جالب در یک 📌 خوندی و دلت شکست اشک از چشمات سرازیر شد 😢💔 ✍ شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ... 🔹🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران ... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم . 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان ... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم . 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم . سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین ... تا اینکه ؛ 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد آشوبی در دلم پیدا شد حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوام شوم . 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم . 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد؛ 🔹🌷 فرزند سید حسین ... اعزامی از ساری ... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من 😔 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم . 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند ... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم ... 🔹که " این رسمش نیست با معرفت ها .... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم .... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم ، و .... " گفتم و گریه کردم .... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید ... بی ادبی و جسارتم را ببخشید ... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم .... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام . با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم به قصابی رفتم، خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است . به میوه فروشی رفتم ... به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم . جواب همان بود ؛ بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است . گیج گیج بودم ... مات مات ... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد . 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم .... اعتراض کردم که : چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود ... بخدا خودش بود ؛ کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود ... به خدا خودش بود ... گیج گیج بودم ... مات مات ... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم ... مثل دیوانه ها شده بودم ... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم ... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز ...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم ... مثل دیوانه هاشده بودم ... به کارت شناسایی نگاه می کردم .... 🔹 .... فرزند سید حسین ... اعزامی از ساری ... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🔹شهداشرمنده ایم 😔
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۵۵ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | من یک دختر مسلمانم سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود چند لحظه مکث کردم .. - یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم .. - شما از روز اول دیدید من یه دختر مسلمان و محجبه‌ام … - شما خودتون چنین آدمی رو دعوت کردید .. حالا هم این مشکل شماست، نه من؛ و اگر نمی‌تونید این مشکل رو حل کنید، اون کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم …  و از جا بلند شدم .. همه خشک‌شون زده بود .. یه عده مبهوت … یه عده عصبانی … فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده‌اش گرفته بود!! به ساعتم نگاه کردم … – این جلسه خیلی طولانی شده .. حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره .. هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید .. با کمال میل برمی‌گردم ایران!! نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد … – دکتر … واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم، با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟!! - این چیزی بود که شما باید همون روز اول بهش فکر می‌کردید … جمله‌اش تا تموم شد، جوابش رو دادم … می‌ترسیدم با کوچک ترین مکثی، دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه‌اش بهم حمله کنه … این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم، پاهام حس نداشت … از شدت فشار، تپش قلبم رو توی شقیقه‌هام حس می‌کردم … ... سید طاهای ایمانی 🌸🍃 ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣
✍ وقـتی حـجابـمون حـفـظ بشـہ🤗 چـشـممون پـاڪـ مـیـشـہ👀 وقـتی چشـممـون پـاڪـ شـد دلـمـون پـاڪ مـیـشـہ♥️ وقـتی دلـمون پـاکـ شـد خـــدا عــاشقـمون مـیشـہ وقـتی خدا عاشقمـون شد مـیشیـم🥀🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توبه نامه شهید 13 ساله علیرضا محمودی بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم... از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.... از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.... از این که مرگ را فراموش کردم.... از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.... از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....😔😔 فرازهایی از نامه 13 ساله علیرضا محمودی🌷
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها😭 🍃 🍃 🍃 🍃
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها😭 🍃 🍃 🍃 🍃
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها😭 🍃 🍃 🍃 🍃
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها😭 🍃 🍃 🍃 🍃