انوار الهی💥
🔴 فضیلت دعوت مردم بسوی امام زمان(۳) 🔵 امام علی علیه السلام فرمودند: 🌕 هر کس از شيعيان ما شريعت ما
🔴 فضیلت دعوت مردم بسوی امام زمان(۴)
🔵 امام حسن مجتبی(ع) فرمودند:
🌕 فضيلت متکفّل يتيم آل محمد عليهم السلام که از سرورانش جدا گرديده و در وادي جهل افتاده که او را از جهلش بيرون برد، و آنچه بر او مشتبه شده توضيح دهد، برتري و بر متعهّد امور يتيم که او را آب و غذا مي دهد، همچون برتري خورشيد بر ستاره سُها مي باشد.
📚 مکیال المکارم ج ۲ ص ۳۲۸
@anvar_elahi
💔 درد دلهای امیرالمومنین در نهج البلاغه (۴)
🔴 نکوهش کوفیان:
💠 به خدا سوگند!، هنگامی که شما را به جنگ با معاويه فرا خواندم، خوشايندتان نبود، ولی خداوند خير شما را در آن قرار داده بود، اگر مقاومت می کرديد، شما را راهنمايی می کردم و اگر به انحراف می رفتيد شما را به راه راست برمی گرداندم، اگر سرباز می زديد، دوباره شما را برای مبارزه آماده می کردم، در آن صورت وضعيّتی مطمئن داشتيم. اما دريغ، با کدام نيرو بجنگم؟ و به چه کسی اطمينان کنم؟
📜 #نهج_البلاغه، خطبه
🆔 @anvar_elahi
انوار الهی💥
📜📖📜 📖📜 📜 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_بیست_ونهم ↩️ ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست
📜📖📜
📖📜
📜
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_سی_ام↩️
تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید می کرد امروز ظهر شهید می شود .
مصطفی هرگز شوخی نمی کرد . یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود ، دیگر برنمی گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم ، آمدم پایین . نیتم این بود که مصطفی را بزنم ، بزنم به پایش تا نرود . مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد . من هرچه فریاد می کردم: میخواهم بروم دنبال مصطفی ، نمی گذاشتند .
فکر می کردند دیوانه شده ام ، کلت دستم بود ! به هرحال ، مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چکار کنم.
در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا،می رفتم پایین و فکر می کردم چرا مصطفی این حرفها را به من می زد . آیا می توانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه می کردم ، گریه سخت . تنها زن ستاد من بودم . خانمی در اهواز بود به نام "خراسانی" که دوستم بود . باهم کار می کردیم . یکدفعه خدا آرامشی به من داد . فکر کردم ، خُب ، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید ، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه . مانتو وشلوار قهوه ای سیری داشتم . آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی . حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از این که مصطفی امروز دیگر شهید می شود.
او عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را می زنی ؟ مصطفی هر روز در جبهه است . چرا اینطور می گویی ؟ چرا مدام می گویی مصطفی بود ، بود ؟ مصطفی هست ! می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود ...
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
@anvar_elahi
📜
📖📜
📜📖📜
🦋⚡️#وفای_ به_ عهد_داشته_باش⚡️🦋
✨اگر با کسی عهد کردی که من امروز به خانه ی تو می آیم، باید بروی، او هم اگر عهد کرده، باید بیاید. بعضی ها نمی روند. وقتی تلفن می کنی، که چرا نیامدی، می گوید بچه ها نیاندند، گفتتد حالا امروز نرویم. این ها تهیه دیدند و زحمت کشیدند. چرا وفای به عهد نمی کنی؟ چه به آدم خوب، چه به آدم بد، آن چه را گفتی وفا کن.🌟
📚 طریق دوست( #نشر_یا_زهرا_سلام_الله_علیها)
🌟🌟🌟🌟🌟🌟
🆔 @anvar_elahi
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@anvar_elahi
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
@anvar_elahi