eitaa logo
پای بند انقلاب
3.2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
78 فایل
انقلابی می مانیم به عقب بر نمی گردیم
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز شکر و شهادت 🔹شهید علی دیمه وقتی که برای اولین بار لباس سبز پاسداری را به تن کرد؛ دو رکعت نماز شکر به جا آورد و از خدای بزرگ خواست که تا زمانی زنده است برای اهداف آرمان‌های انقلاب اسلامی، توان شرکت در جنگ را داشته باشد. 🔹علی دیمه بارها و بارها در میادین جنگ مجروح شد و یک بار به قدری شدت مجروحیتش زیاد بود که پزشکان تصمیم به قطع کردن پایش گرفتند. با توجه به اینکه بدنش پر از ترکش بود، هربار که به مرخصی می‌آمد برای عمل جراحی و خارج کردن ترکش‌ از بدنش به بیمارستان می‌رفت.
شیرمردی از شیران خراسان 🔹در مورد شجاعت شهید ابراهیم محبوب دوستانش می‌گویند: " صدام گفته این محبوب کیست؟ هر کس سرش را برای من بیاورد، جایزه دارد" 🔹همسر ابراهیم محبوب می‌گوید: " بنا به گفته عده ای از فرماندهان سپاه،‌ محبوب در میان لشگر نمونه بود و چون مدالی بر سینه لشکر می‌درخشید." 🔹مادر شهید درباره خصوصیات اخلاقی محبوب بیان می‌کند:" از او می پرسیدم: نکند توبه نصوح کرده ای که این قدر روزه می گیری؟ او در جواب گفت: شغلی به من داده‌اند که بالاتر از این حرفهاست. در تابستان روزه می‌گیرم که به یاد تشنگی و گرسنگی قیامت بیفتم و یک وقت حق مسلمانی را ضایع نکنم."
از تحصیل در تورنتو تا مهندسی پل خیبر 🔹شهید حسن آقاسی‌زاده روزها در پاریس و در کنار امام خمینی(ره) مترجم خبرنگاران خارجی بود و شبها در نوفل‌لوشاتو نگهبانی می‌داد. 🔹حسن آقاسی‌زاده با تلاش بسیار کارشناسی خود را در رشته مهندسی سازه‌ها و سپس کارشناسی ارشد را در رشته پل‌سازی با ارائه تز مهندسی در دانشگاه تورنتو کانادا با معدل بالایی گذراند و رتبه اول دانشگاه را کسب نمود. 🔹آقاسی‌زاده با لیاقت و شایستگی ذاتی که در ماموریتهای مختلف از خود نشان داد به عنوان معاونت فنی مهندسی قرارگاه خاتم الانبیا منصوب شد. 🔹بیش از ۲۴۰۰ پروژه مهندسی جنگ از جمله خاکریز، پل، جاده، سکوی پرتاب موشک با مدیریت آقاسی‌زاده در جنگ تحمیلی انجام شد. ═══❁💠❁════ روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی 💻 آدرس سایت https://razavi.medu.gov.ir 📱 آدرس کانال شاد https://shad.ir/apkhrazvi 📱آدرس کانال ایتا https://b2n.ir/f26273
هدیه‌ای که بعد از شهادت به دست مادر شهید امامدادی رسید 🔹یکی از خواهران شهید علی امام‌دادی می‌گوید: «علی خیلی دوست داشت برای مادرمان انگشتر عقیق بخرد. به خواهرهایش گفته بود اگر بازار رفتید با من تماس بگیرید تا من هم نظر بدهم، ولی روزی که خواهرها برای خرید انگشتر رفتند هر چقدر تماس گرفتند علی جواب نداد. روز بعد خبر شهادت برادرم را به ما دادند و مادرم صبح روز میلاد حضرت زهرا (س) عقیقی گرانبها را که پیکر مطهر و نیم‌سوخته علی بود به عنوان کادوی روز مادر دریافت کرد.» 🔹زمانی که در شهرستان تایباد یادواره‌ای جهت بزرگداشت مقام شهدا برگزار می‌شد، شهید امام‌دادی با نزدیک شدن به یکی از افرادی که مشغول تدارک این مراسم بود، از وی پرسید شما چه کاری را انجام می‌دهید؟ او در پاسخ گفته بود در حال آمادگی برای نصب بنر شهدا هستیم، سپس شهید عکس خود را از داخل جیب بیرون آورد و گفت: به زودی باید عکس من را هم باید در کنار عکس این شهدا نصب کنید.
آچار فرانسه خانه و محل کار 🔹شهید مجید تلوک بین اعضای پایگاه بسیج به آچار فرانسه معروف بود و هرکس هر کجا به مشکل یا گرفتاری روبه‌رو میشد از او کمک می‌گرفت. مجید هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد و همه چیز را به‌سرعت درست می‌کرد؛ از تعمیر بخاری پایگاه بگیرید تا گره باز کردن از کار و مشکل اهالی محله. 🔹مادر مجید از توانمندی‌های فرزندش می‌گوید: "در خانه هم دست یاری و کمک داشت. از همان کودکی خودش کارهای شخصی‌اش را انجام می‌داد و نمی‌گذاشت ما کمکی بکنیم تا به قول خودش زحمتی روی دوش ما نیندازد. از رنگ‌زدن دیوار اتاقش بگیرید تا دوخت و دوز لباس‌هایش و... یک سرماخوردگی ساده را هم پنهان می‌کرد تا مبادا ما نگران شویم. در عوض بسیار دلسوز ما بود و کمک حالمان. 🔹 مجید تلوک آخرین باری که به دیدار خانواده‌اش آمد قبل از رفتنش تمام عکس‌هایش را از روی دیوارها جمع کرده و گفته که دلش می‌خواهد از این به بعد عکسی از او روی دیوار خانه نباشد. انگار که خودش همه چیز را از قبل می‌دانسته و نمی‌خواسته قاب عکس‌ها بعد از نبودنش نمک روی زخم اهالی خانه بپاشند.
شهیدی که قرآن را سرلوحه زندگیش قرار داد 🔹شهید علی­ اصغر درّودی در منطقه کردستان، عملیات بیت المقدس، فتح­ المبین، والفجرها و کربلای یک شرکت داشت. همیشه مراجعه به قرآن را به همه سفارش می­ کرد و می­ گفت:«مطالب آن را مطالعه کنید و کارهای زندگیتان را از روی قرآن پیاده کنید.» اغلب به برادران روحانی مراجعه می­ کرد و قسمت­هایی از قرآن را برایش تفسیر کنند و ترجمه آن را یادداشت می­ کرد و سعی می­ کرد در مسائل روزمره­ اش با قرآن باشد. 🔹قبل از ارتفاعات قلاویزان بچه­ های سید الشهدا(ع) به عراق تک زده بودند و ما در امامزاده حسن مستقر شدیم. از برادر حامد پرسیدم که آقای درودی کجاست؟ گفت:خوابیده­. نگاه کردم و دیدم روی صورت او خون خشکیده. برادر حامد گفت که در عبور از اولین ارتفاعاتی که از مهران می­ گذشت تا به قلاویزان برسد، ترکشی به صورت او اصابت کرد. ═══❁💠❁═══ روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی 💻 آدرس سایت https://razavi.medu.gov.ir 📱 آدرس کانال شاد https://shad.ir/apkhrazvi 📱آدرس کانال ایتا https://b2n.ir/f26273
زندگی‌نامه شهیدی که شرافتمند زندگی کرد . 🔹مادر حذیفه شرافتمند با یادآوری خاطرات پسرش می‌گوید: " حذیفه پسر آخری‌ام بود. محبت مادر و فرزندی مان زبان زد شده بود . وقتی به خدمت سربازی رفت دوری اش برایم سخت تر از بقیه پسرهایم شد ولی او خیلی مهربان بود و سعی می کرد هر طور شده به من محبت کند . از حقوق ناچیزی که می گرفت مبلغی را کنار می گذاشت و برای دوا و دکتر من می فرستاد. 🔹حذیفه شرافتمند با این که سن و سال زیادی نداشت ولی حواسش به خانواده و شرایط اقتصادی‌شان بود . از کار مکانیکی اش مقداری پول پس انداز کرده بود . اول مهر که شد برای خواهر کوچکترش کیف و کفش و لباس گرفت که جلوی دوستانش خجالت نکشد. ═══❁💠❁═══ روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی 💻 آدرس سایت https://razavi.medu.gov.ir 📱 آدرس کانال شاد https://shad.ir/apkhrazvi 📱آدرس کانال ایتا https://b2n.ir/f26273
🔸خوابی که سریع تعبیر شد 🔹شهید وحید حسین‌زاده خواب شهادتش را دیده بود و برای مادر و خواهرانش تعریف کرد. او به مادرش گفت:«من خواب دیدم شهید شدم. من رو آوردن فرودگاه مشهد. عکسم رو ‏زدن به هواپیما و گذاشته بودن توی تابوت. مامان، وقتی که من رو آوردن ‏بیرون، خیلی تو برای من گریه ‏کردی.» 🔹هرچیزی که در خواب دیده بود، عیناً اتفاق افتاد. همان‌طور که وحید حسین‌زاده برای شهادتش گفته بود، با هواپیما آورده بودنش و عکسش را به هواپیما چسبانده بودند. نحوه ی پایین آوردن از هواپیما و جمعیت زیادی که جمع شده بودند، بدون هیچ تفاوتی رخ داد. خواهرانش می‌گفتند که از بس خوب بود، خواب شهادت و تشییع خودش را دیده بود.
عاقبت عشق به امیرالمومنین(ع) 🔹شهید محمدحسین دانشمندی ارادت ویژه‌ای به امیرالمومنین (ع) داشت و اعتقاد قلبی داشت که شیعه حضرت علی (ع) در آتش جهنم جایی ندارد و به جرم همین عشق به مولا اشرار او را در حال انجام وظیفه به رگبار گلوله بستند و شهیدش کردند. 🔹همسر شهید دانشمندی به لحظه رسیدن خبر شهادت همسرش اشاره کرد و می‌گوید: " با ایشان عهد کرده بودم که هرجا رفت همراهش باشم. روز آخری که قرار بود به ماموریت برود پیراهنی که شب خواستگاری پوشیده بود را تن کرد و فروشگاه رفت و چند کیسه برنج خرید، وفتی پرسیدم برنج برای چه خریدی گفت لازم می‌شود و مقدار زیادی پول نقد به من داد. بچه‌ها را بوسید و به پسرم متین گفت تو مرد بزرگی شدی و مرد خانه برای مادر و برادرت باش. صدای بسته شدن در و خروجش از پارکینگ غوغایی در دلم ایجاد کرد. به من الهام شد محمدحسینم دیگر برنمی‌گردد." ═══❁💠❁═══ روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی 💻 آدرس سایت https://razavi.medu.gov.ir 📱 آدرس کانال شاد https://shad.ir/apkhrazvi 📱آدرس کانال ایتا https://b2n.ir/f26273
شهید سید علی حسینی 🔹یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " در حالی که با شهید «سیدعلی حسینی» در حال شوخی بودم به او گفتم: شما خیلی وقت است که درگیر جنگ شده ­ای، نمی­ خواهی شهید شوی؟ «سیدعلی» رو به من کرد و گفت: من سه چیز از خدا خواسته ­ام، که اگر آنها را به من مرحمت کرد آماده شهادت هستم. اول اینکه به زیارت خانه خدا مشرف شوم. دوم اینکه خداوند به من فرزندی عطا کند و سوم اینکه خانه ­ای داشته باشم تا سر پناهی برای خانواده ­ام باشد. " 🔹در نهایت شهید «سیدعلی حسینی» بعد از دستیابی به این سه خواسته­ به فیض شهادت نائل آمد. ═══❁💠❁═══ روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی 💻 آدرس سایت https://razavi.medu.gov.ir 📱 آدرس کانال شاد https://shad.ir/apkhrazvi 📱آدرس کانال ایتا https://b2n.ir/f26273
فرزندانم باید با شهادت آشنا باشند 🔹همسر شهید امیر نامدار می‌گوید: " بعضی از شبها که همسرم به مرخصی می‌آمد با حقوق ناچیزی که می‌گرفت وسایلی را آماده می‌کرد و به سراغ افراد نیازمند می‌رفت، وسایل را پشت درب می‌گذاشت و سریع بر می‌گشت و می‌گفت: نمی‌خواهم کسی مرا بشناسد. 🔹در ادامه همسر شهید از خاطراتش چنین تعریف می‌کند:" وقتی در منزل بود با فرزندانش بازی می‌کرد. یکی از بازی‌هایش اینگونه بود که خود را درون ملحفه‌ای پوشانده و به دخترش می‌گفت که اگر من روزی شهید شدم من را اینگونه می‌بینی. وقتی اعتراض می‌کردم می‌گفت فرزند یک مرزبان باید با جمله شهادت آشنا باشد. 🔹زمانی که پیکر شهید را برای وداع آوردند دختر شهید که تنها ۹ سالش بود به راحتی کنار پیکر پدر با او به صحبت پرداخت.
🔸یادی از شهید نوجوان کريم اجاره‌دار حقيقي 🔹️ مادرش با بیان خاطرات فرزند شهیدش می‌گوید: شبي که آخرين ديدار من و او بود، پسرم را بايد براي نماز صبح بيدار مي‌کردم. وقتي به طرف اتاقش رفتم، آرام در را باز کردم، ديدم او در اتاق به مناجات با خدا مشغول بود و نماز حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را مي خواند. 🔹همچنين در نامه‌اي از شهيد چنين مي‌خوانيم: به قبر من گل نزنيد، آخر انصاف نيست که بر پيکر مطهر امام حسين عليه السلام نيزه باشد و بر قبر من گل