✨در گذشته دفتری به نام بخش خدمات وجود داشت که از جمله وظایفش توزیع فیش غذا طبق برنامه زمانی بین زوار در سطح شهربود.
روزی آقائی را دیدم که به شدت گریه می کرد، جلو رفتم و علت گریه اش را از او سوال کردم؛ گفت: امروز صبح که در حرم بودم خطاب به آقا گفتم : یا امام رضا(ع) من تا کنون از غذائی که به نام تو تهیه می شود نخورده ام؛ خودت کاری کن تا امروز یک فیش غذای بی دردسر نصیب من شود.بعد از زیارت به بخش خدمات رفتم و فیش غذا از آنها خواستم، آنها گفتند باید به مهمانسرا بروم، اما در مهمانسرا به من گفتند که این فیش طبق شرایط خاصی بین زوار توزیع می شود و ارجحیت با من نیست.همچنان که از پله ها پائین می رفتم، با آقا درددل کردم و گفتم : من از شما یک فیش بی دردسر می خواستم و حالا اینها چنین می گویند.پائین پله ها که رسیدم خادمی با عجله به سمت من دوید و گفت آقا این فیش غذا مال شما باشد من کار دارم فرصت اینکه برای دریافت غذا بروم ندارم!
#تجربهـخدمت
#کانون_خدمت_رضوی_شهر_پرند
#همه_خادم_الرضائیم
┏━━━━━ 🔆 ━━━━━
🆔 @aqr_parand 🕊
┗━━━━━ 🔆 ━━━━━
🌿 از زبان یک خادم: "هر روز، انگار تازه دعوت شدهام..."
من خادم بخش صحن انقلاب هستم. هر روز که وارد حرم میشوم، اول سلام میدهم و بعد از ته دل میگویم: "آقا جان، امروز هم اجازه دادی بیام؟"
یادمه یه روز، زائری نابینا با عصا وارد شد. دستش رو گرفتم و تا نزدیک ضریح همراهیاش کردم. وقتی دستش به شبکههای ضریح رسید، اشکهاش جاری شد و گفت: "خادم جان، من نمیبینم، ولی حس میکنم آقا داره نگام میکنه..." اون لحظه، انگار همهی دنیا ایستاد. فهمیدم خدمت یعنی واسطهی دیدار دلها با امام.
گاهی فقط باید گوش باشی. زائری از جنوب کشور، با لهجه شیرینش گفت: "اومدم فقط درد دل کنم، کسی رو ندارم..." نشستم کنارش، گوش دادم، دعا کردم. اون رفت، ولی حرفهاش توی دلم موند.
خدمت در حرم، فقط پوشیدن لباس نیست. یه عهد روزانهست. هر سلام، هر لبخند، هر راهنمایی، یه قدمه به سمت رضایت امام. و من، هر روز، با دلِ تازه، با امیدِ تازه، میگم: "آقا جان، امروز هم خادمتم..."
#تجربهـخدمت
#کانون_خدمت_رضوی_شهر_پرند
#همه_خادم_الرضائیم
┏━━━━━ 🔆 ━━━━━
🆔 @aqr_parand 🕊
┗━━━━━ 🔆 ━━━━━