😍😍😍#القصة😍😍😍
🔆 یوم من الایام كان يطير غرابٌ تيحانٌ الی بحیرة صغيرة و جميلة
آنذاک رأي ضفدعا کان یشتغل بصید فریسته و کان مهتمّا الی امره.
لا یلبث أن ناديه الغراب بصوته العالي و الأنکر و قال
ياااا ايّها الضفدع راقب حتي لا يفرّ من يدك فريستك انّ الذبابات سريعات جدا
و لكن لسوء حظّ الضفدع المسكين حينما سمع الذباب العبقری صوت الغراب طار و تخلّص من شرّ الصیّاد...
تابعونا لتواصل القصة.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️#الترجمة:
در روزی از روز ها یک کلاغ فضولی داشت پرواز میکرد
به سمت یک دریاچه ی کوچک و زیبا
در آن هنگام یک غورباغه ای را دید که مشغول شکار کردن طعمه اش بود و خیلی به کارش هم اهمیت میداد
دیری نپایید که کلاغ با صدای بلند و گوش آزارش صدایش زد و گفت:
هِی قورباغه!!!!!
مواظب باش که شکارت از دستت فرار نکند مگس ها خیلی سریع هستند .
اما از بدشانسی قورباغه بیچاره وقتی مگس باهوش صدای آن کلاغ را شنید پرواز کرد و از شر شکارچی رهایی جست....
برای ادامه داستان مارا دنبال کنید...
🌺🌺🌺🌺🌺
#المفردات_الحدیثة_في_النص:
▪️تیحان : فضول
▪️ضفدع : قورباغه
▪️غراب: کلاغ
▪️لا یلبث : دیری نپایید
▪️فریسة: طعمه
▪️تخلّص: رهایی یافت
عربی را راحتر وسریعتر بیاموز
@tallamalarabiaasra
💡در روبیکا هم مارا دنبال کنید
https://rubika.ir/tallamalarabiaasra
🚨کپی ممنوع