eitaa logo
اعراف
85 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
21 فایل
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ ۚ (اعراف/۴۶) لینک کانال‌های آرشیویِ بذل خون،متفکر غریب و میراث: @miras_68 @bazl_61 / @gharib_58 این کانال هم تولیدی و هم توزیعی است! @aliasgari1378
مشاهده در ایتا
دانلود
سلسله مطالب درباره ما و جهاد تبیین @araf11
اعراف
سلسله مطالب درباره ما و جهاد تبیین @araf11
اين مطالب براى یک هفته ی گذشته است اما تلنگریست برای همیشه
اعراف
@araf11
تشکیلات... وقتی صحبت از تشکیلات میشود دوچیز در ذهن پدیدار میشود:۱)حضور یک جمع دور هم و تضارب آراء و۲)وجود یک هدف بلند مدت یا کوتاه مدت و تلاس برای رسیدن به آن. شاید بتوان حوزه علمیه را به عنوان یکی از نهاد های روشنگر در جامعه و یا بهتر بگویم یکی از پشتوانه ختی گفتمان سازی دینی در جامعه دانست که با وجود منابع ناب دینی،توانست نظریه های اجتماعی_اسلامی قابل توجهی به واسطه ی اندیشمندان بی نظیرش ارائه دهد. اما نکته اینجاست که در حوزه علماء خبره واهل فن بسیار اند اما فقط تعداد محدودی از آنها باخود جمعی را درجهت ارائه ی یک تفکر دینی_اجتماعی،به جامعه،همراه ساختند که البته موانع سختی هم در پیشرویشان بود. از جریان مشروطه ی مشروعه بگیرید که شهیدشیخ فضل الله نوری،آخوند خراسانی(صاحب کفایةالاصول) و میرزای نائینی از سردمداران آن بودند تا شهید مدرس در مقابله با قلدریسم رضا شاه پهلوی. همه و همه یک چیز میگفتند وآن دین اجتماعی بود. حتی شیخ انصاری هم برای ارائه ی چنین نظریه ای شاگردانی پرورش دادکه بعد از وفات ایشان درخصوص چگونگی اداره ی جامعه توسط جانشینش بحث بود. که آیا میرزای رشتی خوب است یا میرزای شیرازی؟حال آنکه میرزای رشتی به عنوان مرجع بعدی نام گرفت اما او راضی به این مسئله نشد و مردم را به میرزای شیرازی ارجاع داد. واما ۳۰۰ سال بعد و امامی که در اوج علمیت وفقاهت با مانعی روبرو بود که عملا نماد استثمار پذیری قرن باید نام میگرفت؛ استثماری که همه چیز را به غارت میبرد. دیگر نه رضا قلدر بلکه کل خاندان پهلوی مردم را دودستی به ایادی فراعنه سپرده بودند. وامامی که چاره ای نمیدید جز رشد فکری جامعه. واین محقق نمیشد مگر تشکیلات. شهیدمرتضی مطهری،شهید صدر،شهید بهشتی،شهید مفتح و در نهایت رهبر عزیز انقلاب. تشکیلات مانع داشت وآن دشمنی دشمنان بود. کسانی که از مردم استضعاف فکری و جسمیشان را میخواستند ولی مانع داشتند وآن تشکیلاتی بود که هدفش ۱۸۰ درجه برخلاف غایت دشمن بود. چاره اش ترور بود. همان کاری که در وسط میدان علیه شیخ فضل الله کردند،چندین سال بعد در کنار دانشگاه این بار با مفتح کردند. همان کاری که در تبعید،با شهید مدرس کردند،چند سال بعد در جایی نامعلوم با شهید صدر که نخبه ای بی مانند در تاریخ حوزه بود،انجام دادند....وآنها فهمیده بودند که تا تشکیلات سید روح الله باشد،انقلاب هم هست.... ولی ما نفهمیدیم که وقتی تشکیلات نباشد، قلب فکری جامعه می ایستد ونتیجه آن میشود که میبینیم....صدای مطهری ها پخش میشود،ولی گوش ها نمیشنود چون تشکیلاتی نیست که گفتمان روح الله را فریادبزند..... @araf11
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکومت اسلامی آرزوی هزار وچهارصدساله‌ی امامان و علمای شیعه بوده چه نکات خوبی گفته محمدصادق شهبازی، دو دقیقه مفید گوش بدید. قدر نعمت حکومتی راباید بدانیم که همه ایجاد آنرا آرزو میکردند... @araf11
گل به خودی... سکانس۱) با او صحبت میکردم، دغدغه های این روز هایم را به او که چون من طلبه بود میگفتم. دغدغه های او نیز همرنگ آنچیزی بود که من با او درمیان گذاشته بودم. گفتم باید برویم صحبت کنیم. باید برویم ارتباط بگیریم، باید دوست شویم باید رفیق شویم اصلا باید رفاقت را یادشان بدهیم.... اینجا مکثی کرد و در جوابم گفت، آنها گوش شنوا برای حرف های من و تو ندارند... عجب!!! چه میشود که گوش شنوا برای شنیدن حرف های فلان مخالف نظام و یا فلان چهره ی مشهور دارند ولی برای منو تویی که دغدغه شان را داریم ندارند؟! این یک طرفه قاضی رفتن را چه زمان یاد مجاهدان تبیین داده اند؟ سکانس۲) با تو که طلبه ای و دغدغه ات این است که در جنگ روایت ها، میخواهی بروی وسط میدان تا روایت صادق را به مخاطبان عرضه کنی سخن میگفتم. تو گفتی طلبه ها هیچ انگیزه ای برای نقل روایت صادق در جنگ روایت ها ندارند و گفتی میخواهم از برای این حادثه گریبان چاک بدهم. و من به تو گفتم: که آیا با گریبان چاک دادن، طلبه ها انگیزه پیدا میکنند؟ یا باید تکلیفشان را روشن کنیم تا به میدان بیایند؟ مثلا تشکلی راه بیاندازیم... و تو گفتی: کار تشکیلاتی به طلبه ها نیامده است؟ عجب!!! چه شده است که طلبه ها اینقدر فرد گرا و خودزن شده اند؟ سکانس۳) به دبیرستان رشته ی معارفی میروم که مدیرش یک طلبه است. از او تقاضا میشود تا مثلا کلاس تاریخ اسلامش را به یک طلبه بدهد تا خوب تاریخ و سیره ی اهل بیت را بگوید، ولی او میگوید طلبه جماعت نمیتواند به این دانش آموزان درس بدهد، چون مشغله های زندگیش اینقدر زیاد است که فرصت تدریس پیدا نمیکند و یک درمیان کلاس می آید! عجب!!! از کی، حاشیه زندگی طلبه با اصل آن جابجا شده است؟ سکانس۴) دانش آموزانی که برای اطلاعات غلطی که به آنها داده شده، تقاضای شورش علیه حقی را دارند که اگر برای احقاقش انقلاب نمیشد معلوم نبود الان در کجا و چگونه زیست میکردند. و حوزه ی علمیه و جامعه ی نخبگانی که از وظیفه اش کوتاهی کرده و فقط گریبان چاک میدهد... این یعنی گل به خودی... @araf11
چگونه مارپیچ سکوت را بشکنیم؟ چند شب قبل در منزل داشتم شام می خوردم، یکباره صدای مبهم ولی ممتدی را شنیدم. دو سه دقیقه ای گذشت ولی صدا ادامه دارد بود. رفتم پنجره را باز کردم. صدا واضح تر شد. یک نفر از وسط کوچه فریاد می زد: «مرگ بر دیکتاتور» کم کم یکی دو نفر دیگر هم... با او همراهی کردند و شعار دادند: «زن، زندگی، آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» با صدای بلند فریاد زدم: «مرگ بر منافق!» چند ثانیه همه شان سکوت کردند:) طبیعتا انتظار شنیدن این شعار را نداشتند و تصور می کردند هرچقدر شعار خودشان را تکرار کنند، افراد بیشتری با آنها همراهی خواهند کرد... لذا به محض اینکه دوباره شعارشان را تکرار کردند با صدای رسا تر فریاد زدم: «مرگ بر منافق» چند ثانیه بعد این بار صداهای دیگری به گوش رسید: «مرگ بر ضدولایت فقیه»، «مرگ بر منافق» و... چه اتفاقی افتاده بود؟ خیلی از ساکنین همان کوچه که مخالف شعارهای آنها بودند... احتمالا تا قبل از اینکه شعار «مرگ بر منافق» را بشنوند انگیزه ای برای شعار دادن در برابر آنها نداشتند. چرا؟ چون به اشتباه فکر می کردند اگر حرف خودشان را بزنند کسی همراهی نمی کند و در انزوا هستند. اما وقتی می بینند افراد دیگری هم هستند که با آنها همراه هستند... ترس از انزوا از بین می رود و با خیال راحت حرف شان را می زنند. لذا آن کسی که اولین بار شروع کرد «مرگ بر دیکتاتور» گفتن، احتمالا فهمید در کوچه خودش هم در اکثریت نیست، چه برسد به اینکه بخواهد نظام را عوض کند:) و جالب اینکه از فردایش دیگر هیچ شعاری ندادند... نظریه مارپیچ سکوت همین است، یعنی در برابر «جو به ظاهر غالب» تسلیم نشوید و حرف خود را بزنید. اتفاقا این ایام این کار ضرورت بیشتری دارد، چون براندازها که سواد و منطق زیادی ندارند، فقط توهم شان زیاد است و اتفاقا باید همین توهم شان را شکست. شعار در برابر شعار، تجمع در برابر تجمع... این جماعت نه تشکیلاتی تر از منافقین و حزب توده هستند و نه بدنه اجتماعی بیشتری از سال 88 دارند، چندی بعد نیز افسرده تر و منزوی تر خواهند شد. فقط چند روزی عرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند.../ پایان 🗣 امیرحسین ثابتی @twtenghelabi @araf11