خالڪوبی تا شهـادت
قسمت6️⃣
حتی در لحظه شهادتش از روی شوخی فحش می داد پای مجید به سوریه ڪه میرسد بیقراریهای مادرش آغاز میشود. طوری ڪه چند بار به گردان میرود و همهجوره اعتراض میڪند ڪه ما رضایت نداشتیم و باید مجید برگردد. همه هم قول میدهند هر طور ڪه شده مجید را برگردانند. مجید برای بیقراریهای مادرش هرروز چندین بار تماس میگیرد و شوخیهایش حتی از پشت تلفن ادامه دارد خواهر ڪوچڪتر مجید میگوید: «روزی چند بار تماس میگرفت و تا آمار ریز خانه را میگرفت. اینڪه شام و ناهار چه خوردهایم. اینڪه ڪجا رفتهایم و چه کسی به خانه آمده است. همهچیز را موبهمو میپرسید. آنقدر ڪه خواهرش میگفت: «مجید تهران ڪه بودی روزی یڪبار حرف میزدیم» اما حالا روزی پنج شش بار تماس میگیری. ازآنجا به همه هم زنگ میزد. مثلاً با پسردایی پدرم و فامیلهای دورمان هم تماس میگرفت. هرڪسی ما را میدید میگفت راستی مجید دیروز تماس گرفت و فلان سفارش را ڪرد. تا لحظه آخر هم پای تلفن شوخی میڪرد. آخر هر تماس هم با مادرم دعوایش میشد؛ اما دوباره چند ساعت بعد زنگ میزد. شنیدهایم همانجا را هم با شوخیهایش روی سرش گذاشته است. مجید به خاطر #خالڪوبی هایش طوری در سوریه وضو می گرفته ڪه معلوم نباشد. اما شب آخر بی خیال می شود و راحت وضو می گیرد. وقتی جوراب یڪی از رزمندها را می شست. یڪی از بچه ها که تازه مجید را در سوریه شناخته بود به او می گوید:مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست #خالڪوبی داری؟ مجید هم جواب می دهد: این #خالڪوبی یا فردا پاک می شود، یا خاڪ می شود. مجید حتی لحظه شهادتش بااینڪه چند تیر به شڪمش خورده باز شوخی میڪرده و فحش می داده است. حتی به یڪی از همرزمهایش گفته بیا یڪ تیر بزن خلاصم کن. وقتی بقیه می گفتند مجید داری شهید می شوی فحش نده. می گفت من همینطوری هستم. آنجا هم بروم همین شڪلی حرف می زنم. یڪی از دوستانش میگوید هرڪسی تیر میخورد بعد از یڪ مدت بیهوش میشود. مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یکبند شوخی میڪرد و حرف میزد تا اینڪه شهید شد.»
وقتی شهید شد پلاکاردهایش را جمع میکردند ڪه نفهمیم مجید شهید شده است. بیآنڪه کسی بتواند پیڪر بیجانش را برای خانوادهاش برگرداند. ڪنار دیگر دوستان شهیدش زیر آسمان غم گرفته خانطومان آرام خوابیده است؛ اما چه ڪسی میخواهد این خبر را به مادرش برساند؟ «همه میدانستند من و مجید رابطهمان به چه شڪل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا میڪرد. ما هم همیشه به او داداش مجید میگفتیم. آنقدر به هم نزدیڪ بودیم که وقتی رفت همه برای آنڪه آرام و قرار داشته باشیم در خانهمان جمع میشدند. وقتی خبر شهادتش پخش شد اطرافیان نمیگذاشتند من بفهمم. لحظهای مرا تنها نمیگذاشتند. با اجبار مرا به خانه برادرم بردند ڪه ڪسی برای گفتن خبر شهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یڪ روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاڪاردهای دورتادور یافتآباد را جمع ڪرده بودند ڪه من متوجه شهادت پسرم نشوم. این ڪار تا ۷ روز ادامه پیدا ڪرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمیگرفت بیقرار بودم. یڪی از دخترهایم درگوشی همسرش خبر شهادت را دیده بود و حسابی حالش خرابشده بود. او هم از ترس اینڪه من بفهمم خانه ما نمیآمد. آخر از تناقضات حرفهایشان و شهید شدن دوستان نزدیڪ مجید، فهمیدم مجید من هم شهید شده است. ولی باور نمیڪردم. هنوز هم ڪه هنوز است ساعت ۲ و ۳ نصفهشب بیهوا بیدار میشوم و آیفون را چک میڪنم و میگویم همیشه این موقع میآید. تا دوباره ڪنار هم بنشینیم و تا ۵ صبح حرف بزنیم و بخندیم؛ اما نمیآید! ۷ ماهه است ڪه نیامده است.»
همراهان گرامی در ادامه این خاطره با ما همراه باشید .💐
خالڪوبی تا شهـادت
قسمت(پایانی) 7️⃣
بعضی ها هنوز فڪر می ڪنند مجید آلمان یا ترڪیه رفته است
«آقا افضل» حالا هفتماه است سرڪار نمیرود و خانهنشین شده، بارها میان صحبتهایمان و حرفهایمان بیهوا میگوید: «تعریف کردن فایده ندارد. ڪاش الآن همینجا بود خودش را میدیدید.» بارها میان صحبتهایمان میگوید: «خیلی پسر خوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود. وقتی رفتیم سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم حضرت رقیه رفتم و درست همانجایی ڪه مجید در عڪسهایش نشسته بود، نشستم و درد و دل ڪردم. گفتم هر طور ڪه با حضرت رقیه درد و دل ڪردی حرف من همان است. اگر دوست داری گمنام و جاویدالاثر بمانی حرفی نمیزنیم. هر طور ڪه خودت دوست داری حرف ما هم همان است. از وقتی شهید شده خیلیها خوابش را میبینند. یکبار پیرزنی بیهوا آمد خانه ما و گفت شما پدر مجید هستید؟ من هم گفتم بله. گفت من مشڪل سختی داشتم ڪه پسر شما حاجتم را داد. من فقط یڪبار خواب مجید را دیدهام. خواب دیدم یڪ لباس سفید پوشیده است. ریشهایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش ڪردم و تا میتوانستم بوسیدمش. با گریه میگفتم مجید جانم ڪجایی؟ دلم میخواهد بیایم پیش تو. حالا هم هیچچیز نمیخواهم اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر دخترهایم است؛ اما دلم میخواهد بروم پیش مجید. بدجوری دلم برایش تنگشده است.»
تحول و شهادت مجید آنقدر سریع اتفاق افتاده ڪه هنوز عدهای باور نڪردهاند. هنوز فڪر میڪنند مجید آلمان رفته است؛ اما. مجید تمام راه با سر دویده است. مادرش هنوز نگران است. نگران نمازهای نخواندهاش، نگران روزههای باقیمانده مجید ڪه آنقدر سریع گذشت ڪه نتوانست آنها را بهجا بیاورد. نگران آنڪه نڪند جای خوبی نباشد: «گاهی گریه میڪنم و میگویم. پسر من نرسید نمازهایش را بخواند. گرچه آخریها نماز شب خوان هم شده بود؛ اما آنقدر زود رفت ڪه نماز و روزه قضا دارد؛ اما دوستانش میگویند. مهم حقالناس است ڪه به گردنش نیست و چون مطمئنم حقالناس نڪرده، دلم آرام میگیرد.»
بچههای محله برایش نامه مینویسند
مجید رفته است و از او هیچچیز برنگشته است. چندماهه است ڪه کوچه قدمهایش را ڪم دارد. بچههای محله هنوز با دیدن ماشین مجید توی خیابان میریزند. مادرش شبها برایش نامه مینویسد. هنوز بیهوا هوس خریدن لباسهای پسرانه میڪند. هنوز آخرین لباسی که مجید از تنش درآورده است را نگهداشته و نشسته است. ڪتوشلوار مجید را بارها بیرون میآورد و حسرت دامادیاش را میخورد. یڪی از آشناها خوابدیده در بینالحرمین برای مجید و رفقایش مراسم عقد گرفتهاند. بچههای ڪوچه برای مجید نامه نوشتهاند و به خانوادهاش پیغام میرسانند. پدر مجید میگوید: «همسایه روبروی ما دختر خردسالی است ڪه مجید همیشه با او بازی میڪرد. یڪ روز ڪاغذی دست من داد و ڪه رویش خطخطی کرده بود. گفت بفرستید برای مجید، برایش نامه نوشتهام ڪه برگردد. یڪی دیگر از بچهها وقتی سیاهیهای ڪوچه را جمع ڪردیم بدو آمد جلو فڪر میڪرد عزایمان تمامشده و حالا مجید برمیگردد. میگفت مجید ڪه آمد در را رویش قفل ڪنید و دیگر نگذارید برود.
از وقتی مجید شهید شده است. بچههای محله زیرورو شدهاند. بیش ازهزاربار در ڪل یافت آباد به نام مجید قربان خانی قربانی ڪشتهاند.» حالا بچهمحلها و تعداد زیادی از دوستان مجید بعد از شهادتش برای رفتن به سوریه ثبتنام ڪردهاند. مجید گفته بود بعد ازشهادتش خیلی اتفاقات میافتد. گفته بود بگذارید بروم و میبینید خیلی چیزها عوض میشود.
💐شادی روح شهید مجید قربانخانی
صلوات 💐
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از قرارگاه مردمی سید الشهداء(ع)
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️!
میوناشڪهاودعاهاے . . .
قشنگتونماروفراموشنڪنیدᵕ.ᵕ🌱
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @arakema
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از قرارگاه مردمی سید الشهداء(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_فرج_صاحب_الزمان(عج)
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @arakema
╰┅─────────┅╯
📸اینفوگرافیک | واکنش کشورهای جهان به توافق تهران و ریاض
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم : مرگ بر اسرائیل
آقا : بله مرگ بر اسرائیل ولی این حرفش خوب بود 😂
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯
20.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ سرود از اراک
🎙سرود همسفران
⬅️ بانوای رزمندگان لشکر۱۷علی بن ابیطالب علیه السلام استان مرکزی در دفاع مقدس-
🔸اسامی شهدای گروه سرود همسفران :
۱- شهید ذبیح الله عابدی سراینده شعر
۲- شهید سید عباس سجادی تک خوان
۳- شهید محمدرضا عبداللهی تک خوان
۴- شهید سالار پارسا تک خوان
۵- شهید رحیم صالحی
۶- شهید محمود معین الاسلام
۷- شهید محمد منصوری
۸- شهید قدرت الله مظفری
۹- شهید بهرام انزلی چی
۱۰- شهید محمود طاهری زاده ۱۱- شهید سعید محمدی
۱۲- شهید علی لطیفی سیزده ۱۳- شهید محمود حسین
۱۴- شهید مرتضی لعلی
۱۵- شهید سید ابراهیم میر جمالی
۱۶- شهید ناصر فیضی
۱۷- شهید محسن رضایی
۱۸- شهید عمران خانلری
۱۹- شهید جعفر اخوتیان
۲۰- شهید حمید رضا انصاری
☑️☑️☑️
🌷کنگره ملی نقش امام خمینی(ره) در دفاع مقدس و ۶۲۰۰ شهید استان مرکزی🌷
به کانال خبر به وقت ایران بپیوندید
👇👇👇
@khabarbhvaghtiran
🎴قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯
#نکته_های_مهم ۴۱
⛔️خسران و آسیب اشغال کنندگان نابحق پستها⛔️
🔹درشماره قبل به استخدام درآوردن برخی از بازنشستگان سپاه یا نهادهای امنیتی توسط برخی سودجویان و یا سو استفاده کنندگان در شرکتها و کارخانجات و.. اشاراتی شد .
🔹البته باید اذعان کرد که گاهی حضور یک فرد باتجربه منشاء خیلی برکات و خیرات خواهد بود ،خصوصا اینکه فرد بکار گیری شده کارآمد باشد و واقعا کاری ازش بربیاید که از دیگران برنیاید.
🔹گاهی هم برای کمک به مشکلات یک فرد بازنشسته با گرفتاری های خاص ، ممکن است، زمینه شغلی حداقلی با حقوقی حداقلی فراهم شود که این هم میتواند بلا اشکال باشد.
♻️پس لازم است در این خصوص همه ابعاد در نظر گرفته شود.
⛔️آن چه که درست نیست این است که فردی بخاطر نفوذ و ارتباط گذشته خود و صرفا به این دلیل بکارگیری شود ، توان و هنر خاصی هم نداشته باشد،حقوق و مزایای ناحقی را دریافت کند و وام دار مدیران مجموعه و مدافع اقدامات خارج از عرف و قانون مجموعه بکارگیری کننده شود و توجیه گر امورات نابجا .
😡از اینگونه افراد باید ترسید و مانع فعالیت ایشان شد ،
ای بسا چنین افرادی برای حفظ موقعیت خود و جایگاه نابحق اشغال شده خود ، بسیاری از حق طلبان و حق گویان مجموعه را متهم به موضوعاتی کنند و از گردونه فعالیت سالم خارج نمایند.!!!
همه لازم است آگاه باشیم و هوشیار
ارتباط با هسته مرکزی
"قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام"
از طریق گروه مطالبه گری قرارگاه (با لینک زیر ) در ساعات فعالیت گروه : معمولا ۲۱ تا ۲۳ هر شب و بنا بر اقتضائات، ساعت بیشتر نیز در گروه اعلام میگردد 👇
https://eitaa.com/joinchat/472383685C0327156221
لینک کانال :
"قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام" 👇
🌺 @arakema
ارتباط با ادمین کانال قرارگاه👇
@Admin_gharargah
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالنامه روزنامه سازندگی
رقابت شدیدی بین روزنامههای سازندگی، شرق، هممیهن در بیشرفی وجود داره
با وجود اینها چه نیازی به اینترنشنال هست؟
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯
🔺دلار رفت شد ۶۰ هزار تومن همه چیز گرون شد تو همون لحظه
دلار الان شده ۴۱ هزار تومن هیچی پایین نمیاد قیمتش
🔹️ پس آقای دلال و بازاری و کاسب، نگو دولت داره دزدی میکنه
تو از همه حروم خورتری
تو همون فرعونی هستی که مصر کوچکتری داری
قرارگاه مردمی سید الشهداء علیه السلام
در اراک 👇👇
╭┅───────┅╮
🌺 @arakema
╰┅───────┅╯