⚜ #داستان_کوتاه_پندآموز
ساعت سه نیمهشب بود..صدای زنگ تلفن پسر را بیدار کرد پشت خط مادرش بود ..پسر با عصبانیت گفت: "چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردید؟! " مادرگفت: ۲۵ سال قبل درهمین ساعت تو مرا از خواب بیدار کردی خواستم بگم: تولدت مبارک پسرم پس از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد ..صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته یافت .ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.
هرگز دل کسی را نشکن ،هرگز.
همیشه زمان برای جبران وجود ندارد.
☑️ کانال پرطرفدار اراکی ها 👇
https://eitaa.com/joinchat/295436299Ccc3401cd72