eitaa logo
ارشیو
153 دنبال‌کننده
4هزار عکس
8.2هزار ویدیو
125 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۷) 🔵نزاع مجرمان ✅حرف‌هايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشده‌اند. 🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن. ❎ وقتي گوش سپردم صداي آن‌ها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آن‌ها خطاب به گروهي ديگر مي‌گفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن مي‌شديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم. ♨️ آن‌ها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ مي‌خواستيد ايمان بياوريد. 🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که مي‌گفت: مگر نمي‌بينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟ ⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند: خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن. 💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آن‌ها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت. 🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاه‌هاي عميق سقوط کرد... 🔵سرعت عبور ✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد. 🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. ☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدت‌هاست در اين غار راه مي‌پيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم. گفتم: اين‌ها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره مي‌پيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس... ⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چاله‌ها فرو غلطيد. ♻️گفتم: آخر چه مي‌شود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد. 🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد. وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟ 🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود. 🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس مي‌خورم. ✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسان‌تر عبور کنم. 🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشن‌تر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ 🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. 💎آنگاه ادامه داد: براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نمي‌تواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد... 🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نمي‌شناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! نيک همان‌طور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت مي‌کردي مسير کوتاه‌تري نصيبت مي‌شد... ✍ادامه دارد.. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @masaf_raefipour2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ ⭕️چطور بفهمیم واقعا به امام زمان ارادت داریم یا نه ؟ 👤استاد #رائفی_پور ✂️از سخنرانی شرح زیارت اربعین جلسه ۱۴ @masaf_raefipour2
4_5924949677374965744
3.42M
#استاد_رائفی_پور 📝دست پنهان امام زمان عج @masaf_raefipour
4_5909206616485398247.mp3
22.73M
🔊 #صوت_مهدوی 🎙 #صوت_سخنرانی 👤 استاد #رائفی_پور 📝 #انقلاب_و_مهدویت 🗓 ۱۳٩٧/٠٩/١٢ ؛ کرمانشاه @masaf_raefipour
نماینده های مجلس در جریان بودند ؟.mp3
495.9K
🎵 #پادکست 🔺 استاد #رائفی_پور : آیا نماینده های مجلس در جریان گرانی بزنین بودند؟ 📣 برشی از سخنرانی « ماجرای بنزین @masaf_raefipour @masaf_raefipour2
📣 اطلاع رسانی سخنرانی استاد 📄 شهادت و مهدویت 📅 زمان : پنجشنبه ٧ آذز ٩٨ - شروع برنامه بعد از نماز مغرب و عشاء شروع سخنرانی ساعت ٢٠ 🕌 مکان: یزد ، شهرستان بهاباد ، احمدآباد، حسینیه سیدالشهدا (ع) ☑️ ورود برای عموم آزاد می باشد @Masaf_raefipour @masaf_raefipour2
مطالب سه شنبه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
(ع) فرمودند: ✍اى فرزند آدم! 🍃 اندوه روز نیامده را بر اِمروزت میفزا، زیرا اگر روزِ نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند 📖نهج البلاغه، حکمت 267 @masaf_raefipour2
امام على عليه السلام: به يكديگر خوش رويى نشان دهيد و در ملاقات هايتان، اظهار شادمانى كنيد مصباح المتهجّد ص757 @masaf_raefipour
⭕️ بسیار مهم/روشی که حضرت آقا در برابر بنی صدر به کار گرفتند 👤امام خامنه ای: در دوران انقلاب هم اگر كسى دچار يك سختى شد، بايد به ياد بياورد كه نگهداشتن ايمان، مثل نگهداشتن آهن تفتيده در دست است؛ يعنى واقعاً سختى دارد. حالا اگر اين سختى داشت، اعتراض بر آنكه اين سختى را به وجود آورده، وارد است؛ اما اگر من تسليم اين سختى بشوم، بر من هم اعتراض وارد خواهد بود؛ اين را واقعاً قبول كنيد. 🔻 در زمان رياست جمهورى بنى صدر، وقتى مأيوس شديم از اينكه امام حرف ما را در باره ى آقاى بنى صدر قبول بكنند، خدمت ايشان رفتيم. ما يكى يكى مى رفتيم، چند نفرى مى رفتيم، نوشته يى مى گفتيم، زبانى مى گفتيم. من يكبار خدمت امام رفتم و صريحاً گفتم من به اين نتيجه رسيده ام كه چون ديگر نمى شود با آقاى بنى صدر برخورد بكنيم، من به همان روش قبل از انقلاب بايد عمل بكنم. ما قبل از انقلاب حرفهايى مى زديم، كه وقتى كسى در آن حرفها مى انديشيد، موضعى نسبت به آن دستگاه پيدا مى كرد. من به ايشان گفتم مجبورم الآن حرفهايى بزنم، كه وقتى كسى در باره ى آنها انديشيد، موضعى عليه آقاى بنى صدر بگيرد. امام نگاه كردند و تبسمى كردند و هيچ چيز نگفتند. 🔻در آن زمانها، گاهى مى شد كه من با دل پُر خدمت امام مى رفتم؛ اما وقتى مى آمدم، به رفقا مى گفتم كه امام دستى به سر و صورت ما كشيدند و لقمه ى حلوايى با لطف و نگاه خودشان در دهان ما گذاشتند، ما را رها كردند؛ بعد كه مى آمديم، باز در سخنرانى خودشان مى گفتند: آقاى رئيس جمهور، آقاى بنى صدر! يعنى همان، همان بود! ايشان مصلحت مى ديدند؛ چون بالاخره ايشان حكيم بودند. امام يك حكيم به معناى واقعى بود؛ يعنى واقعاً پشت ديوار و پشت حجاب را مى ديد، كه ماها قادر نبوديم آن را ببينيم. ايشان چيزهاى خيلى ريزترى از آنچه كه در حد ديد ما بود و هست، مى ديد. 🔻 ما وقتى در آن شرايط قرار مى گرفتيم، چه كار مى توانستيم بكنيم؟ نمى شد كه ول كرد. بعضيها بريدند. اين اسمش بريدن است. آدم كه نبايد ببُرد؛ بايد بالاخره بايستد. دشمن دارد ما را مى بُراند؛ از انواع و اقسام وسايل هم استفاده مى كند. اگر ما هم بريديم، به دشمن كمك كرده ايم. 🗓 (04/ 09/ 1370) بيانات در ديدار با جمعى از هنرمندان @masaf_raefipour2
محرمانه 📌 ‏به عقب بر نمی گردیم... فقط... ▫️"کارت سوخت" را دوباره برمی‌گردانیم! ▫️بنزین را دوباره "سهمیه‌بندی" می‌کنیم! ▫️اسم ‎"مسکن مهر" را به «طرح ملی مسکن» تغییر و آن را ادامه می‌دهیم! ▫️غنی‌سازی در ‎"فردو" را هم شروع می‌کنیم! فقط شش سال آزمون و خطا کردیم تا بفهمیم خیلی از کارهای دولت قبل درست بود... #تدبیرم_آرزوست #یادمان_هست @masaf_raefipour
📷 مسئولین ذوق نکنید! به عشق رهبر آمدیم... @masaf_raefipour