درد ِتن يك جا نمى ماند !
كليه می زند به كمر ، كمر می زند به پا ،
پا می زند به قلب ...
درد مدام در تَنت تقسيم ميشود !
اما درد ِروح قُلمبه می شود !
يك جا اَمانَت را مى برد ،
هركسی هم كه از راه برسد
و بپرسد چه مرگت است؟
فقط ميشود دستت را روى زانو و
كمرت بگذارى و ناله كنى كه تير می كشد .
درد روح را نميشود نشان كسى داد !
آرامجای .
اگر کاسه خود را بیش از اندازه پر کنید ؛ لبریز میشود ! چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید ؛ کند میشود
زندگی ذره كاهیست
كه كوهش كردیم
زندگی نام نکویی ست
كه خارش كردیم ...
-کیوانشاهبداغی
#بسیحق
آرامجای .
به نظرم مرز میان وفاداری به خانواده و وفاداری به خود و روزگار خود بسیار باریک است . و گاهی بعضی فرز
راهش را کشید و رفت ...
یکباره دیدم دیگر نیست !
نمیدانستم به این روز میافتم ...
آخرین حرفش بدجوری توی ذهنم مانده.
گفت بیمعرفت !
چهجوری عواطف و خاطرات را ...
قورت دادی؟
هستهی آلبالو که نبود*!
برشیازکتابتماماً مخصوص
نوشتهٔعباسمعروفی
#دیالوگکتاب
اولین چیزی که یک نابینا با باز کردن چشمانش میشکند عصای راه رفتن اوست .
وقتی نقش ناجی زندگی کسی رو دارید اولین کسی هستید که زمان قویشدنش ترک میشید .
چون وقتی شما را ببیند ،
ضعف قدیمیاش را به یاد میآورد .
تلخ ، اما واقعی !
آرامجای .
مراقب کسی که بهش اعتماد میکنی باش،شیطان روزی فرشته بود . #عکسنوشت
تا وقتی
طرز فکرت رو تغییر ندی،
تجربههای قبلیت تکرار میشن .
#عکسنوشت