آرامجای .
سخن بگو ببینمت #عکسنوشت
شب است و مورچهها دارند
اندوه زمین را جابهجا میکنند !
#عکسنوشت
آرامجای .
شب است و مورچهها دارند اندوه زمین را جابهجا میکنند ! #عکسنوشت
اشک هم در چشمانم، تو را میریزد
یک قطره کافیست تا بگوییم باران میآید.
#عکسنوشت
آرامجای .
اشک هم در چشمانم، تو را میریزد یک قطره کافیست تا بگوییم باران میآید. #عکسنوشت
اژدهای کوچک پرسید:«سه تا آرزوی تو چیه؟»
پاندای بزرگ کمی به فکر فرو رفت و گفت:
«ما باهم... سفر کنیم... زیر بارون.»
#عکسنوشت
آرامجای .
اژدهای کوچک پرسید:«سه تا آرزوی تو چیه؟» پاندای بزرگ کمی به فکر فرو رفت و گفت: «ما باهم... سفر کنیم..
خودمون بودیم و زمان فقط به حالا خلاصه میشد
زندگی میکردیم ..
#عکسنوشت
آرامجای .
خودمون بودیم و زمان فقط به حالا خلاصه میشد زندگی میکردیم .. #عکسنوشت
به من بنویس که تو هم در انتظار سحری هستی که
پرنده عشق ما در آن آواز خواهد خواند.
#عکسنوشت
آرامجای .
به من بنویس که تو هم در انتظار سحری هستی که پرنده عشق ما در آن آواز خواهد خواند. #عکسنوشت
در جیبم ستاره هست
در جمجمهام دریا
و در دلم اردک های سفید شنا میکنند . .
#عکسنوشت
آرامجای .
در جیبم ستاره هست در جمجمهام دریا و در دلم اردک های سفید شنا میکنند . . #عکسنوشت
زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز
زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید ریسمانیست که
مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه برمیگردد.
#عکسنوشت
آرامجای .
زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آ
مینویسم دریا و ساحلش را دور میریزم
مینویسم درخت و آسمانش را قطع میکنم
مینویسم امروز و دیروز را به جانش میاندازم.
#عکسنوشت
آرامجای .
مینویسم دریا و ساحلش را دور میریزم مینویسم درخت و آسمانش را قطع میکنم مینویسم امروز و دیروز را ب
می خوابیدم و می خوابیدم و آرزو می کردم که بتوانم تا ابد بخوابم.
#عکسنوشت
آرامجای .
می خوابیدم و می خوابیدم و آرزو می کردم که بتوانم تا ابد بخوابم. #عکسنوشت
"من یک ماهی نیستم. من سنگین و تنها و جدا مانده ام، مثل یک نهنگ"
#عکسنوشت
آرامجای .
"من یک ماهی نیستم. من سنگین و تنها و جدا مانده ام، مثل یک نهنگ" #عکسنوشت
زندگی کردن نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
#عکسنوشت