آرامجای .
به نظرم مرز میان وفاداری به خانواده و وفاداری به خود و روزگار خود بسیار باریک است . و گاهی بعضی فرز
راهش را کشید و رفت ...
یکباره دیدم دیگر نیست !
نمیدانستم به این روز میافتم ...
آخرین حرفش بدجوری توی ذهنم مانده.
گفت بیمعرفت !
چهجوری عواطف و خاطرات را ...
قورت دادی؟
هستهی آلبالو که نبود*!
برشیازکتابتماماً مخصوص
نوشتهٔعباسمعروفی
#دیالوگکتاب
اولین چیزی که یک نابینا با باز کردن چشمانش میشکند عصای راه رفتن اوست .
وقتی نقش ناجی زندگی کسی رو دارید اولین کسی هستید که زمان قویشدنش ترک میشید .
چون وقتی شما را ببیند ،
ضعف قدیمیاش را به یاد میآورد .
تلخ ، اما واقعی !
آرامجای .
مراقب کسی که بهش اعتماد میکنی باش،شیطان روزی فرشته بود . #عکسنوشت
تا وقتی
طرز فکرت رو تغییر ندی،
تجربههای قبلیت تکرار میشن .
#عکسنوشت
آرامجای .
Sometimes , I hide my feelings even from myself . من گاهی احساساتمو از خودمم مخفی میکنم . #شایدبی
Human's silence gives out the smell of grievance , and his garrulity , desolation.
سكوت آدميزاد بوی دلخوری ميده ، پرحرفيش بوی دلتنگی .
#شایدبیو