وقتی چشمت را باز میکنی، میبینی بزرگترین ضربهها را همانهایی زدهاند که زمانی با چشم بسته، از ته دل دوستشان داشتهای.
آرامجای .
تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا از یه جایی وارد زندگیم بشه،ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای
زندگی همینه دیگه؛ مثل قمارخونه میمونه.
میبری، میبازی، ولی آخرش همیشه قمارخونه ست که برنده نهاییه، ولی معنیش این نیست که به تو خوش نگذشته.
دیالوگی از Deconstructing Harry
#دیالوگ
یه سریا فقط بلدن گنده گنده حرف بزنن. نزدیکشون که میشی، میبینی گند زدن به خودشون و زندگیشون و هر کی که تو زندگیشونه حتی!
آرامجای .
فردا تو نباشی ، دیوانه بمانم ˖ ۫ #موزیكویدئـو
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو نیستیو من هنوز عاشقم
اونم تو دنیایی که همه عاقلن ˖ ۫
#موزیكویدئـو
آرامجای .
وقتی در مکزیک بودم، از سرخپوستی پرسیدم چند سالش است و او گفت: کوتاه زمانی دیگر شصت و پنج سال میشود
یک وقتهايی هست که بايد بگذاری موسیقیای که دوستاش داری و باهاش خاطره ساختهای، با صدای بلند در خانه پخش شود.
چای دم کنی و بگذاری نتها در چای سرریز شوند.
آنوقت دو تا چای بریزی و بگذاری روی میز و با غيابِ دیگری حرف بزنی. هی حرف بزنی با کسی که آن سوی میز ننشسته است...
برشی از کتاب آوازهایی که مادرم به من آموخت
نوشتۀ آنتونين دوورژاک
#دیالوگکتاب