تو انیمیشن ماداگاسکار یه پنگوئن بود کل زندگیش رو داده بود دندون طلا ساخته بود که بتونه سیب بخوره؛ بعدش فهمیده بود سیب دوست نداره!
این فکر دیوونم میکنه که نکنه کل تلاشهایی که تو زندگیم کردم مثل این پنگوئن بی معنی باشه و بعدش بفهمم که اون مورد اصلا ارزش تلاش کردن نداشت ... :/
آرزو میکنم چند سال بعد چت هاتون
از دوستت دارم و عاشقتم و دلم برات تنگ شده
به داری میای پیازو سیب زمینی و ماستم بخر
تغییر کنه...! :))
هروقت خواستین کسی رو قضاوت کنید یاد این شعر بیفتید،که اخوان ثالث گفته:
"هر كه خود داند و خداى دلش
كه چه درديست در كجاى دلش.."
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
روزها با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد،
عشق ها می میرند،
رنگ ها رنگ دگر می گیرند؛
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند!
یه دیالوگ تو فیلم sunsetblvd بود
که میگفت :
Finally, her dreams embraced her
یعنی: بالاخره رویاهاش اونو بغل کرد (:
منم از تهِ قلبم آرزو میکنم رویاهات بغلت کنن ...