eitaa logo
سوزستان
1.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
798 ویدیو
25 فایل
می‌نویسم آنچه را باید نوشت... دستنوشته های زهرا آراسته نیا ارتباط با من: @suzestan کانال اختصاصی اشعار: @ghatre_ashk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴روحانی:‌ بنده خودم روز جمعه فهمیدم که بنزین سهمیه‌بندی شده است. مسئولیت این کار را به وزیر کشور داده و گفته بودم زمان آن را حتی به من هم نگو😳😳😳 عذر بدتر از گناه حتی اگر چشمانمان را خیلی خیلی بشوریم و تمام تلاشمان را بکنیم تا جور دیگر ببینیم باز هم نمی‌شود گناه را به گردن وزیر کشور بیاندازیم چون جناب رئیس جمهور در همین فرافکنیشان هم خواسته یا ناخواسته در حال فریاد زدن هستند که با دستور مستقیم شخص ایشان انجام شده و بی اطلاع گذاشتن همه _حتی خود روحانی_ با خواست و دستور رئیس‌جمهور انجام شده است. هرچند شایعه پردازان و داستان‌سرایان توییتری حامی دولت در این چند روز سعی داشتند از رهبر گرفته تا رئیسی و... را مقصر جلوه دهند اما اینک خود رئیس دولت ماجرا را جور دیگر روایت کرد. البته مقصریابی فایده ای به حال جیب مردم ندارد و داغی از دل خانواده های شهدای امنیت و مغازه‌دارانی که زندگی‌شان در آتش بی‌تدبیری سوخت کم نمی‌کند. زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
دلم دوباره می رود حرم به اتفاق من دوباره من، حریم تو... دوباره دل، رواق من من و نفس کشیدن به یاد بارگاه تو چه بوی سیب دلکشی! نشست در اتاق من ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia
🌸بداهه شاعران راه راه در وصف بی خبری رئیس جمهور از زمان سهمیه بندی بنزین رئیسم من ولی در وضع فعلی بی اثر بودم که از وقت گران سازی بنزین بی خبر بودم به مسئولش سپردم با من از بنزین نگوید هیچ سر صبحی صف بنزین اسیر و در به در بودم سحر مثل شما یکهو شنیدم وصف بنزین را به جانِ جان کِری از آن خبر من هم پکر بودم شبیه دانه اسپندی که می ریزند بر آتش پس از اخبار بنزین دائما زیر و زبر بودم دلار و مسکن و بنزین، صعود قیمت ماشین نمیدانم کجا بودم؟ سفر بودم؟ قطر بودم؟ عجیب است اینکه می گویید نت قطع است یک هفته خودم در اینستاگرام از سر شب تا سحر بودم از آن ویلای بالاشهر هستم بی خبر کلاً همیشه عاشق کوخ و سکونت در کپر بودم همین دیشب به من گفتند: تو بابای برجامی! من و انگ زن دوم؟ کجا، کی من پدر بودم؟ اگر در متن برجامم دوتا ایراد جزئی هست فقط تقصیرم این بوده، که من کلی نگر بودم به پاشد مجلس ختمی، در آن جا تازه فهمیدم شبیه یوسف از مکر حسودان در خطر بودم به من در پیج خود گفت آن سلبریتی بی وجدان: «خریدار تو بودم یوسفا! افسوس! خر بودم!» چو دیدم کار هر بز نیست خرمن کوفتن، آنگاه خودم مرد کهن بودم هم و هم گاو نر بودم همین که بحث بنزین شد، زدم بیرون ز دل پیچه زمانی "این" مصوب شد، که بنده لای در بودم همیشه خوبم، اما عدل، در آن لحظه‌ی حساس اسیر زخم و درد معده و اثنی عشر بودم به جان تو، اگر بودم، که بنزین رایگان می شد اگر تقدیر پا می‌داد، اگر می‌شد، اگر بودم ✍بداهه سرایان: امین شفیعی، مهدی پیرهادی، فهیمه انوری، سیدمحمد صفایی نویسی، طاهره ابراهیم نژاد، زهرا آراسته نیا، مهدی امام رضایی، زهرا فرقانی، محمود حسنی مقدس، زهرا خاکباز، فائزه مهدوی، علیرضا تیموری 🔷🔶 وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز 🔶🔷 🇮🇷🇮🇷 Ble.im/vatanz 🇮🇷🇮🇷 @arastehnia
🔴 می‌روی جانم به قربانت ولی آنجا چرا! طبق خبرهای منتشر شده بنا ست تغییراتی در مدیریت شهرستان های استان خوزستان صورت گیرد که یکی از آنها انتصاب جناب آقای محمد حیدری، سرپرست فعلی فرمانداری ویژه به سرپرستی فرمانداری ویژه است. نگاهی به سابقه حضور ایشان در فرمانداری دزفول نشان می‌دهد، با اینکه شهرستان دزفول در افکار عمومی جزء شهرستان های آرام کشور محسوب می‌شود اما متاسفانه در این مدت با تنش‌هایی روبرو شد که به دید مردم تنها با یک مدیریت قوی اصلا به وجود نمی‌آمدند یا به سرعت و آرامش خاتمه پیدا می‌کردند اما... مواردی مثل اعتراضات صورت گرفته در ماجرای تابلوی ورودی شهر که با کمال تأسف و تعجب به جان باختن عزیزانی نیز انجامید آن هم بر سر مسئله‌ای که به سادگی و از طریق رایزنی‌های مدیریتی می‌توانست بدون حتی درگیر شدن ذهن مردم حل شود. حالا و درست بعد از آرام شدن اغتشاشات آبان ماه که اتفاقا در خرمشهر نمود زیادی هم داشت، و در آستانه انتخابات مجلس که به طور طبیعی التهاب آفرین است، فردی با سابقه نه چندان خوب مدیریتی به سرپرستی شهر مرزی و مهمی مثل خرمشهر منصوب می‌شود. از ته دل باید گفت، خدا به خیر کند! @arastehnia
حاصل تَکرار 😐 یافتم جایی که خوابیدن خوش است حاصل تَکرار را چیدن خوش است حرف بی خود می زند شفافیت بر سر خوان اند و بلعیدن خوش است عکس سلفی ابتدای راه بود پای آن ها لایک کوبیدن خوش است مثل تضمین است امضای کری تیترهای شاذ چاپیدن خوش است چون خریت آرکاییک و خز است پس به جایش لفظ شرقیدن خوش است گر که سوزانده بخاری بچه ای بی خیالش چانه خاریدن خوش است وزن چادر درد دارد پس از آن سود بردن بعد، نالیدن خوش است چون نظارت روی ورزش لازم است در تب فوتبال روسیدن خوش است خلق و خدمت هم که کلا لامهم! توی روی خلق فحشیدن خوش است بر اف ای تی اف نهادن همّ خویش کارگر را هم که نادیدن خوش است قصه برجام را تایید و بعد در پسابرجام زاییدن خوش است چونکه مجلس خانه‌ی این ملت است توی این خانه تمرگیدن خوش است 😄 ✍ زهرا آراسته نیا @arastehnia پ ن۱: ممنون از اون عده نماینده هایی که شامل حال این شعر نمیشن پ ن۲: خداییش لطفا نماینده هایی بفرستیم مجلس که شأن جایگاهشونو بدونن!
با کرشمه، با ادا، با عاطفه هی براش تبلیغ کردی اون دفه هرچیه این حاصل تَکرار توست پس سلبریتی، گلم، لطفا خفه!😏 زهرا آراسته‌نیا ۹۸ ۹۶ 😖 @arastehnia
بالاخره زحمات دوستان داره نتیجه میده ✌ بشتابید برای دیدن فیلم خوووب ☺️
🔴 #منطقه_پرواز_ممنوع در #دزفول 🔶 ۱۶ و ۱۷ آذر ۹۸ 🔷 سالن مرکز دفاع مقدس دزفول 📽 سانس ۱۹-۲۱ و ۲۱-۲۳ ☎️ جهت رزرو بلیط: 0905 707 2459 سانس های صبح با هماهنگی قبلی برای مدارس 💠 #مجموعه_سینمایی_وارثین 💠 #انتشار_دهید همراه ما باشید👇👇👇 @cinemavaresin @arastehnia
در آن زمان که زمین محو عشق دیدن بود و جاده در تپش تا خدا رسیدن بود حماسه معنی چشمان عاشق یک زن و اشک خم شده آماده چکیدن بود شکوه واژه ی #عصمت میان هر دفتر به نون والقلم آغاز شعر چیدن بود همیشه اوج لطافت، همیشه زن؛ ریحان شمیم عطر نجابت به باغ میهن بود سفیر مهر و غرور و شهادت و عرفان چه حس و حال عجیبی! چقدر بی من بود! عروس شهر شهیدان سپید بخت شد و تمام عرش مهیای کل کشیدن بود زهرا آراسته‌نیا پ ن: شهیده عصمت پور انوری، شهید شاخص سال، الگوی مناسبی برای دختران و زنان ایرانی ست. یکی از هزاران زن مقاوم دزفول که اگر نبودند #دزفول «پایتخت مقاومت ایران اسلامی» نمی‌شد پ ن۲: #انگار ۱۹ آذر کنگره ای کشوری برای بزرگداشت این شهید در دزفول برگزار میشه @arastehnia
دلم غزل می‌خواهد. از صبح که بیدار شده‌ام در و دیوار سرم شعر می‌بارند اما واژه‌هایم با قلم غریبی می‌کنند. درست مثل بچه‌ای که دلش شیر می‌خواهد اما آنقدر غر زده که حالا نای شیرخوردن ندارد. گاهی حسودی‌ام می‌شود به واژه‌ها! کاش یکی هم انقدر دلتنگ و بی‌قرار آمدن من می‌شد. یکی بود که بال بال بزند تا بیایم بنشینم روبرویش و او سیر درکم کند و بعد آنقدر با من یکی بشود که تا دنیا دنیا ست نامش بخورد پای شعری که من بوده ام. امروز از آن روزهایی ست که مگر غزل به دادم برسد. از آن صبح‌هایی که می‌توانست با چای شیرین شود اما حالا پر است از بغض‌های ناگاهی که حرف‌ها را بغل کرده‌اند و نه شعر می‌شوند نه با هیچ مذاکره ای تحریم گلویم را پایان می‌دهند. اینجا، در مرز من، سیاست یعنی عشق. تنها تدبیر ممکن عاشق شدن است. نه لبخند جواب می‌دهد نه حتی دست‌های پشت پرده. گلوی شعر‌خواه من تنها و تنها یک عالمه گریه ی عاشقانه را می‌طلبد. غزل جان، آزادت خواهم کرد. ✍ زهرا آراسته‌نیا @arastehnia