eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
256 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
: تقطیع اگر  هجای کشیده در آخر مصرع بیاید  به هجای بلند تبدیل میشود مثلا آسمان بار امانت نتوانست کشید آ     س    ما(ن)    با ر   ا      ما     نت ن   ت     وا    نس ت    ک    شید فاعلاتن فعلاتن  فعلاتن فعلن آسمان بار امانت نتوانست کشید 👆👆 👇👇 آ 👉 با اینکه یک هجاست ولی همیشه هجای بلند محسوب میشود س👉 هجای کوتاه مان👉 نون ساکن چون بعد از مصوت الف قرار گرفته از تقطیع ساقط شده ما(ن) بار امانت به تقطیع (نتوانست) دقت کنید👇👇 ن ت وا نس ت چرا اینگونه شد؟ درحالی که باید ( نست) نوشته میشد دقت کنید 👇 اگر هجای کشیده در وسط مصرع اومده باشد حالت دارد اولین حالت اینه که به دو قسمت تقسیم میشه و به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل میشود مثل همین( نتوانست) بالا 👆 دومین حالت اینه که شعر با وزن سروده شده باشد و این هجای کشیده درآخر دور اول مصرع ورود پیدا کرده باشد که در این صورت باز هم کلا هجای بلند محسوب میشود @arayehha
: تقطیع دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام  بی سر وسامان که مپرس دا   ر   مَز   زل فِ   سِ   یا   هش گِ   لِ   چن   دا کِ   م   َ پرس کِ  چُ   نا   زو شُ   دِ   ام   بی س َ    رُ   سا   ما ک   ِمَ    پرس فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلن بحر رمل مثمن مخبون محذوف یک نکته در مورد تقطیع بیت بالا میخواستم عرض کنم و آن اینکه همانطور که میدانید نون ساکن اگر بعد از مصوتهای بلند ( آ _ او _ ای ) قرار بگیرد در تقطیع حذف میشود در بیت بالا در کلمه های ( چندان و چنان و سامان ) این حالت اتفاق افتاده است @arayehha
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
آرایه‌های ادبی.pdf
1.16M
آرایه‌های ادبی
4_532584470214141674.mp3
5.35M
آرایه های ادبی 💛🎶💚🎶💔
فلک کردن شاعر فلک‌زده فلک کردن یکی از مجازات‌های رایج در زمان قدیم بوده است. بدین ترتیب که فرد خاطی یا مغضوب را به پشت می‌خواباندند و جفت پاهایش را بالا بُرده و با تسمه و طناب به چوبی می‌بستند و با شلاق یا ترکه بر کف پای او می‌زدند. تا چند دهۀ پیش، تنبیه فلک کردن در مدارس رایج بود و فرّاش مدرسه، وظیفۀ فلک کردن کودکان بی‌گناه را بر عهده داشت. یادداشت امروز ما در مورد رباعیی است که درویش محمد قصه‌خوان در قرن دهم هجری سروده و فلک شدن خود را شرح داده است. تقی اوحدی بلیانی داستان او را چنین روایت کرده است (عرفات العاشقین، ۲: ۱۳۲۵): «درویش محمد قصه‌خوان، جوانی بود به غایت خوش عبارت، گرم بیان، خوش ذات، نیکو صحبت. در خدمت امیرخان ترکمان می‌بوده، در زمان شاه اسماعیل بن شاه طهماسب بن شاه اسماعیل. گویند وقتی او را خان به طریق مطایبه فلک برپا گذاشته، کف پای زد. فی البدیهه گفت: پایم که دویده بود در هر وادی چون بی‌ادبی نمود، دادش دادی از دولت تو رسید پایم به فلک دیگر به زمین نمی‌رسد از شادی!». من نه منطق «طریق مطایبه» را درک می‌کنم و نه «فی البدیهه» گفتن شاعر را! قطعاً این «طریق مطایبه» برای شاعر درد و رنج زیادی هم به همراه داشته است. حالا چگونه در این وضعیت ناخوشایند که پایش را هم نمی‌توانسته بر زمین بگذارد، رباعی در محکومیت خودش گفته، جزو عجایب عالم شعر است. رباعی بیان طنزآمیز خوبی دارد. عبارت «از دولت تو» در مصراع سوم و «از شادی» در مصراع چهارم، از صد تا فحش هم بدتر است. «پایم به فلک رسید»، ایهامش عالی است. هم قصّۀ فلک شدن خودش را گفته و هم نزد ممدوح خودشیرینی کرده و آن را به آسمان ربط داده است (عجب لطفی). شاعر با کلمات فلک و زمین و جملات مرتبط با هر کدام با ظرافت بسیار بازی کرده است. عبارت «پا به زمین نرسیدن» در مصراع چهارم، هم مشکلات بعد از فلک شدنِ شاعر را توضیح داده و هم کنایتی است از شدت شوق.  بدبخت شاعر که هم باید چوب را بخورد و هم  حواسش به سبیل‌های امیرخان ترکمان باشد. رباعی درویش محمد قصه‌خوان، یادآور این رباعی نزهة المجالس است که شاعرش را نمی‌شناسیم (ص ۵۲۷): زآن شب که به بندگی مثالم دادی با دشمن و دوست می‌کنم آزادی گفتی که به دست خود سرت برگیرم پایم به زمین نمی‌رسد زین شادی شعیب جوشقانی، شاعر عصر صفوی نیز این اصطلاح را رندانه به کار بُرده است (دیوان، دستنویس کتابخانۀ ملک، ۵۸۵): در میکده دوشم به خروش آوردند وز آتش می دلم به جوش آوردند پایم به زمین نمی‌رسید از شادی مستان چو سبو مرا به دوش آوردند! ‏.. "چهار خطی" ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
ادبیات (literature) انتخابات (election) تظاهرات (demonstration) عملیات (operation) این چهار واژه همه مختوم به پس‌وندِ جمعِ «-‌ات» هستند. گرچه ساختِ جمع دارند، از لحاظِ مفهومی مفردند و به همین دلیل می‌توان آن‌ها را جمع بست. بنابراین ادبیات‌ها، انتخابات‌ها، تظاهرات‌ها، و عملیات‌ها درست‌اند و کاربردشان هیچ اشکالی ندارد: ادبیاتِ فارسی یکی از درخشان‌ترین ادبیات‌هاست. میزانِ مشارکتِ مردم در انتخاباتِ اخیر کم‌تر از انتخابات‌های پیشین بود. پدرم در اکثرِ تظاهرات‌ها حضور داشت. این رزمنده در عملیات‌های گوناگون شرکت کرده‌بود. ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
نکته‌ای دربارۀ پس‌وندِ «-ها» فارسی‌زبانان کراهت دارند از این‌که اسم‌های مختوم به صدای «-ها» را با پس‌وندِ «-ها» جمع ببندند: اژدها: اژدهاها اشتها: اشتهاها انتها: انتهاها بها: بهاها ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️عباس معروفی در خصوصِ هنرِ نویسندگی می‌گوید...🔺 @arayehha
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️محمود دولت‌آبادی در خصوصِ نویسندگی سخن می‌گوید. ♦️او نویسندگی برای دیده شدن را امرِ نامقبولی می‌داند🔺 @arayehha
‍ ‍ ** گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم جان پیش آن دو لعل گوهرفشان فشانم " هاتف اصفهانی" # وزن‌ عروضی، اختیارات شاعری، ردیف و قافیه وزن : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن        ( مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن ) اختیارات شاعری : اختیار زبانی حذف همزه در هجای ششم مصراع اول ـ اختیار زبانی بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه در هجای هفتم مصراع دوم ردیف : فشانم قافیه‌ها : جان ـ گوهرفشان # آرایه‌های ادبی گوهرفشان کردن لب : کنایه از سخنان ارزشمند بر زبان آوردن، سخنان نغز، بلیغ و فصیح گفتن لعل : استعاره از لب تکرار صامت‌های « ش » و « ن » و همچنین مصوت « ا » در بیت : واج‌آرایی (نغمه‌ی حروف) تکرار واژه های « گوهرفشان »، « جان »، « آن » و « فشان » : واژه‌آرایی # معنی و مفهوم بیت سخن گوهربار معشوق تاثیرگذار است و عاشق را حالی به حالی و از خود بیخود می‌کند.  شاعر از معشوق می‌خواهد تا از آن لب‌های لعل‌گونه‌اش، سخنان فصیح، بلیغ و مستانه بر زبان آورد تا از شوق آن، جان را به زیر پایش بریزد و نثارش کند. مشتاق اصفهانی می گوید : بر خاک آستانت خوش آن که جان فشانم از شوق، جان به خاک آن آستان فشانم رفیق اصفهانی نیز سروده است : خوش آن که جان به پایت ای دلستان فشانم دامان تو بگیرم، دامن به جان فشانم ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
🌸🍃 کلماتی مانند خیار ، بیابان ، سیاه ، خیال و .. را وقتی که می خوانیم دو بار "ی" خوانده می شود . در حالی که مشدد نیست که دوبار بنویسیم ؛ 🔴پس به همین خاطر به واج ماقبل (ی) یک کسره می دهیم تا تقطیع صحیح تری داشته باشیم . ╰⊰ ✿⊹⊱╮ 🖇مثال : بیابان 👈🏻 بِ/یا/با خیال👈🏻 خِ/یال ╰⊰⊹✿ @arayehha ✿⊹⊱╮
‏علامه اکبر دهخدا. آنچه پشت سرش مشاهده می‌کنید، فیش‌هایی است که برای لغتنامه تهیه کرده‌اند. ♧▬▬▬❄️ • @arayehha ♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧