eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
264 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
حیرتم کُشت که چون از سر عشّاق گذشت آب شمشیر که خون ریز مرا تا کمر است ؟! عشاق:عاشقان. آب شمشیر:در ادب پارسی از درخشندگی و جلای شمشیر به آب شمشیر تعبیر کرده اند از این رو یکی از صفات شمشیر ممدوح یا معشوق آبدار بودن می باشد. خون ریز مرا تا کمر است:تا کمر خونریز من است. خونریز: قاتل،کنایه از عاشق. کمر دارای ایهام توریه است: ۱)کمر معشوق. ۲)کمربند که شمشیر را به آن می بستند. معنی:از آنجا که شمشیر تا کمر معشوق می باشد پس آب آن نیز تا کمر معشوق است و شاعر می گوید:چگونه ممکن آب این شمشیر از سر عاشقان بگذرد در حالی که تا کمر معشوق می باشد. حدس میزنم در وصف بلندی قامت معشوق باشد. @arayehha
‍ ‍** دُردانه‌های شعر فارسی (٩۴) قطره بودم سرِ هم‌چشمیِ بحرم می‌بود نظر از خویش چو بستم رهِ دریا دیدم     " واله داغستانی " عروضی و اختیارات شاعری وزن : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن اختیارات شاعری : اختیار وزنی آوردن فاعلاتن به جای فعلاتن در رکن نخست مصراع اوّل - اختیار زبانی کوتاه تلفظ کردن مصوّت بلند در هجای نهم مصراع اوّل - اختیار وزنی ابدال ( آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه) در رکن پایانی مصراع‌های اوّل و دوم - اختیار وزنی بلند بودن هجای پایانی در مصراع اوّل - اختیار زبانی حذف همزه در هجای سوم مصراع دوم  ادبی قطره - دریا : تضاد قطره : در مصراع اوّل نماد انسان‌های‌ حقیر و کوچک و درمصراع دوم نماد انسان‌های متواضع و فروتن دریا : نماد انسان‌های بزرگوار و دارای عظمت سر : مجاز از اندیشه، قصد و تصمیم هم‌چشمی : کنایه از رقابت کردن، حسد ورزیدن نظر از خود بستن : کنایه از خود را ناديده گرفتن، تواضع اختیار کردن و دریافت شعر انسان‌های کوچک و حقیر در ضمیر خود اندیشه و قصدِ رقابت و چشم و هم‌چشمی با انسان‌های بزرگوار و با عظمت را دارند. آن‌ها غافل از آن هستند که هیچ‌گاه نمی‌توانند با انسان‌های بزرگ برابری کنند. این انسان‌های حقیر اگر می‌خواهند به جایگاه انسان‌های بزرگوار راهی پیدا کنند و نزدیک شوند، لازم است که تواضع و فروتنی اختیار نمایند و خود را ناديده بگیرند. صائب تبریزی می‌گوید: نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی قطرهٔ ناچیز گردد گوهر از افتادگی اقبال لاهوری نیز سروده است: قطرهٔ بی‌مایه‌ای، گوهر تابنده شو از سرِ گردون بیفت، گیر به دریا مقام جمعه ١٨ / ٣ / ١۴٠٣ - لنگرود 🦋🦋 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
از مایدهٔ علم تو گر خور داری از قدر همیشه پای بر خور داری پیوسته نهالِ علم و دانش می‌کار زیرا که ز علم هست برخورداری 💠💠💠 نقل از: جامع‌الحکایات عوفی کتابخانه نور عثمانیه ترکیه نسخهٔ شماره ۳۲۷۲ کتابت ۹۶۴ هجری برگ؟ @arayehha
بودن اندر عذاب چون جرجیس یا شدن در جحیم چون ابلیس بهتر است از سوال کردن و طمع وایستادن به پیش مرد خسیس 💠💠💠 دیوان انوری ابیوردی، اوحدالدّین علی‌بن محمّد دست‌‌نویس شمارهٔ ۲۶۰۷ کتابخانهٔ اسعد افندی، نستعلیق، بی کا، کتابت جمادی‌الثّانی ۱۲۲۱ ه‌ق، برگ۲۱۱. @arayehha
زمان افعال😊 @arayehha
‍ ‍ ‍ ☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘ ۲۰ خرداد زادروز فهیمه رحیمی (زاده ۲۰ خرداد ۱۳۳۱ تهران -- درگذشته ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ تهران) نویسنده رمان‌های عامه‌پسند او نخستین فعالیت ادبی‌اش با نوشتن قطعه‌‌ای با عنوان دلم برای پروانه می‌سوزد، در ۹ سالگی آغاز شد و بعدها فعالیت‌هایش را در زمینه خبرنگاری ورزشی و ادبیات کودکان ادامه و توسعه داد. وی با داشتن ۷ کتاب در میان ۴۷ کتاب پرفروش پس از انقلاب، رکورددار آن فهرست بود که بیان مسائل، ترس‌ها و آرزوهای زنانه، اغراق در احساسات و توجه به‌مسئله جدایی و پیوستن، از ویژگی آن آثار است. فعالیت‌ها: او مدتی در یک حوزه علمیه در محله آب‌منگل تهران به‌تحصیل دروس دینی پرداخت. سپس با مهاجرت به‌کرج، به‌عضویت کتابخانه شهر و حلقه ادبی پروین اعتصامی درآمد و نویسندگی را به‌ صورتی جدی‌تر دنبال کرد. وی اولین کتابش را با عنوان "بازگشت به‌خوشبختی" در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد و ۲۳ عنوان رمان نوشت و منتشر کرد که بسیاری از آن‌ها به‌صورت متعدد و پی‌درپی به‌چاپ دوباره رسید. او هم‌چنین آثاری را برای کودکان نوشته که تا به‌حال هیچ‌کدام به‌چاپ نرسیده‌است. ‎🆔 @arayehha
بر لبانش خنده‌ست، تار و پود از غم و شادی دارد؛ مادرم بافنده‌ست. @arayehha
طنز و طعنه در تاریخ بیهقی چنین گمان می‌رود که بیهقی بعید است که در کتاب گران‌سنگ خود میدانی هم برای طنز و طعنه و هجو و سخریه باز گذاشته باشد… اما به سهم خود و گاه بیشتر و جدی‌تر از آن سود برده و یکی از کارکردهای عمده‌ای که تأثیر کتاب وی را بیشتر و ماندگارتر کرده، همین است…. بیهقی، با نگاهی نافذ برای نشان دادن تصویری صادق از جامعهٔ عصر خویش، به هر سو می‌نگرد و ناخرسندیِ دانندگان بیدار را از اوضاع آن روزگار می‌نمایانَد. برای نشان دادن پریشانیِ خراسان و انحطاط روزگار مسعود تصویری گویا مجسم می‌کند: «و بند جیحون گشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمع غارت خراسان، … پیرزنی را دیدند یک دست و یک چشم و یک پای در دست، پرسیدند از وی که: چرا آمدی؟ گفت: شنودم که گنج‌های خراسان از زیر زمین بیرون می‌کنند. من نیز بیامدم تا لَختی ببرم». و امیر از این اخبار بخندیدی، اما کسانی که غورِ کار می‌دانستند، بر ایشان این سخن صعب بود. (برگرفته از: دکتر محمدجعفر یاحقی، مقالهٔ «طنز و طعنه در تاریخ بیهقی»، در نشریهٔ قند پارسی، پاییز ۱۳۸۵، ش ۳۵، ص ۴۳، ۴۹ و ۵۰) @arayehha
بیست و یکم خرداد، زادروز ادیب برومند (۱۳۰۳-۱۳۹۵) به جان دوست دارم من ایران‌زمین را به جان دوست دارم من ایران‌زمین را نه ایران‌زمین، بل بهشت برین را به چشم من ایران بهشت است، باری تو هم باز کن دیدۀ نیک‌بین را سزد گر که رخشان‌جبینان گیتی بسایند بر خاک پاکش جبین را @arayehha
✳️ واژه ی« زاهد » در اشعار خواجه شیراز حافظ شیرازی « زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست.» ❇️ زاهد از شخصیت‌های مشهور و منفی و دوست‌نداشتنی شعر حافظ است که به صورت واعظ، شیخ، فقیه، امام شهر، ملک الحاج، مفتی، و قاضی نیز از او یاد می‌شود و اهل مدرسه [علوم دینی] و صومعه (کنایه از مساجد و خانقاه‌ها) و مجلس وعظ است. ❇️ از لحاظ قشری‌گری و ظاهرپرستی و خرقه‌پوشی با شخصیت منفی دیگری در دیوان حافظ همسان و همدرد است و آن همانا صوفی است که او نیز پشمینه‌پوس، تندخو و بری از عشق و بی بهره از معرفت است و دامگاه او خانقاه  است. ❇️ حافظ در مقابل این دو چهرۀ منفی، یک چهره از انسان کامل در دیوان خود ارائه داده است که اهل عشق و خرابات یا دیر مغان است و رند نام دارد. ❇️ دربارۀ زاهد باید گفت عیب او در پارسایی‌اش نیست؛ بلکه در ناپارسایی او یا از آن بدتر در پارسانمایی اوست. آری مراد حافظ از زاهد، مؤمن یا پارسای پاکدل نیست؛ بلکه موجودی است که نه اهل عشق است، نه اهل علم، نه اهل ایمان. زهدفروش و جلوه‌فروش و دین به دنیا فروش است. موجودی است خودبین و حق‌ناشناس و تزویرگر و ظاهرپرست و شبیه‌العلماء که «هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت». صفاتی که در شعر حافظ برای زاهد[= واعظ، شیخ، فقیه و ...] می‌توان یافت از این قرار است: ◀️ الف) خودبین، مغرور و بیدرد است: یارب آن زاهدِ خودبین که به جز عیب ندید دود آهیش در آیینۀ ادراک انداز. ◀️ ب) عیب‌گیر و بوالفضول: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت. ◀️ پ) ریاکار و جلوه‌فروش: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند. ◀️ ت) دوستدار جاه و مقام: واعظ شهر چو مهر مَلِک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود ◀️ ث) بی‌وفا و سست پیمان: مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او به جا آورد. ◀️ ج) اهل عشق نیست: نشان مرد خدا عاشقی‌ست با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمی‌یبنم ◀️ چ) اهل حق و حقیقت نیست: واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم. ❇️ حافظ نامه، بخش اول، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، صص، ۳۶۸_۳۶۵ @arsyehha
✳️ واژه « زرق » در اشعار حافظ و پیشینه آن در اشعار شاعران گذشته « بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق که مست جام غروریم و نام هشیار است » ❇️ واژهٔ زرق عربی نیست، هر چند در فارسی بودن آن هم باید شک کرد. ولی از گذشته در متون نظم و نثر فارسی، مانند شاهنامه، تاریخ بیهقی و... به معنی نیرنگ و ریا به کار رفته است. در کلیله و دمنه می‌خوانیم: «...چه اگر به ذات خویش مقاومت نتواند کرد یاران گیرد و به زرق و مکر و شعوذه دست به کار کند...» گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عیان کرد راز من حافظ ◀️ معنای کلی بیت:  باده بیاور تا در انظار دیگران بنوشیم و ظاهر سازی منافقانه و عابد نمائی ریاکارانهٔ خود را به پایان برسانیم. یعنی با رنگین کردن جامهٔ زهد و زرق آلود خویش، بر همگان آشکار کنیم که ما نه اهل زهد هستیم نه اهل زرق و ریا. همهٔ ما از بادهٔ مست کننده‌تر و آزارنده‌تری که خودخواهی و خودرایی باشد سرمستیم و ظاهرا هم خود را خیلی هوشیار می‌دانیم. به عبارتی بادهٔ اول را پادزهر و بادهٔ دوم را زهر می‌داند. بجز زرق چیزی ندارد به مشت بس است این که گوید منم زردهشت دقیقی (گنج بازیافته ص ۲۶) بسی گشته‌ام در فراز و نشیب نیم مرد گفتار زرق و فریب فردوسی کس نیابد بهیچ روی و نیافت نیکنامی به زرق و حیله و فن فرخی ❇️ منبع : حافظ نامۀ استاد خرمشاهی @arayehha