فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#خاطره_بازی
🫵 این محتوا توسط مخاطبان ارسال شده است
📆 شهریور ۱۴۰۲
📍 منزل ابومحمد در نجف
🎙آقای محسن کاشی
🔸وقتی بعد از خستگی زیاد میخواهید چند ساعت در منزل برادران عراقیتان استراحت کنید و بچهها انرژی شان تمام نشده☺️
📱 شما هم میتوانید، محتواهای تصویری، صوتی و مکتوب خود از پیادهروی و زیارت اربعین را برایمان ارسال کنید.
#اربعین_۱۴۰۲
با بازنشر این محتوا شما هم اربعینی شوید.
🆔 @ArbaeenIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#خاطره_بازی
🫵 این محتوا توسط مخاطبان ارسال شده است
📆 شهریور ۱۴۰۲
📍طواریج
🎙خانم نادیا قبادی
🔸محمدحسین هم دوست داشت خادم زوارالحسین(ع) شود.
📱 شما هم میتوانید، محتواهای تصویری، صوتی و مکتوب خود را از پیادهروی و زیارت اربعین برایمان ارسال کنید.
#اربعین_۱۴۰۲
شما هم اربعینی شوید:
🆔 @ArbaeenIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#خاطره_بازی
📆 شهریور ۱۴۰۲
📍مسیر نجف به کربلا | کربلا
🎙خانم نیلوفر ناصری
🫵 شما هم میتوانید، محتواهای تصویری، صوتی و مکتوب خود را از پیادهروی و زیارت اربعین برایمان ارسال کنید.
#اربعین_۱۴۰۲
با بازنشر این محتوا شما هم اربعینی شوید.
🆔 @ArbaeenIR
🔻هشت رکعت نماز دونونه
🔸#روایت_اربعین
🔹عادت دارم که نماز را اول وقت بخوانم. سعی میکنم بین نماز ظهر و عصر هم فاصله بیندازم که پنج نوبت خوانده شود. معمولا گوشیام روی حالت بیصداست و وقتی موبایلم اذان میگوید فقط چشمک میزند. اصولا در مورد نماز خواندن بچههای موسسه کاری به کسی ندارم. خودم میروم نمازخانه(نمازخانه خاصی نداریم با پارتیشن بخشی از لابی را بستهایم و مفروش است) و نمازم را میخوانم و برمیگردم پشت میزم، کاملا بی سروصدا.
امروز از صبح که دعای عهد خوانده بودم حال خوشی داشتم. وقتی صدای موبایلم برای اذان بلند شد اصلا کاری به کارش نداشتم. گذاشتم تا آخر اذانش را بگوید، وسطهای اذان بلند شدم با این که وضو داشتم رفتم دوباره وضو گرفتم. آنقدر در حال و هوای خودم بودم که وقتی احساس کردم که بچهها کمی عجیب و غریب نگاهم میکنند، با خودم گفتم لابد برای این است که صدای اذان بلند شده و من قطع نکردم، توی دلم گفتم میخواهم یادآور عبادتتان شوم، خیلی دلتان هم بخواهد.
رفتم توی پارتیشن نمازخانه، برعکس همیشه دو تا نماز را هم با هم خواندم بعدش هم تسبیحات و... وقتی داشتم بند کفشم را سفت میکردم، صدای اللهاکبر اذان یکی از گوشیها بلند شد که صاحبش زود هم قطعش کرد.
سر چرخاندم به سمت صدا، با لبخندی که بیشتر به قصد شیطنت بود گفتم: اذانتون به افق کجاسسسست؟
صدا خیلی جدی گفت: تهران.
تنظیمات ذهنیام داشت به سمت ردیابی و دلیل اذان بیوقت میگشت.
یکهو جرقهای در ذهنم خورد که قد پتک درد داشت، من یادم رفته بود بعد از سفر اربعین، تنظیمات اذان را از ساعت به افق نجف به افق تهران تغییر بدهم. تنظیمات خودکار ساعت را هم خاموش کرده بودم و با این حساب حدود سیودو دقیقه مانده به اذان تهران هشت رکعت نماز خوانده بودم و تازه داشت اذان میگفت...
🖋محمدمهدیهادوی
🫵 شما هم میتوانید، محتواهای تصویری، صوتی و مکتوب خود را از پیادهروی و زیارت اربعین برایمان ارسال کنید.
#خاطره_بازی
با بازنشر این محتوا شما هم اربعینی شوید.
🆔 @ArbaeenIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#خاطره_بازی
📆 ۱۱ شهریور ۱۴۰۲
📍مسیر نجف به کربلا عمود ۱۸۰
🎙خانم مژده حافظ زاده
🫵 شما هم میتوانید، محتواهای تصویری، صوتی و مکتوب خود را از پیادهروی و زیارت اربعین برایمان ارسال کنید.
#روایت_اربعین
با بازنشر این محتوا شما هم اربعینی شوید.
🆔 @ArbaeenIR
🔻 چه میشود کرد با این زیارت اولیها؟!
#خاطره_بازی
خواب لعنتی اگر گذاشت ما دو دقیقه زیارت کنیم! مغز هی میگوید: «خسته راهی، از دیشب هم که حرم بودی و دیشب ۴۰۰ ستون راه آمدی؛ بخواب! فردا هم روز خداست.» دل ولی حرف حساب نمیفهمید! عین بچهای که تاب بازی میکند و هی میگوید: «یه کم دیگه!» یک کم دیگه میخواست!
بعد از نماز صبح، به محمدصالح گفتم زیارت عاشورا بخوان. خورشید که طلوع کند، برویم. مردک ریاپیشه چشمش به گنبد و گلدسته افتاده بود و همان زیارت چهار دقیقه و نیمی را چهل و دو دقیقه طول داد! خدا به کمرش بزند خیلی هم خوب خواند. معلوم نبود آن همه عرب و آفریقایی و اروپایی که دورش جمع شده بودند، برای چه چیز گریه میکردند؟ اینها که نمیفهمند شعر محتشم چیست و رسول ترک کیست!
تمام که شد انگار محمدصالح متبرک شده بود. همه آمدند دستی به سر و رویش بمالند و بوسه به پیشانیاش بزنند. از سیل تشکرکنندگان که فرار کردیم بالاخره به بینالحرمین رسیدیم! چشمتان روز بد نبیند، گنبد را که دید، مرغش یاد سامرا کرد و گفت حیف نیست صبح جمعهای شبش کربلا هستیم و ندبه نخوانیم؟
چه میشود کرد با این زیارت اولیها؟!
آفتاب ظهر کربلا کمکم داشت اذیت میکرد که از گیت رد شدیم و از حرم بیرون رفتیم. فرینی یا کباب ترکی فرقی نداشت! گرسنگی سه-هیچ به خواب باخته بود و اگر زودتر موکبی پیدا نمیشد ممکن بود خساست هم بازی را مقابل او واگذار کرده و راهی هتل شویم! ولی خب اربعین است و کسی گرسنه یا آواره نمیماند.
چهار حسینیه کنار هم، شیر گرم تعارفمان کردند ولی راهمان ندادند تا این که یک خیمه وسط خیابان پیدا شد. دو آدم و یک خیمه پتو و بالشت! خدایا بهشت همینجا بود و به ما نمیگفتند!..
هنوز پلک به هم نزده بودیم که صدای جاروبرقی و ترق و تروق ظرف شستن شروع شد! اما عاشق را از چه میترسانی؟ شما راحت باشید و با کمپرسور و دینامیت، سنگ معدن استخراج کنید هم من الان باید بخوابم. الان که خوب فکر میکنم جایی که پریز برای شارژ موبایل نیست برق برای جاروبرقی از کجا؟ اصلاً مگر خیمه شیر آب دارد که ظرف میشورند؟ ولی در لحظه مغز اگر میخواست هم نای پاسخ دادن نداشت!
#روایت_اربعین
🖊 ابراهیم کاظمیمقدم
🆔 @ArbaeenIR
🔻 هر قدم، یک نفرین!
#خاطره_بازی
نجف که رسیدیم، جمعیت موج میزد. هرکس که میخواست وارد حرم شود برای فرار از صف طولانی کفشدارها، کفش، دمپایی، کتانی و هر پاپوشی از هر جنس و مدل و ملیتی داشت را همان اول صحن ورودی جا میگذاشت.
تلی از کفش به درازای خیابان ورودی به صحن جمع شده بود. کفش چینی روی چرم تبریز بود و نعلین عربی، کنار چرم ایتالیا. مارک کفش کتانی تایگر کنده شده بود و چسبیده بود به دمپایی نیکتا. هیچ تفاخری بین این کوه کفش نسبت به هم دیده نمیشد. همزیستی مسالمتآمیز ملل و نحل بود!
حالا خبری از کتانیهای تنتاک پدرم که سال قبل برای زیارت خریده بود و الان من گمشان کرده بودم نبود...
دو لنگ مختلف دمپایی پوشیدم که یک لنگهاش زنانه بود. راهی پیادهروی نجف تا کربلا شدم.
حاجی گفت: گمانم پوشیدن کفش و دمپایی زنانه حرام باشد.
پرسیدم: غصبی باشد چه طور؟!
گفت: با هر قدمت شیطان بشکن میزند و دو صاحب لِنگ دمپاییها، در هر قدم نفرینت میکنند.
گفتم نفرین سوم در هر قدم را هم اضافه کن! چون کتانیهایم هم بوی پای بدی میدادند!
بیچاره کسی که آنها را پوشیده باشد...🤦🏻♂
#روایت_اربعین
🖊 مهدی سلیماننژاد
🆔 @ArbaeenIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 نمکگیر
حسین جان!
مُتعجّب نشو از من که چرا گیر توام
شکر چایى تو حُکم نمک را دارد...
📍مسیر نجف_کربلا، عمود ۹۵۰
📅 ۹ شهریور ۱۴۰۲
🎙 مژده حافظ زاده
#خاطره_بازی
#شب_جمعه
🆔 @ArbaeenIR