💠 عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَال:
جَاءَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا
مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ
🍃حضرت صادق عليه السلام فرمود
فاطمه عليها السلام براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله آمد، پس رسول خدا صلي الله عليه وآله جزوهاى به او داد و فرمود آنچه در آنست بياموز، و اين ۳ جمله در آن بود
هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد مهمان خود را گرامى دارد
📚 الكافي جلد ۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار
🌸 حداقل احترام به مهمان اين است كه او را تا درب منزل همراهي كنيم ؛ حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام از پدران خود ،تاحضرت على عليهم السلام روايت فرموده اند ، كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند حق مهمان اينست كه او را تا درب خانه مشايعت كنى
📚 عيون أخبار الرضا ،ج ۲ ص ۳۰۵
🔆 يكي ديگر از حداقل احترامها به مهمان اين است كه او را از جاي خود بلند نكنيم
متاسفانه امروزه به تقليد از فرهنگ غرب مهمان را براي غذا از جايش بلند مي كنند و او را به وسط سالن براي برداشتن غذا راهنمايي مي كنندكه اين كار اوج بي احترامي به مهمان است اين عمل عمل چها رپايان است
خداوند در قرآن هنگام بيان داستان مهماني حضرت ابراهيم مي فرمايد فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ پس غذا را نزديك مهمانان گذارد
📚 ذاريات ۲۷
💠حضرت ابراهيم حتي غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود بلكه آن را كنار دست مهمان گذاشت حال ما چگونه مهمان را از جايش بلند مي كنيم؟
داستانك
👈 روزی امام رضا علیه السلام میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.
پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.
سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:
ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و از جايش بلند كنيم و او را به زحمت بیندازیم
📚 کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمك
🔆يكي از عبادتهاي ديني درود و صلوات فرستادن به حضرت ختمي مرتبت و اهلبيت معصوم آن حضرت است. اين عبادت ريشه قرآني دارد و خداوند متعال در قرآن دستور به صلوات بر محمد «صلي الله عليه وآله» را صادر نموده است ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. و اين يك همنوائي با خدا و فرشتگان است و نوعي ارتباط روحي و كسب محبت و مودت را به دنبال خواهد داشت.
🔆 در روايت از پيامبر آمده كه درود فرستادن بر فاطمه زهرا «عليها السلام» نيز آثار معنوي بالا دارد و در قيامت شايستگي الحاق به پيامبر اكرم «صلي الله عليه وآله» را براي انسان فراهم ميكند.
📚 فرهنگ فاطمیه ، الفبای شخصیتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
«قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ».
مقدمه
در این چند روز از ایم شهادت حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیه بحثی دربارۀ تفسیر آیاتی که در خطبه فدکیه آمده است داشتیم. آن حضرت در این خطبه به بیش از 20 آیه استشهاد فرموده اند که این آیات را در این روزها مطرح و دلیل استفادۀ حضرت زهرا از انها را بیان می کنیم.
البته بزرگانی همچون مرحوم سید شرف الدین در «النَصُّ وَ الاِجتِهاد» به مباحث تفسیری خطبه حضرت زهرا (ع) اشاراتی کرده اند و مرحوم مجلسی نیز در «بحارالانوار» به مباحث تفسیری این خطبه اشاراتی دارد.
اهمیت خطبۀ فدکیه
یک زن داغ دیده خطبه ای به این زیبایی و در این حد فصاحت و بلاغت و نظم ایراد کرده است! در این خطبه، فلسفۀ احکام و آثار نماز، عدالت، جهاد و حج و نیز اهداف اسلام و پیامبر اکرم (ص) بیان شده است.
دیروز یکی از آن آیات را گفتم دو آیه دیگر را امروز عرض می کنم که عبارتند از آیات 49 و 128 سورۀ توبه. علت اینکه حضرت زهرا (ع) این دو آیه را انتخاب کرده است پس از قرائت آیات عرض خواهم کرد.
ویژگی های پیغمبر (ص)
حضرت زهرا (ع) در اواسط خطبه فرمودند: «لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ». در این آیه پیغمبر (ص) با چهار ویژگی معرفی شده است:
1-«رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»؛ این پیغمبر از جنس شماست، با شما و از میان شما مردم است. هیچ کس به پیغمبر نگفت شما از یک جای دیگر آمدی.
2-«عَزیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ» پیغمبری که درد شما را درد خود می داند، به مریض سر می زند، تشییع جنازه شرکت می کند، به کسی که اولاد دار می شود تبریک می گوید، برای فقیر غذا می برد و...
3-«حَریصٌ عَلَیْکُمْ» به شما حریص است. «حرص» صفت بدی است مگر اینکه در کار خیر باشد؛ مثلاً حرص در علم خوب است و در مال خوب نیست، حرص در تقوا براساس تعبیر قرآنی «حَقَّ تُقٰاتِهِ» خوب است. هر چه می توانید تقوا پیشه کنید.
پیغمبری که برای مردم غصه می خورد، این پیغمبر تازه از دنیا رفته است. این خحرف ها یادشان نرفته است، پیامبری که «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» با مؤمنان مهربان و رئوف است، شما را دوست دارد، هنگام جان دادن لب های مبارکش تکان می خورد و می فرمود: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ».
چرا حضرت زهرا این آیه را خواند؟ حضرت می خواهد بگوید، این پیغمبری را که خداوند این قدر از او تعریف کرده و فرموده است: احترامش کنید، صدایتان را از صدای او بالاتر نبرید و به نام صدایش نزنید، استشهاد این است: «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ» اگر دقت کنید، این پیغمبر بابای من است، نه بابای زن های شما و نه بابای دختران شما! این پیغمبر کیست؟ در این عالم پس از پیغمبر غیر از من چه کسی می تواند بگوید من فرزند رسول خدا هستم؟ پیغمبر (ص) پس از رحلتش غیر از فاطمه (ع) دختری نداشت. اگر دختری هم داشته در زمان حیات پیغمبر (ص) همه از دنیا رفته بوده اند؛ زینب از دنیا رفت، رقیه از دنیا رفت.
ویژگی های امیرمؤمنان (ع)
مرحله به مرحله حضرت مسایل را باز می کند، بعد شروع کرد به تعریف از امیرمؤمنان، فرمود: این علی که با او در افتاده اید و حقش را غصب کرده اید، می دانید کیست؟
ویژگی نخست حضرت علی (ع)
فاطمه (ع) هفت – هشت صفت برای علی (ع) ذکر کرد که من چند صفت را بیان می کنم، فرمود: «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ الله»[4]؛ کار و تلاشش برای خداست؛ ولی کار شما برای خدا نیست برای دنیا و مطامع آن است. امیرمؤمنان در جنگ جمل چنان می جنگید و یک تنه به سپاه می زد که شمشیرش تا شده بود – این قدر مبارزه اش شدید بود – یکی از یاران حضرت می گوید: جلو رفتم و گفتم: یا امیرالمؤمنین، اینگونه که شما به قلب دشمن می زنید خطرناک است. حضرت فرمود: «وَ اللهِ مَا أُرِیدُ إِلاَّ الله»؛ به خدا قسم! هر کاری که می کنم به خاطر خداست. فکر نکنید می خواهم زور بازو نشان دهم، بنابراین توصیف زهرا (ع) از علی این است که، در راه خدا سخت استوار و محکم است.
علی (ع) از طرف پیامبر به یمن رفت و بعد از چندی همراه کاروانی با مقداری غنیمت از یمن برگشت و در حجة الوداع به پیغمبر ملحق شد. در همین اثنا یاران و سپاهیانی که با حضرت آمده بودند، شروع کردند به تقسیم غنایم. حضرت (ع) وقتی رسید و دید که همۀ غنایم را تقسیم کرده اند؛ یکی لباسی را برداشته، یکی کفش و دیگری چیز دیگری را، شمشیر را کشید و همه را پس گرفت. به سپاهیان یک مقداری برخورد و برای شکایت پیش پیغمبر آمدند و گفتند: بالاخره ما خودمان یمن رفتیم و این غنائم را آورده ایم، چرا باید علی (ع) این قدر
با ما سفت و سخت برخورد کند؟
پیغمبر فرمود: «إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللهِ»؛ علی سختی اش به خاطر خداست. امیرالمؤمنین (ع) کسی است که شب گرسنه می خوابد و نانش را به فقیر و یتیم و اسیر می دهد.
«منذر بن جالوت» در حالی که فرماندار بود، مبلغی را از بیت المال اختلاس کرد و بالا کشید، امیرالمؤمنین (ع) نامه ای تند به او نوشت و احضارش کرد و فرمود: به زندان می اندازمت و تا قِران آخر را باید برگردانی، پول مال بیت المال است. شما قضیۀ عقیل را شنیده اید که حضرت با چه شدت و هدَّتی برخورد کرد. حضرت خود می گوید: چهرۀ گرسنۀ بچه های عقیل را دیدم، ولی برای خدا آن برخورد را با عقیل انجام دادم.
کسی از اصفهان عسل آورده بود و جزء بیت المال بود. یکی از فرزندان حضرت برایش مهمان آمده بود، آمد یک کاسه از خمرۀ عسل برداشت با اینکه ابورافع خازن بیت المال به او داد و گفت: عیب ندارد از حساب خودم آن را می دهم. و بالاخره وقتی خواستند عسل را تقسیم کنند یک کاسه هم سهم شما می شود. جلوتر از تقسیم مطالبۀ حقش را کرده بود، وقتی امیرالمؤمنین آمد و این وضع را دید به حدی ناراحت شد که از پول خودش داد و گفت: بهترین عسل بازار را بخرید. بعد در آن خمره آن قدر از عسل خریداری شده ریخت که از عسل قبلش نیز بیشتر شد و دائم اشک می ریخت! ابورافع می گوید: آقا هی اشک می ریخت و می فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِوَلَدِی» خدایا! فرزندم را ببخش.
قنبر یک ظرف پول از انبار پول بیت المال آورده در خانۀ علی (ع) و گفت: بالاخره شما رئیس حکومت هستید و حق دارید، چرا این قدر باید سخت بگذرانید؟ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: قنبر اگر یک انبان آتش توی خانۀ من می انداختی بهتر از پولی بود که آورده ای! پول را بگیر و برو.
اشعث بن قیس مقداری حلوای زعفرانی آورد همین که امیرالمؤمنین (ع) فهمید رشوه است به شدت با او برخورد کرد. حال زهرا این علی را می شناسید، زهرایی که روزگاری در خانه علی گرسنه ماند، اما به امیرالمؤمنین (ع) رو نیانداخت. همین زهرا فرمود: مردم! می دانید علی کیست؟ «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللهِ»؛ درباره خدا هرگز کوتاه نمی آید.
ویژگی دوم حضرت علی (ع)
«قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ» علی به پیغمبر از همه نزدیک تر است. خود امام (ع) در نهج البلاغه می گوید: هر کجا جنگ پیچیده تر می شد، پیغمبر مرا جلوی سپاه می فرستاد. در جنگ خندق با «عمر بن عبدود»، در خیبر با «مرحب» و در بدر با «عقبه و شیبه»، در احد با سپاه ابوسفیان جنگید. تعبیر حضرت این است: در دهانۀ آتش جنگ، پیغمبر مرا می فرستاد. این نشان از نزدیک بودن علی به پیغمبر است؛ البته این نزدیکی تنها نزدیکی جسمی نبود، بلکه قرب فکری و قرب نوری بود چنان که در سورۀ مباهله آمده «انفسنا» آری، علی، جان پیغمبر است.
ابن ابی الحدید – عالم معتزلی سنّی – در جلد هفتم شرح نهج البلاغه، می گوید: یک روز من به استادم «سید نعقیب» گفتم: پیغمبر اصحاب زیاد داشته است، اما چرا در میان اصحاب کسی به اندازۀ امیرالمؤمنین از پیامبر تعریف نکرده است؟
بعضی از عزیزان کتاب هایی نوشته اند به نام «پیغمبر در نهج البلاغه» شگفت انگیز است که علی (ع) چه قدر در نهج البلاغه پیامبر را تکریم کرده است، اما چرا؟ زیرا هیچ یک از اصحاب به اندازۀ امیرالمؤمنین پیغمبرشناس نبودند. ابن ابی الحدید می گوید: استادم در جواب پرسش من گفت: «لانَّهُما روحٌ واحدٌ فی جِسْمانِ»؛ زیرا علی و پیغمبر یک روح در دو جسم بودند.
در لیلة المبیت جای پیامبر خوابید، در غار حراء کنار پیغمبر بود و دیگر مواردی که در تاریخ ذکر شده است. این امور نشان از قرب علی به پیغمبر را می رساند. کافی است شما یک دور کتاب «کسایی» را بخوانید. این کتاب هزار سال پیش نوشته شده است. بزرگان اهل سنت مثل «ابن حجر» در مقدمۀ این کتاب می نویسد: «اکْثَرُ اسانِیدِها جادٌ»؛ یعنی اکثر سندهای این کتاب عالی و نیکوست.
کتابی دارد به نام فضائل یا خصائص علی ابن ابیطالب که ترجمۀ فارسی هم شده است. نمی گویم بروید در فضائل امیرالمؤمنین «الغدیر» را بخوانید، گرچه منابع الغدیر اکثراً از کتب اهل سنت است. کتاب این عالم سنی متنی است بِکْر که همه اش دربارۀ امام علی (ع) است. «مناقب ابن عساکر» و «خصائص نسائی» را ببینید که این منابع چگونه حضرت را معرفی کرده اند؟
بنابراین حضرت زهرا بعد از اینکه پیامبر را با استشهاد قرآنی «رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ». معرفی می کند، علی (ع) را با جملۀ «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللهِ» و «قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ» معرفی می نماید.
این نزدیکی به پیغمبر جهات مختلفی دارد که علاوه بر مطالب گفته شده، با پیامبر نسبتِ پسر عمویی دارد و در خانۀ پیامبر بزرگ شده است. چنان که حضرت می فرماید: پیغمبر غذا در دهنم می گذاشت، یک جا دیده نشده است که امیرا
لمؤمنین (ع) با پیغمبر مخالفت و یا در مقابل رسول خدا اظهار وجود کرده باشد. خودش می فرماید: مثل بچه شتری که دنبال مادرش می رود این گونه من پیرو و سرباز پیغمبر بودم: «أَثَرَ أُمِّه».
ویژگی سوم حضرت علی (ع)
«سَیِّداً فی أَوْلِیَاءِ اللهِ» آقای اولیای خداست؛ البته در نقل دیگر «فی» ندارد. این گونه است «سید اولیاء الله» اگر این گونه باشد، معنایش فرهمندتر از جمله پیشین می شود؛ یعنی سید و بزرگ اولیاء خداست.
ویژگی چهارم حضرت علی (ع)
«مُشَمِّراً نَاصِحاً» علی کمر همت بسته بود، خیرخواه بود «مُجِدّاً کَادِحاً»؛ تلاش می کرد. در مفاتیح زیارت غدیر را که از امام هادی رسیده یک دور مطالعه کنید، ببینید چه قدر زیبا امام (ع) جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین (ع) را معرفی کرده است. نزدیک ترین فرد به امیرالمؤمنین زهرای مرضیه است، زیرا سال ها با او زندگی کرده و معاشرت داشت.
خطاب به مردم مدینه
«فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دَارَ أَنْبِیَائِهِ» نکته ای که در این فراز وجود دارد دقت بیشتری می طلبد. حضرت (ع) با این تعبیر نفرمود: «فَلَمَّا مَاتَ رَسُولُ الله» یعنی از تعبیر «موت» راجع به پیغمبر استفاده نکرد، بلکه فرمود: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ»؛ وقتی خدا پیغمبرش را برگزید و برد. چه قدر عبارت قشنگ است؛ مردم! وقتی قرار شد خدا پیغمبر را برگزیند، بگیرد و ببرد، در میانه خانه انبیاء، اولیاء، اصفیاء، «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّینِ» دو مشکل پیش آمد، یکی نفاق آشکار شد و دیگری لباس دین کهنه شد. بدین معنی که لباس دین را کنار زدید و نفاق را آشکار کردید.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه ای که به محمد بن ابی بکر در این راستا نوشته می فرماید: محمد! حبیبم رسول خدا فرمود: بعد از خودم از منافقینی که رو در روی تو قرار می گیرند می ترسم، نه از مؤمن می ترسم و نه از مشرک. مؤمن و مشرک راه و روش آنها روشن است، قرآن دربارۀ آنها می فرماید: «مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفٰاقِ» همین هایی که دور پیغمبر بودند، نه اهل مدین و مکه و جای دیگر، بلکه کسانی که در مدینه هستند بعضی از آنها منافق اند. فاطمه زهرا می فرماید: این نفاق بعد از رسول خدا آشکار شد؛ «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ».
حالا می خواهم آیه را جمع کنم. بحث ما این است که حضرت زهرا بخش هایی از برخی آیاتی را خوانده که گاهی مربوط به مسئله فدک نیست، و تنها چند نمونۀ آن برای اثبات حقش دربارۀ فدک است. دیروز عرض کردم اولین آیه ای که حضرت خواند این است؛ «یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ».
آیه 49 سورۀ توبه
دومین آیه ای که حضرت خواند این آیه است: «أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ». مهاجر، انصار و سران سقیفه در مسجد جمع شده بودند و این آیه را بی بی زهرای مرضیه در این جمع خواند.
شأن نزول آیه
این آیه در جنگ تبوک نازل شد، و این جنگ نزدیک 700، 800 کیلومتر با مدینه فاصله داشت. یکی از جنگ هایی است که امیرالمؤمنین در آن حضور نداشت. به دستور پیامبر حضرت در مدینه ماند و در اینجا بود که پیامبر فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی». جنگ سختی هم بود، گر چه درگیری در آن صورت نگرفت، ولی بعضی ها در این جنگ از سختی و گرسنگی مردند؛ مثل عبالله ذوالبجادین. برخی در این جنگ از وسط راه برگشتند. عده ای از این اصحاب منافق خدمت پیغمبر آمدند و گفتند: ما می ترسیم در این منطقۀ جنگی (روم) زن های آنها را ببینیم شهوت هامان تحریک شود؛ زیرا ممکن است آنها حجاب درستی نداشته باشند و ما دور از زن و خانواده ایم اگر می شود ما را با این گونه بهانه تراشی و توجیه گری نشان دادند. اینجا بود که آیه «أَلاٰ فَی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» نازل شد. محتوای آیه این است که، منافقین! شما در فتنه سقوط کردید، و دارید بهانه می آورید تا پیغمبر را تنها بگذارید.
بهانه تراشی منافقان سپاه پیامبر
منافقان می گفتند: آنجا زنان نامحرم هستند و نگاهمان می افتد و گناه کار می شویم. باید بدانیم که برای فرار از گناه، هنر این نیست که فرد از محیط، خودش را دور کند بلکه هنر آن است که در محیط باشد و گناه نکند. «أَلاٰ فَی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکٰافِرینَ». مفسرین منظور از جهنم را آسیاب جهنم دانسته اند که در همین دنیا کفّار را فرا گرفته و احاطه می کند. حالا حضرت زهرا می خواهد بفرماید که شما نیز این حرف ها را می زنید، بهانه ای بیش نیست. اینکه می گویید فدک مال شما نیست، علی (ع) سنش کم است و اقتضای خلافت را ندارد و پیغمبر وصی معرفی نکرده است؛ همۀ اینها بهانه تراشی بیش نیست.
خدمت یکی از مراجع بودیم، ایشان می فرمود: این سخن توطئه گران سقیفه جسارت
به پیغمبر است. زیرا هر کسی که در این عالم خلافت و حکومت و مسئولیت داشته نگران جانشینش نیز بوده است. معاویه که هنوز سر پا بود برای یزید بیعت گرفت، خلیفۀ اول که در بستر افتاده بود وصیت کرد و برای خودش جانشین تعیین نمود. خلیفه دوم شورای شش نفره تعیین کرد و به آنها مهلت داد تا آنها بنشینند و خلیفه تعیین کنند. چنانچه تاریخ را نگاه کنید، همیشه مسئلۀ خلافت و جانشینی چه بر حق و چه ناحق مهم ترین مسأله بوده است.
الان شیوخ عرب ولیعهدهاشان مشخص است، چه طور می شود که پیغمبر خدا، رئیس مملکت اسلامی و بنیان گذار دین کسی را بعد از خودش به عنوان جانشین تعیین نکرده باشد و گفته باشد که من هیچ اشاره ای به جانشینی خودم نمی کنم! این سؤال مهمی است که جوانان ما باید روی آن تأمل و تفکر کنند. بر فرض اینکه واقعۀ با شکوه غدیر و حدیث منزلت را نادیده بگیریم آیا این توهین نیست، العیاذُ بالله بی مسئولیتی و بی توجهی پیغمبر را نمی رساند. اگر چنین باشد وضع مسلمانان با مرگ و رحلت پیغمبر چه می شود؟ این استدلال، توهین به پیغمبر است.
روضه
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
بنابر روایتی امشب، شب شهادت صدیقه طاهره است، از مظلومیت زهرا مخفی بودن قبر اوست طوری که حتی زمان شهادتش نیز مخفی است. دربارۀ زمان شهادت آن عزیز سه – چهار روایت نقل شده که برخی از عامه شهادت را ماه رمضان دانسته و گفته اند فاطمه زهرا شش ماه بعد از پیغمبر از دنیا رفت.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین (ع) می گوید، آمدم کنار زهرای مرضیه (ع)؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر این است: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت» امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: بچه ها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا می خواهد وصیت کند.
امیرالمؤمنین (ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟ اشک در چشمان امیرالمؤمنین (ع) حلقه زد! علی فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین می فرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظه ایست که انسان احتیاج به مونس دارد، چه مونسی بالاتر از امیرمؤمنان.
«ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق»
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود در غم من چاک مکن
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
از فاطمه یادگار اگر می خواهی
خون های مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی
مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچه هایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند، و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانه های حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا می زدند.
وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
دکتر رفیعی
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 حضرت فاطمه (علیها السّلام) فرمودند:
وقتی امام حسن علیه السّلام به مادرش گفت: مادر! چرا برای مؤمنان دعا می کنی ولی برای خودت دعا نمی کنی؟ فرمود: با بُنَیَّ! اَلجارُ، ثُمَّ الدّارُ؛ فرزندم! اول همسایه، سپس خانه
شرح حدیث
🍃کمال انسان در رها شدن از خودخواهی و خودپرستی است.
آنان که غم دیگران را می خورند، نه خدمتی به مردم می رسانند و نه در غم و شادی ایشان شریک می شوند، از «روح انسانی» فاصله گرفته اند تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی سیره ی اولیای الهی آن بوده است که با رفتار خود به ما درس نوع دوستی و مهرورزی بدهند.
دعا در حق دیگران نشان آن است که ما برای آنان ارزش قائلیم و دوستشان داریم و بهره مندی و کامیابی آنان را مایه ی مسرّت خویش می دانیم.
چه خوب است که انسان خوبیها و نعمتها و برخورداریها را تنها برای خودش نخواهد و مردم را هم در دعاهای خویش شریک کند!
🌸اگر حضرت زهرا (علیها السّلام ) لباس عروسی خود را به فقیر داد، یا قرص نان افطارش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشید، یا شب تا صبح برای دیگران دعا کرد و برای خودش چیزی نخواست، به خاطر کمال او در انسانیت و عاطفه و مهر به همنوعان و خیرخواهی برای نیازمندان بود.
این شیوه الگوی ماست تا ما نیز دلهایی داشته باشیم که به عشق مردم بتپد و در اندیشه ی محرومیت زدایی از آنان باشد
📚 بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۸۲
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ: کُنَّا مُحْدِقِینَ بِالنَّبِیِّ فِی مَقْبَرَهٍ فَوَقَفَ ثُمَّ مَرَّ ثُمَّ وَقَفَ ثُمَّ مَرَّ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا وُقُوفُکَ بَیْنَ هَؤُلَاءِ الْقُبُورِ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهُ بُکَاءً شَدِیداً وَ بَکَیْنَا فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا ثَوْبَانُ هَؤُلَاءِ یُعَذَّبُونَ فِی قُبُورِهِمْ سَمِعْتُ أَنِینَهُمْ فَرَحِمْتُهُمْ وَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْهُمْ فَفَعَلَ فَلَوْ صَامُوا هَؤُلَاءِ أَیَّامَ رَجَبٍ وَ قَامُوا فِیهَا مَا عُذِّبُوا فِی قُبُورِهِم
🔆 ثوبان یکی از یاران پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) می گوید :
با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسولالله، چرا اینگونه رفتار میکنید؟ پس آن حضرت گریه
شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود:
🍃 ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام میکردند و به عبادت میپرداختند، در قبرها معذب نمیشدند.
📚 بحارالانوار-جلد ۹۴ صفحه ۴۹
💠 امام رضا (علیه السلام) فرموده است:
هر کس براى رغبت به ثواب و پاداش خداى عز و جل، روز اول ماه رجب را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب مىشود
📚 روضه الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى صفحه ۶۲۸
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
May 11
🔹خنده امام در واکنش به فهم کج و برداشت سطحی از آیات و روایات
تفسیر فرات بن إبراهیم مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مُعَنْعَناً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (صلوات الله علیهما) فَقَدَّمَ إِلَیْنَا طَعَاماً مَا أَکَلْتُ طَعَاماً مِثْلَهُ قَطُّ فَقَالَ لِی یَا سَدِیرُ کَیْفَ رَأَیْتَ طَعَامَنَا هَذَا قُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَکَلْتُ مِثْلَهُ قَطُّ وَ لَا أَظُنُّ أَنِّی آکُلُ أَبَداً مِثْلَهُ ثُمَّ إِنَّ عَیْنِی تَغَرْغَرَتْ فَبَکَیْتُ فَقَالَ یَا سَدِیرُ مَا یُبْکِیکَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ذَکَرْتُ آیَةً فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ وَ مَا هِیَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ فَخِفْتُ أَنْ یَکُونَ هَذَا الطَّعَامُ الَّذِی یَسْأَلُنَا اللَّهُ عَنْهُ فَضَحِکَ حَتَّی بَدَتْ نَوَاجِذُهُ ثُمَّ قَالَ :
یَا سَدِیرُ لَا تُسْأَلُ عَنْ طَعَامٍ طَیِّبٍ وَ لَا ثَوْبٍ لَیِّنٍ وَ لَا رَائِحَةٍ طَیِّبَةٍ بَلْ لَنَا خُلِقَ وَ لَهُ خُلِقْنَا وَ لْنَعْمَلْ فِیهِ بِالطَّاعَةِ وَ قُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا النَّعِیمُ قَالَ لِی حُبُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ عِتْرَتِهِ (صلوات الله علیهم) یَسْأَلُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَیْفَ کَانَ شُکْرُکُمْ لِی حِینَ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ بِحُبِّ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِ
یعنی: حنان بن سدیر گفت: خدمت حضرت صادق (صلوات الله علیه) بودم، غذا آوردند خوردم، اما تا آن وقت غذایی بدین مطبوعی خوشمزگی نخورده بودم. فرمود:
_سدیر غذای ما چگونه بود؟
_عرض کردم پدر و مادرم فدایت یا ابن رسول اللَّه، مانند این غذا تاکنون نخورده بودم و خیال نمیکنم بعد از این هم نصیبم گردد؛
در این موقع اشک اطراف چشمم را فرا گرفت و شروع به گریه کردم.
فرمود: چرا گریه میکنی؟
عرض کردم، به یاد یک آیه از قرآن افتادم. فرمود:
_کدام آیه؟
گفتم:
_«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» ترسیدم که خداوند از همین غذا مرا بازخواست کند.
امام چنان خندید که دندانهایش آشکار شد. آنگاه فرمود:
_ سدیر، هرگز از غذای خوب و لباس نرم و بوی خوش از شما بازخواست نخواهند کرد، اینها برای ما خلق شده است و ما مأموریم که با استفاده از این نعمتها فرمان بردار خدا باشیم.
عرض کردم:
_پدر و مادرم فدایت، پس نعیم چیست؟
فرمود:
_حب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و خاندانش (صلوات الله علیهم) خداوند روز قیامت از آنها بازخواست خواهد کرد که چگونه سپاس نعمتی که بر شما ارزانی داشتم، از حب علی علیه السلام و عترتش، به جا آوردید.
📚 بحارالانوار ، ج 24 ،ص 58 حدیث 32
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
خلقت شیطان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفريده : يك نوع در آسمان ها هستند كه همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند كه شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات ديگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسليم محض پروردگار مى باشند و يك لحظه نافرمانى او را نمى كنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .
نوع ديگر؛ انسان است كه خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پديد آورد و ملائكه بر او سجده كردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاك و آب به وجود آمده است .
نوع سوم ؛ نژاد جن است كه خداوند ايشان را از آتش بى دود(و باد) پديد آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنين فرموده :
والجان خلقناه من قبل من نار السموم
((ما طايفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفريديم )).
همان طور كه خداوند، نخست آدم عليه السلام را خلق نمود و همسرش ((حوا)) را بعد از او از جنس خودش آفريد، پدر جن ها هم كه ((مارج )) نام داشت از آتش و سپس همسرش ((مارجه )) را نيز از او خلق نمود. ((مارج و مارجه )) با هم ازدواج كردند ((جان )) متولد شد و فرزندان ((جان )) دو طايفه شدند، يك طايفه ، همان جن ها كه در ميان آنان ، هم مؤمن پيدا مى شود و هم كافر؛ طايفه دوم ؛ شياطين شدند كه پدر بزرگشان ((ابليس )) مى باشد. ابليس يكى از فرزندان جان است .
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
پرســـ❓ــش
⁉️ به چه منظور پیامبر، حضرت زهرا را امابیها خطاب میکردند؟
🛑مقدمه
عربها در نامگذاري سه چيز دارند:
〽️اسم: مانند فاطمه
〽️لقب: مانند زهرا
〽️كنيه: مانند " ام ابيها"
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) افزون بر نام، از چندين لقب و كنيه نیز بهرهمند بودند، انتخاب كنيهها ممكن است به جهت خاصي باشد.
یکی از القاب حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- امابيهاست يعني، مادرِ پدرش كه پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به آن حضرت ميفرمودند امابيها (مادرِ من) که در اين رابطه احتمالاتي وجود دارد.
📚مقاتلالطالبين و كشفالغمه
1⃣ ملاطفت حضرت با پدر و پدر با ایشان
رمز اين نام گذاري ممكن است به جهت اظهار محبت باشد، همان گونه كه متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش ميگويد: مادرم و نسبت به پسرش ميگويد: بابايِمن،
يعني پيامبر جهت اظهار محبت به دخترشان میفرمودند: تو مادر پدرت هستي.
شايد بدين جهت باشد كه در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرشان رفتاري همانند رفتارِ مادر به فرزند داشتند
📚سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه(س) ص 40
پيامبر نيز بسيار به دخترشان علاقهمند بودند، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر.
پيامبر دست حضرت فاطمه را ميبوسيد. هر گاه به سفر مي رفتند آخرين كسي كه با او خداحافظي ميكردند، حضرت فاطمه بودند و در بازگشت از سفر نیز نخست به ديدار حضرت زهرا میرفتند و ایشان مانند مادري دلسوز رسول خدا را در آغوش ميگرفتند و از ایشان نگهداري ميكردند، زخمهايشان را مرهم ميگذاشتند و با این کار رنجها و دردهای پیامبر را كاهش ميدادند و ابراز عواطفشان دو سويه و همانند ابراز عواطف مادر و فرزند بود
2⃣ ریشهی درخت رسالت
مادر هر چيزي اصل و اساس اوست. ممكن است مقصود آن باشد كه حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالتاند، چنان كه در روايت آمده است: "شجرهی طيبه پيامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است، ساقهاش علي -علیهالسلام- و ريشهاش فاطمه سلاماللهعلیها، ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان حضرت ميباشند و اگر ريشه درخت نباشد، درخت خشك ميگردد و طراوت خود را از دست ميدهد. حضرت زهرا -سلاماللهعلیها-اگر نبودند درخت اسلام سرسبزي و نشاط خود را از دست ميداد.
3⃣ بالاتر بودن حضرت نسبت به همسران پیامبر
چون خداوند همسران پيامبر را به كنية "ام المؤمنين" گرامي داشتند، به ذهن خطور كند كه آنان مهمترين زنان روي زمين هستند یا حتي از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بالاترند، از اين جهت حضرت رسول ایشان را "ام ابيها" خطاب كردند تا از اين وسوسهها و خطورات ذهني پیشگیری شود؛ يعني اي زنان پيامبر اگر شما به منزلهی مادرِ مؤمنان هستيد، حضرت فاطمه به منزلة مادر پيامبر است.(احمد رحماني همداني، فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر (ص) ص 267 )