🔴 تکبر و گرفتاری دنیا و آخرت
#نهج_البلاغه
◽️ أَ لَا [يَرَوْنَ] تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ، فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً.
💠آيا نمى بينيد كه خداوند چگونه او(شیطان) را به سبب تكبرش حقير ساخت و به سبب بلند پروازيش پست و بيقدر نمود و در دنيا مطرودش ساخت و در آخرت هم به عذاب آتش گرفتار خواهد نمود.
📚 #خطبه ۱۹۲
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
❤️خدا مارو رها کرده؟
◽️غِنى کُلِّ فَقِير، وَ عِزُّ کُلِّ ذَلِيل، وَ قُوَّةُ کُلِّ ضَعِيف، وَمَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوف
💎 بى نياز کننده هر فقير، عزّت بخش هر فرد خوار و ذليل، نيروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت رسيده است
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
🔴هيچ کس از کبر و غرور در امان نيست
#نهج_البلاغه
🌟فَاللّهَ اللّهَ فِي عَاجِلِ الْبَغْيِ، وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ، وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِفَإِنَّهَا مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ الْعُظْمَى، وَ مَکِيدَتَهُ الْکُبْرَى، الَّتِي تُسَاوِرُقُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ، فَمَا تُکْدِي أَبَداً، وَ لاَ تُشْوِي أَحَداً، لاَ عَالِماً لِعِلْمِهِ، وَ لاَ مُقِلاًّ فِي طِمْرِهِ
🌗«خدا را خدا را! از کيفر سريع سرکشى و سرانجام وخيم ظلم و ستم و سوء عاقبت تکبّر بر حذر باشيد زيرا (اين امور سه گانه) دام بزرگ ابليس و نيرنگ عظيم اوست که همچون زهرهاى کشنده در قلوب مردان نفوذ مى کند. هرگز از تأثير فرو نمى ماند و کسى از هلاکتش جان سالم به در نمى برد، نه عالم به جهت علم و دانشش و نه فقير به سبب لباس کهنه اش»;
📘#خطبه_192
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
🔵صبر جانکاه:
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
💝امام عليه السلام در اين فراز از خطبه، به حوادثى که بعد از رحلت پيامبر اسلام واقع شد، مخصوصاً، داستان خلافت، اشاره کوتاه و پرمعنايى مى کند و دليل قيام نکردن خود را براى گرفتن حق مسلّم خويش، يعنى خلافت رسول الله ـ که در واقع حق مسلمانان بود ـ بيان مى کند، مى فرمايد:
💎فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلاَّ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَغْضَيْتُ عَلَى القَذى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْکَظَمِ وَ عَلى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ
💠«من، نگاه کردم و ديدم (براى گرفتن حق خود و مسلمانان) يار و ياورى جز خاندانم ندارم; من قيام نکردم; چرا که به مرگِ آنان راضى نشدم و اين، در حالى بود که چشم بر خاشاک فرو بستم و با گلويى که استخوان در آن گير کرده بود (جرعه تلخ حوادث را) نوشيدم و بر نوشيدن اين جرعه ـ که تلخ تر از حَنَظْل بود ـ شکيابى کردم
📘#خطبه_26
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
🔴دنياپرستان و آخرتْ دوستان
#نهج_البلاغه
👈مردم در دنیا دو دسته اند:
🔹 یک دسته برای کسانی که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان ، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می دهد.
🔹و دیگری آن که در نیا برای آخرت کار می کند، و نعمت های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می کند، و حاجتی را از خدا در خواست نمی کند جز آن که روا می گردد.
📘#حکمت_269
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
🚨#پاداشخویشتنداری (ابن سیرین)
✍ابن سیرین مردی بزّاز بود،
می گوید:
در بازار شام در مغازه خود برای فروش پارچه نشسته بودم، زنی جوان وارد مغازه شد در حالی که حجاب کامل اسلامی را رعایت کرده بود!
🔹از من درخواست چند نوع پارچه کرد، آنچه می خواست به او عرضه کردم،
گفت: پسر سیرین!
این بار پارچه سنگین است و مرا طاقت حمل آن به منزل نیست، شما این بار را به خانه من بیاور و در آنجا قیمتش را از من بستان.
🔹من بی خبر از نقشه شومی که او برای من کشیده، بار پارچه را به دوش گذاشته و به دنبال او روان شدم، چون وارد دالان خانه گشتم درب را قفل زد و حجاب از روی و موی برداشت و در برابر من کمال طنازی و عشوه گری آغاز نمود،
تازه بیدار شدم که به دام خطرناکی گرفتار آمده ام، بدون این که خود را ببازم، به اطاق رفتم، او را خام کردم،
🔹سپس محل قضای حاجت را از او پرسیدم،
گفت: گوشه حیاط است، به محل قضای حاجت رفتم، در آنجا از افتادن به خطر زنا به حضرت دوست نالیدم، آن گاه تمام هیکل و لباسم را به نجاست آلوده کردم و با همان منظره نفرت آور بیرون آمدم.
🔹چون زن جوان مرا به این حال دید سخت عصبانی شد و انواع ناسزاها را نثار من کرد.
سپس درب خانه را گشود و مرا از خانه بیرون کرد، به منزل خود رفتم، لباس هایم را عوض کردم و بدن را از آلودگی شستم.
🔹عنایت خدا به خاطر ورعی که به خرج دادم هم چنان که به خاطر ورع یوسف، شامل حال یوسف شد شامل حالم شد و از آن پس در غیب به روی دلم باز شد و علم تعبیر خواب به من مرحمت شده و بخشیده شد.
📚منبع : انصاریان، حسین؛ عرفان اسلامی: 8/ 255
🔴 داستان نابغه آلمانی که عاشق صحیفه سجادیه بود!
روی سنگ قبر او، این حدیث امیرالمومنین (ع) نقش بست:
«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»
✍پروفسور آنهماری شیمل، اسلامپژوه و خاورشناس معروف آلمانی بود که علاقه شایانی به دعاهای امام سجاد (ع) و صحیفه سجادیه داشت.
🔹شیمل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه می گوید:
من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن میخوانم و به ترجمهای مراجعه نمیکنم. من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کردهام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر میزدم پس از آنکه او به خواب میرفت در گوشهای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمهها مشغول میشدم.
🔹اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه میکنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟
وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت:
🔹صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را میخوانم. وی می افزاید:
امام زین العابدین علیه السلام برای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است.
✍شیخ عباس قمی در فوائدالرضوی نقل می کند: کاروانی از سرخس آمدند به پابوسی امام رضا علیه السلام. پیرمرد نابینایی با آن کاروان بود، به نام حیدر قلی. آمدندحرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلی در مشهد اُطراق کردند. به اندازه یک روز راه از مشهد دور شده بودند.
🍂شب جوانها گفتند برویم مقداری سر به سر این حیدر قلی بگذاریم، خسته ایم ، بخندیم و سر گرم بشیم!
کاغذهای خالی برداشتند گرفتند جلو و تکان میدادند، بعد به هم می گفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟ یکی می گفت: بله حضرت مرحمت کردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: بله من هم یکی گرفتم.
🍂حیدر قلی کنجکاو شد و گفت: چی گرفتید؟
گفتند: مگر تو نداری؟
گفت : نه من اصلا خبر ندارم!
گفتند : امام رضا علیه السلام برگ سبز دست مردم می داد.
گفت : این برگ سبزها چیست؟
🍂گفتند : امان نامه از آتش جهنم است. ما این را می گذاریم در کفن هایمان قیامت دیگر نمی سوزیم، جهنم نمی رویم چون از امام رضا علیه السلام گرفته ایم.
🍂تا این را گفتند پیرمرد دلش شکست با خود گفت: امام رضا علیه السلام از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بگذاری، حتما من فقیر بودم، کور بودم و از قلم افتادم که به من اعتنایی نکردی!
🍂بلند شد و عصای خود را برداشت، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه را نگیرم به سرخس نمی آیم باید بگیرم.
🍂گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم! ولی هرچه کردند آرام نمی گرفت خیال می کرد که آنها برای دلداری به او این را می گویند.
🍂شیخ عباس نقل می کند: هنوز یک ساعت نشده بود که دیدند حیدر قلی دارد می آید یک برگه هم در دستش که با خط نور نوشته شده است «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا» گفتند: این چیست که در دست داری؟
🍂گفت: همین که یک مقدار از شما در بیابان فاصله گرفتم آقا را دیدم ایشان خودشان به استقبالم آمدند، گفتند حیدر قلی خسته ای برگرد این هم برگه برائت از آتش تو بگذار در کفنت شب اول قبر خودم می آیم پیشت. امام رضا علیه السلام به من هم برگ امان نامه دادند.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✍روزی رسول خدا سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید:
فلانی در چه حال است؟
گفتند:
مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته (و زندگانی به سختی میگذراند).
🔹حضرت (به حال او ترحم کرد و) برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد.
مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید:
آیا در حق خود نفرین کرده ای؟
بیمار فکری کرد و گفت:
بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم:
🔹پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی،از تو میخواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی....
رسول خدا فرمود:
ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟!
🔹مگر چه میشد، از پروردگار هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیکبختی سرای دیگر را خواستار میشدی و در نیایش خود این آیه را میخواندی:
📖(رَبَّنَا آتِنَا فِیالدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِیالآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ) (بقره: 201)
خدایا دنیا و آخرت ما را آباد ساز و ما را از خسران و عذاب آتش مصون دار.
🔹مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد.
📚احتجاج، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293
✨﷽✨
🔹#تاثير_ظلم_به_حيوان
✍✍استاد فاطمی نیا:
ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ:
ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ
روزي پيرزني خدمت ايشان رسيد
و ﮔﻔﺖ:
پسر جواني دارم كه مريض است و پزشكان از درمانش نااميد هستند؛
براي شفايش چكار كنيم؟
🔹ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ،
ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ.
ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
نميشود كاري کرد!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟
شيخ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
🔸ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ سر بریده است.
ﻭ به خاطر اين ظلم ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪه نمي ماند!
پسر شما دل حيواني را سوزانده و آن مادر هم آه كشيده است!
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ جوان ﺩﻝ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍند ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭ ﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ!
🔹ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ؟
ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ باشید....
🍃 ﷽ 🍃
«وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ»
و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس میمیراند، بار دیگر زنده میکند، امّا این انسان بسیار ناسپاس است.
🌺
📗 سوره حج، آیه ۶۶
#قرآن