eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
67 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای گشایش بخت و رفع طلسم گفتند دو میلیون پول بدید تا براتون دعا بنویسند ! چیکار کنم ؟ ترس و دلشوره زیادی دارم ، دنبال یک راهکار مطمئن و قابل اعتماد میگردم. | ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 حدیث روز 💠 💎 اهمیت شکر نعمت‌ها 🔻امام جواد عليه السلام: نِعْمَةٌ لا تُشْكَرُ كَسَيِّئَةٍ لا تُغْفَرُ. 🔹 «نعمت و خدمتی که مورد شکر قرار نگیرد، همانند خطایی است که آمرزیده نمی‌شود.» 📚 بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۵۳، ح ۶۹ ‌
🍃🌹 📌 🍂🍃🌹 جهت دفـــع وسواس در نماز 🌹🍃🍂 💙👈 حریز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که از حضرتش پرسیدم ای پسر رسول خدا ص گاهی در سینه‌ام وسواس پیدا می‌شود چه بسا نمازهایم را قطع می‌کنم و گاهی قرائتم نیز مشوش می‌شود. حضرت فرمودند: چرا به تعویذ امیرالمومنین علیه السلام تمسک نمی‌کنی؟ گفتم ای پسر رسول خدا آن را به من تعلیم کنید. حضرت فرمود: هر گاه چنان حسی برای تو پیدا شد دستت بر قلبت بگذار و بگو به اذن پروردگار خوب خواهی شد سپس بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صلوات بفرست↯↯↯ 🌺👌 بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ مَنَنْتَ‌ عَلَيَ‌ بِالْإِيمَان وَ أَوْدَعْتَنِي الْقُرْآنَ وَ رَزَقْتَنِي صِيَامَ شَهْرِ رَمَضَانَ فَامْنُنْ عَلَيَّ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الرَّأْفَةِ وَالْغُفْرَانِ وَ تَمَامِ مَا أَوْلَيْتَنِي مِنَ النِّعَمِ وَ الْإِحْسَانِ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا دَائِمُ يَا رَحْمَانُ سُبْحَانَك وَ لَيْسَ لِي أَحَدٌ سِوَاكَ سُبْحَانَكَ أَعُوذُ بِكَ بَعْدَ هَذِهِ الْكَرَامَاتِ مِنَ الْهَوَانِ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُجْلِيَ عَنْ قَلْبِي الْأَحْزَانَ 📚 بحارالانوار ج ۹۵ ص ۱۳۷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🟠 ذكر روز پنجشنبه لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين معبودي جز خدا نيست پادشاه برحق آشكار 🟠 پنجشنبه : سوره تبارک ✔️ ⚪️100مرتبه⇦لااله الاالله ملک الحق المبین ⚪️308مرتبه⇦ یارزاق ⚪️روزی فراوان میابد 🟠 روز پنجشنبه ۲ رڪعت نماز بـہ نیت ڪسب مال و ثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواند و این عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است 📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🌹 📌 دسـتـور رفع بی رغبتی به نماز 💚👈در کتاب خواص السّور آمده ،کسی که در نماز بی رغبت باشد 🔸آیات ۵۶_۵۸ سوره ذاریات را بنویسد و با خود نگهدارد برای او در نماز خواندن ذوق و شوق حاصل می گردد: ✨«وَ مَا خَلَقتَ الجنَّ وَ الاِنسَ الَّا لِیَعبُدُون ما اُریدُ مِنهُم مِن رِزق وَ اُرِیدُ اَن یُطعِمُونِ اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُوالقُوَةِ المَتِینُ»✨ 🔹و نیز اگر سوره را بار بخواند در نماز رغبت می یابد 📚خواص السور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌
🌸✨ می‌خوای ازدواج کنی؟ツ زیاد بگـو↯ «رَبِّ لا تَذَرْنی‌ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ»✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🌹 📌برای افزایش حافظه ... 💌از پيامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روايت شده كه به اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) فرمود: 🔻هر گاه خواستى هر چه را كه مى‌‌شنوى و مى‌‌خوانى حفظ كنى، اين دعا را در تعقيب تمام نمازها بخوان: 🔸️سُبْحَانَ‌ مَنْ‌ لَا يَعْتَدِي‌ عَلَى‌ أَهْلِ‌ مَمْلَكَتِهِ‌، سُبْحَانَ‌ مَنْ‌ لَا يَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ، سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قَلْبِي نُورًا وَ بَصَرًا وَ فَهْمًا وَ عِلْمًا، إِنَّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ‌. 🔹️منزه است پادشاهى که بر زیردستانش ستم نمی‌کند. منزه است خدایى که اهل زمین را به عذاب‌هاى رنگارنگ گرفتار نمی‌کند. منزه است آن خداى بنده‌نواز مهربان. خدایا قرار ده در دلم نور و بینایى و فهم و دانش، مسلماً تو بر هر چیز توانایى. 🍃آیت‌ الله بهجت (قدس‌سره) توجه ویژه‌ای به این دعا داشتند و به کسانی که برای افزایش حافظه از ایشان درخواست دعا و ذکر داشتند این دعا را پس از هر نماز توصیه می‌کردند. 📚بهجت‌الدعاء، ص١٠٢ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
🍃🌹 📌جهت_رفع_ضعف_بینایی ✍ختم سوره حمد و توحید هر کس در بینایی خود ضعفی احساس کند یا دچار چشم درد شده باشد اول ماه قمری به هنگام رویت هلال، دست بر چشم بگذارد و ده مرتبه فاتحة الکتاب را بخواند و در اول و آخر آن سه بار سوره اخلاص را بخواند و سپس هفت مرتبه بگوید:👇👇 💥شَفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمین💥 👈سپس پنج مرتبه بگوید:⚡ یا رَبّ⚡ و بعد بگوید:👇 ⚡قَوِّ بَصَري اللّهُمَّ اشفِ اَنتَ الشّافي اَللّهُمَّ اکفِ اَنتَ الکافي اَللّهُمَّ عافِ اَنتَ المُعافي⚡ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯 گفتن چه ذکری هر حاجتی را بر آورده میکند؟؟؟ 🎙استاد_عالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙سحر و جادو واقعا وجود داره؟ ✘ روی چه کسانی بیشتر اثر میذاره ؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸✨ جهت حافظه این مبارکه را ۴۱ بر انجیر خشک بخواند و روزی چند دانه از آن بخورد✨ 📚 رهنمای گرفتاران ۱۷۸ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀 عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۷۳ و ۷۴ دکتر صدر: این اشتباه از همه‌ی ما کمی بعید به نظر میرسه. برید گزارشاتون رو بررسی کنید، فردا یه جلسه تو مرکز میذاریم، اونجا صحبت میکنیم. صدرا: _پس رفتن به اون روستا؟ دیگه نمیرید؟ دکتر صدر: _ما نمیریم، یه گروه دیگه میرن. صدرا: _پس ما هم وسایلی که جمع کردیم رو میدیم ببرن. آیه لب‌های خشک و سنگینش را به سختی تکان داد: _مهدی... ارمیا گوشه‌ی اتاق تکیه داده بود ، و از پنجره به بیرون نگاه میکرد. زهرا خانوم و حاج علی دو طرف آیه ایستاده بودند و با صدای آیه دو حس همزمان به قلبشان راه یافت، یکی خوشی بیدار شدن آیه و دیگری تلخی زهر مانندی که به قلب ارمیا ریخته شد، دهانشان را تلخ کرد. سیدمحمد دست روی شانه‌ی ارمیا گذاشت: _گفتم که بهتره بیرون باشی؛ الان که داره به‌هوش میاد زمان و مکان رو گم کرده، ممکنه چیزای خوبی نشنوی. ارمیا نگاه از پنجره نگرفت ، و با تمام توان نگاهش را از آیه دور نگهداشت. دوست داشت کمی خودخواهی کند، دوست داشت کمی دوست داشته شود. به رفاقت سه ساله‌اش با سیدمهدی پشت کرد و آیه را خودخواهانه برای خود خواست. گاهی در عذاب بود از این کشمکش درونی، آیه حق کدامشان بود؟ ۹سال زندگی عاشقانه با سیدمهدی؟ حق سه سال غم برای سیدمهدی؟ حق سه سال چشم انتظاری ارمیا؟ حق چند ماه زندگی که هنوز هم غریبه‌ی آن خانه بود؟ ارمیا کمی، فقط کمی زندگی میخواست، به سبک آیه‌ی سیدمهدی، به سبک رهای صدرا، به سبک زهرا خانوم حاج علی. کمی زندگی را حق یتیمی‌هایش میدانست، حق روزهای بی‌پدری‌اش میدانست؛ حق بی‌مادر، بزرگ شدنش میدانست... چرا تن به این ازدواج دادی آیه؟ من که از انتظار شکایتی نداشتم! یک سوال دارم... "تو زن منی یا آیه‌ی سیدمهدی؟ تو سهم و حق کداممان هستی؟ دل_شکسته‌ی من که هزاران بار آن را میشکنی؟ حق دو متر سیدمهدی؟ تو آیه؟ " حاج علی بوسه‌ا‌ی بر پیشانی آیه‌اش زد ، و خدا را شکر کرد که آیه به‌هوش آمده. سیدمحمد گفت میرود زینب را از حیاط بیمارستان بیاورد. بیچاره محبوبه خانم که با دو بچه‌ی کوچک اسیر بیمارستان شده بود. زینب بی‌پدری چشیده، کمی کم طاقت دوری مادر بود. معاینه‌ی دکتر تمام شده بود ، که سید مهدی زینب سادات را آورد. ارمیا هنوز مصرانه به پنجره‌ی دود گرفته نگاه میکرد. زینب روی تخت نشست ، و سر بر سینه‌ی مادر گذاشت. آیه موهایش را نوازش کرد و زینب خوابش برد... کودک است و دلخوش به نوازش‌های مادر. حاج علی دلبرک محبوبش را در آغوش کشید، و به همراِه زهرا خانوم از اتاق خارج شدند تا ارمیا را با آیه‌اش تنها بگذارند. سیدمحمد هم که به بهانه‌ی صحبت با همکارش، مدتی بود از اتاق رفته بود. آیه که سکوت ارمیا را دید گفت: _انگار خیلی همه رو نگران کردم! ارمیا: _روز بدی بود؛ خوبه که داره تموم میشه آیه: _نفهمیدم چی شد؛ انگار یکی از پشت محکم کوبید به ماشینم. ارمیا هنوز هم نگاهش خیره‌ی همان پنجره بود: _کار ندا بود آیه: _ندا؟! ندا کیه؟! ارمیا: _همونکه میومد پیشت؛ همونکه یه زمانی رفته بودم خواستگاریش! آیه: _مگه بستری نبود؟ ارمیا: _جریانش طولانیه... فرار کرده و خواسته تو رو بکشه تا باهاش ازدواج کنم. آیه: _دیدیش؟ ارمیا: _قبل از آمبولانس بهت رسیده بودم. آیه: _به خاطر تو، جون من و دخترم تو خطره! ارمیا پوزخندش، دست خودش نبود: _دخترت؟ آیه ابرو در هم کشید: _آره! دخترم؛ شک داری دختر منه؟ ارمیا:_چرا این بحث رو تموم نمیکنی؟ آیه: _مگه تموم میشه؟ ارمیا: _نه! نه تا وقتی که سیدمهدی شوهرته، نه تا وقتی منو نمیبینی. ارمیا از اتاق بیرون زد. آیه دلش صاف نبود... نه با سید مهدی نه با ارمیا. دلش کمی مرگ میخواست، کمی سکوت و کمی بی‌تحرکی... دلش فرار میخواست... کمی نبودن، کمی لج کردن... آیه کمی کم آورده بود. ************* آیه را که به خانه آوردند، زینب سادات اشک‌ریزان در آغوش حاج علی بود. رها کمکش کرد روی مبل بنشیند. آیه دست‌هایش را برای در آغوش کشیدن زینب سادات گشود، اما دخترکش هنوز اشک‌هایش همچون رود بر صورتش روان بود. آیه: _چیشده عزیزم؟ چیشده مامان فدات؟ زینب سادات: _بابا... بابایی رفت... آیه به حاج علی نگاه کرد: _چی شده بابا؟ حاج علی آهی از افسوس کشید: _رفت سیستان؛ گفت میره یه کم بهت فرصت بده، گفت هنوز تو زندگی معلوم نیست. سایه سینی چای را مقابل آیه گذاشت: _داری باهاش بد میکنی. رها ادامه داد: _این حق ارمیا نیست آیه! سیدمحمد پلاستیک‌های خرید را روی اپن گذاشت: _اون یه عمر احساس طرد شدگی داشته، حالا با این رفتاری که تو باهاش داری... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری