eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
مقيد بودن فاطمه سلام الله علیها به آداب اسلام 💠 از مستحبات نماز آن است كه انسان بوي خوش به بدن و لباسش بزند و با لباس پاكيزه نماز بخواند و با احترام و وقار براي عبادت خدا مشغول شود لحظات آخر عمر حضرت زهرا س بود چند لحظه اي به اذان مغرب باقي مانده بود نزديك بود كه وقت نماز فرا رسد فاطمه س به اسماء بنت عميس فرمود عطر مرا بياور سپس وضو گرفت و در اين هنگام كه مي خواست نماز بخواند حالش منقلب شد ، سرش را به زمين نهاد به اسماء گفت كنار سرم بنشين هنگامي كه وقت نماز فرا رسيد مرا بلند كن تا نمازم را بخوانم اگر برخاستم كه چيزي نيست و اگر برنخاستم شخصي را نزد علي ع بفرست تا خبر فوت مرا به او بدهد اسماء ميگويد وقت نماز فرا رسيد گفتم الصلاة يا بنت رسول الله اي دختر رسول خدا وقت نماز است جوابي نشنيدم ناگاه متوجه شدم كه حضرت زهرا س از دنيا رفته است براستي بايد از زهراي اطهر س درس پاكيزگي و مقيد بودن به آداب اسلام را آموخت در آن حال لباس نمازش را پوشيد و بوي خوش استعمال كرد تا نماز بخواند و قبل از وقت خود را آماده نماز كند 📚 کشف الغمه ج ۲ص ۶ •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آموزه های تفسیری خطبه فدکیه2 «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً». مقدمه بنا بود این چند روز، راجع به مباحث تفسیری «خطبه فدکیه» صحبت کنم. این خطبۀ ارزشمند را مرحوم شیخ صدوق و سید مرتضی و بسیاری از بزرگان نقل کرده اند. در جلسۀ پیشین اشاره شد که این خطبه حاوی یک دوره معارف اسلامی است و به بیش از بیست آیه در آن استشهاد شده است. به عبارت دیگر، حضرت زهرا (ع) روش تفسیر قرآن را در این خطبه به ما یاد می دهد، اینکه چگونه باید از آیات برداشت کنیم. و نیز بیانات ارزشمندی در رابطه با نقش قرآن در جامعه دارد، لذا این خطبه می تواند جایگاه بلند و ارزشمندی در فرهنگ دینی داشته باشد. هدایت دکتر عبدالمنعم حسن دکتر عبدالمنعم حسن، سنّی بوده که شیعه شده است. علت شیعه شدنش را خودش به آموزه های خطبۀ فدکیه حضرت زهرا (ع) نسبت داده است. کتابی دارد به نام «بِنُورِ فاطِمَةَ إهتَدَیتُ»؛ یعنی من به نور حضرت زهرا (ع) هدایت یافتم. کسانی که استبصار و تحول مذهبی پیدا کرده اند متأسفانه فضای سیاسی دنیا اجازه نمی دهد آثار آنها منتشر گردد، آمارشان رو به افزایش است. برخی از این افراد سابقۀ علمی زیادی دارند، مثل ادریس حسینی که کتابی دارد به نام «قَد شَیَّعنِیَ الحُسین» امام حسین (ع) مرا شیعه کرد. اما عبدالمنعم حسن در مقدمۀ کتابش عبارات خیلی عجیبی راجع به خطبۀ فدکیه دارد، یکی از تعبیراتش این است که می گوید: روزی خطیبی خطبۀ فدکیه را داشت می خواند، من نیز گوش می کردم – در زمانی که هنوز شیعه نبودم – پس از شنیدن آن تعبیرش این است: «کَالسَّهم فی اَعماقی؛ مثل تیری نشست به دلم» بعد می گوید: هر چه فکر کردم، دیدم «لا تَخرُج مِن شخصٍ عادی و إن کانَ عالِماً» این خطبه با این زیبایی و فصاحت از یک آدم عادی نمی تواند صادر شده باشد، ولو اینکه او عالم و دانشمند باشد! لذا این خطبه زخم دلم را مرحم گذاشت، جراحات مرا التیام بخشید. پس از آن تحقیق کردم و کم کم آمدم با معارف شیعه آشنا شدم. سخن من راجع به بحث های قرآنی این خطبه است. وإلاّ اگر خود خطبه را بخواهیم کلمه به کلمه بحث کنیم نیاز به جلسات زیادی دارد. شرایطی که خطبه در آن ایراد شد در ابتدا دو – سه جمله راجع به نحوۀ آمدن حضرت زهرا به مسجد بگویم. خواهران گرامی اگر عنایت کنند ممکن است برایشان راه گشا باشد. حضرت زهرا (ع) از خانه بیرون آمد تا به مسجد بیاید، قرار است که در مسجد صحبت کند آن هم در جمع افراد زیادی از مهاجر، انصار، حتی اهل سقیفه. با این درامد می خواهم نقش اجتماعی یک زن را خدمت شما عرض کنم. تعبیر تاریخی قضیه این است که «لَاثَتْ خِمَارَهَا» «خمار» یعنی روسری، روسری هایی که علاوه بر سر و گردن، بازوان را تا روی دست می گیرد، نه مقنعه و روسری های کوچک که الان بعضی از این روسری ها بودشان با نبودشان یکی است. مثل «رمانی» که وسط سر را می گیرد و از پشت و پیش سر همۀ مو بیرون می ماند. این روسری ها گاهی پارچه هایی است که روی سر کودکان می اندازد؛ اما در روزگار ما گاهی دیده می شود افراد بزرگ آن را سر می کنند. به هر حال یا برای رفع تکلیف است یا مانع شدن از برخورد، طوری که گفته شود حجابی وجود دارد. بعضی از شارحین نوشته اند خمار – که در قرآن هم تعبیر «خمرهن» دارد – در لغت به مقنعه و روسریی که تا روی بازو را می گیرد معنی شده است. حضرت (ع) نخست روسری بلندی را پوشید، در واقع روی سر و بازویش را کامل پوشاند بعد «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا». توصیه می کنم به این دو واژه دقت کنید، یکی «خِمار» و دیگری «جِلباب» که در خطبه آمده است. در قرآن هم تعبیر «جَلابیبِهِنَّ» آمده است. در مقدمۀ خطبه که حضرت چگونه به مسجد آمد جلباب را به پیراهن های بسیار بلند که تا روی پا را می گیرد و گشاد است معنا می کند. تقریباً شبیه همین چادرهای عربی است که سرتاسر بدن را می پوشاند. منتها شاید ترکیب و شکلش با چادر امروزی متفاوت بوده است، در تعبیر دارد که حتی تا نوک پا و تمام بدن را می پوشانیده است. حضرت نخست پیراهن بلند (جلباب) را پوشیده و پس از آن روسری را، حالا می خواهد به مسجد برود. از خانه تنها بیرون نیامد تعبیر سوم این است: «وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ»؛ وسط یک گروهی که دور تا دور زهرا را گرفته بودند «مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا» همه محارم و آشنایان حضرت بودند. کسانی مثل اسماء، فضّه، ام ایمن، بنابراین با سه پوشش و مانع و حریم، به سمت مسجد آمد؛ «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا». این را می خواهم عرض کنم، برای اینکه اسلام با نقش اجتماعی زن مخالف نیست. نمونه اش این است که حضرت زهرا (ع) آمد خطبه خواند، صحبت کرد، دفاع کرد، اما نحوۀ حضورش را در جامعه ببینید. خانم
محترم می تواند دانشگاه برود، دبیرستان برود، تحصیل کند، پزشک، شاعر، سخنران شود، اما ملاحظۀ جوانب و مسایل و ویژگی هایی را که یک زن مسلمان باید رعایت کند در نظر بگیرد. بهترین الگوی ما که امام معصوم (ع) است، می فرماید: الگوی من مادرم حضرت زهرا (ع) است. شخصیتی که امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت به وجودش افتخار می کنند. فدک، بهانه بود حال حضرت زهرا (ع) می خواهد بلند شود و مسجد بیاید، بحث فدک هم وجود دارد. می تواند بگوید حق من را بدهید؛ اما نه، فدک بهانه است. به همین جهت شروع کرد به خواندن خطبۀ مفصلی راجع به آثار اعمال، چقدر کارشناسانه است! توصیه می کنم عزیزان این بیست مورد راجع به آثار اعمال را در این خطبه ببینید. به طور ریز و دقیق وارد شده است که ایمان چه اثری دارد، نماز چه اثری دارد، جهاد چه اثری دارد و اینها را یکی یکی بر شمرده است. آثاری را که حضرت زهرا برای اعمال دینی برشمرده طبق بررسی یکی از عزیزان بیست مورد از این نکات با آیات قرآن منطبق بوده و حضرت در واقع از قرآن برداشت کرده است. دوری از قرآن، عامل بدبختی است عزیزان! کنار حرم کریمۀ اهل بیت به این مطلب خوب گوش کنید! حضرت فرمود: چرا قرآن را کنار گذاشته اید «أَنَّی تُؤْفَکُونَ»؛ چرا قرآن روی گردانیده اید؟ «کِتَابُ اللهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ»؛ قرآن را داور قرار بدهید و ببینید که چه می گوید. اگر داور را قرآن قرار دهیم آیا اجازۀ اذیت به اهل بیت پیغمبر را به خود می دهید؟ آیا اجازۀ آزار مؤمنین را به خود می دهید؟ آیا اجازۀ غصب حق دیگران را به خود می دهید؟ ویژگی های قرآن چقدر زیبا حضرت زهرا قرآن را معرفی می کند من اول معرفی ایشان را بیان کنم بعد سراغ خطبه خواهم رفت. حضرت فرمود: قرآن چند ویژگی دارد: 1. قرآن شفاف است «أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ»؛ قرآن مقاصدش آشکار است. وقتی کسی به اویس گفت – در نقل دیگری داریم به بهلول گفته شد – که آیا من اهل بهشتم یا اهل جهنم؟ وی گفت: قرآن را باز کن، و ببین! می فرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ»؛ ابرار به بهشت و فجّار به جهنّم می روند. حالا ببین تو جزء ابراری یا جزء فُجّار. بنابراین قرآن خیلی آشکار است اگر می خواهید ببینید که اهل بهشت هستید یا نه؟ سورۀ معارج را باز کنید، خواهید دید که هشت – نُه صفت آنجا شمرده شده است. بعد می فرماید: کسانی که این ویژگی ها را داشته باشند «فی جَنّٰاتٍ مُکْرَمُونَ»؛ با سلام و صلوات و با کرامت به بهشت می روند. به قول یکی از مراجع (ره) می گفت: من گاهی قرآن را باز می کنم سورۀ مؤمنون و معارج را می بینم و می سنجم که چند تا از این صفات و ویژگی ها در من وجود دارد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» می بینم که در نماز خشوع دارم یا ندارم؟ به عهدم عمل می کنم یا نمی کنم؟ در بعضی از جلسات گفته ام که شما سورۀ مبارکۀ اسراء را باز کنید آیات 39 – 23 را بخوانید. این 18 آیه منشور قرآن است. اگر کسی بخواهد عصارۀ آیات قرآن را یک جا بیابد باید سراغ این هجده آیه برود. این آیات را یک بار مرور کنید، ببینید که چه قدر زیبا 14 ویژگی را بیان کرده است. بعد از این آیات هجده گانه که گفته شد قرآن می فرماید: مردم! اگر دنبال حکمت هستید و می خواهید مثل لقمان و داود حکیم باشید؟«ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» این 14 ویژگی را کسب کنید. اگر کسب کردید حکیم می شوید. در روایت آمده که حکیم به نبوّت و عصمت نزدیک است. آیت الله سبحانی اسم تفسیرش را «منشور جاوید» گذاشته است ایشان در جلد اول این تفسیر چند عنوان از این نمونه ها را آورده است. مواردی که قرآن تابلو و الگو می دهد در سورۀ اسراء یک جا همین 14 صفت آمده است. جای دیگری که الگودهی می کند آیات 152 – 151 سورۀ انعام است که 10 صفت را برای ما بر می شمارد. در سورۀ فرقان 12 ویژگی را بر می شمارد. سورۀ معراج و مؤمنون معیارهای مهمی را برای رفتار و آزمون انسان ارائه داده اند. درست است که گاهی اوقات قرآن مطالب را ریز کرده، ولی برخی از اوقات در یک جا جمع کرده است یکی از آن جاها سورۀ اسراء است. همین طور در سورۀ فرقان، مؤمنون و معارج نکاتی را جمع کرده است. تدبر در قرآن وجود مقدس امام رضا (ع) فرمودند: من سه روز یک ختم قرآن می کنم. آقا! کسی که وارد باشد سی جزء را می تواند در 7 الی 8 ساعت ختم کند. حبیب بن مظاهر در یک شب قرآن را ختم می کرد. کسی که تسلط داشته باشد یک جزء از قرآن را در 20 الی 15 دقیقه می خواند. گفت: آقا چرا سه روز یک ختم قرآن می کنید؟ امام رضا (ع) فرمود: برای اینکه در آیاتش تدبّر و تأمّل می کنم. ببینم چقدر با این آیات منطبق هستم. روایتی از امیرالمؤمنین (ع) است که می فرماید: اهتمام شما به اتمام قرآن و سوره های آن نباشد، این طور نباشد که حتماً قرآن را تا آخرش ب
خوانم «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»؛ قرآن را با ترتیل بخوانید. امام صادق و امیرالمؤمنین (ع) روایت بسیار زیبایی دارند که می فرمایند: اگر قرآن قصه دارد عبرت بگیرید، اگر امر دارد اطاعت کنید، اگر نهی دارد ترک کنید. اگر مَثَلی دارد از آن درس بگیرید، اگر احکامی دارد آن را پیاده و عمل کنید. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: قرآن هفت بخش است: اوامر، نواهی، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، وعده؛ اگر وعدۀ به بهشت است، و یا ترس از جهنم سفارش شده از آن تأثیر بگیرید. سفارش مرحوم مجلسی (ره) به فرزندش بزرگان ما دربارۀ اهمیت قرآن فراوان توصیه می کردند، مرحوم مجلسی اول – ملا محمد تقی – وصیت نامه ای برای پسرش «ملا محمد باقر» نوشته است که در آن وصیت نامه آورده است: پسرم! با توجه به تجربه ای که دارم به تو سفارش می کنم که به سه چیز توجه کن؛ 1- روزی یک جزء قرآن بخوان؛ 2- در آن تأمل کن؛ - نمی گوید هر روز یک بار ختم قرآن کن – 3- هر روز نامۀ امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی (ع) را بخوان. یکی از عزیزان، شرحی بر این نامه نوشته که اسم شرحش را «نخستین رسالۀ اخلاقی» گذاشته است. مقصودش این است که اولین رسالۀ اخلاقی که موجود و مکتوب در اسلام است همین نامه است. این نامه را بعد از جنگ صفین امیرالمؤمنین (ع) برای امام حسن (ع) نوشت. مجلسی می نویسد: پسرم! روزی یک جزء قرآن بخوان! حالا، زهرای مرضیه (ع) را ببینید که چقدر قشنگ قرآن را در مسجد معرفی کرد و گفت: «أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ»؛ قرآن آشکار و همه فهم است». احکامش روشن است «أَحْکَامُهُ زَاهِرَةٌ» احکام قرآن شفاف و بدون ابهام است. نشانه هایش روشن است «أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ» قرآن کریم دارای اعلام و ستون های آشکار و نشانه های روشن و استوار است. نهی های قرآن معلوم است «زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ» نهی های قرآن معلوم است، بدین معنا که چه کارهایی را نباید کرد مثل غیبت، تهمت، دروغ، کم فروشی، احتکار، ربا، همه به صورت واضح بیان شده است. امرهای قرآن واضح است «أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ» اوامر قرآن نظیر: نماز، روزه، تقوا بسیار واضح بیان شده است. کنایه حضرت به اهالی سقیفه بعد حضرت رو کرد به کسانی که در سقیفه بودند، و فرمود: «قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ»؛ مردم! شما قرآن را پشت سر قرار داده اید، اگر به قرآن عمل می کردید حق امیرالمؤمنین علی (ع) غصب نمی شد، اگر به قرآن عمل می کردید به خانۀ زهرا هجوم نمی آوردید، اگر به قرآن عمل می کردید حقی را که پیغمبر (ص) به من داده بود (مزرعه فدک) غصب نمی کردید. آثار اعمال حضرت زهرا (ع) پس از توصیف قرآن شروع به شمردن آثار اعمال نمود که من به برخی از آنها اشاره می کنم. کاش این 20 مورد را می شد تابلو کرد! چه خوب است در ایام فاطمیه و عاشورا بعضی از تابلوها، پلاکاردها و پرچم ها مشتمل باشد بر سخنان این شخصیت ها، و در میان تکایا، خیابان ها و هیئت ها نصب گردد، تا هر کس نگاه می کند این سخنان در ذهنش نقش ببندد. در این ایام فاطمیۀ اول و دوم نیز می توان تابلوی زیبایی از این کلمات حضرت زهرا را نوشت به این مضمون که زنان و مردان! حضرت زهرا راجع به نماز، زکات، جهاد، قرآن، ایمان چنین فرموده است. ما نباید فقط در نمایش دادن مصیبت اهل بیت (ع) توقف کنیم، مصیبت فقط باید نمک آش مجالس باشد. جای نمک و آش هم نباید عوض گردد، به میزانی که جلسه متأثر باشد و مردم یاد رنج های اهل حقیقت بیفتند، اما باید دستورات و راه های زندگی آن بزرگواران را در میان بگذاریم و به مردم معرفی کنیم. حضرت فرمود: «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ» هر چیزی اثری، هر کُنشی واکُنشی و هر عملی عکس العملی دارد. تأثیر و تأثُّر، خاصیت اشیاء جهان است؛ اما اثر ایمان چیست؟ اثر ایمان تطهیر است. بدین معنی که کافِر نجس است اما وقتی به خدا ایمان آورد پاک می شود، قلبش از معصیت و وجودش از آلودگی پاک می گردد. «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ» خداوند تبارک و تعالی ایمان را عامل پاکیزگی از شرک قرار داد. برادران عزیز! خواهران گرامی! اگر کسی ذائقه اش سالم باشد نزدش ایمان محبوب است، اگر ذائقه اش سالم باشد گناه پیشش مذموم و ناپسند است. سورۀ حجرات را ببینید که می فرماید: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ» تنها آدم سالم می تواند بفهمد که شکر شیرین، سرکه ترش، و زهر نیز تلخ است. گاهی دیده شده است که به کسی شیرینی می دهید اما او می گوید: شیرین نیست، غذای خوش بو می دهید می گوید: بوی خوش ندارد. چرا این طوری است؟ چون مریض است. اگر کسی گناه را دوست داشت و لذت برد و جرأت بر ارتکاب گناه پیدا کرد و گفت: از معصیت خوشم می آید، از عبادت بدم می آید، معلوم می شود او مریض شده است.
داستان جوانی پیش پیغمبر اکرم آمد، از آنجا که جوان است و غریزه و شهوت دارد و شهوتش طغیان کرده، گفت: یا رسول الله! إنی اُحِبُّ الزِّنا، من زنا و فحشا را دوست دارم؟! ببینید! حالا این دیگر ذائقه اش مریض شده است نمی گوید آمده ام ازدواج کنم. درست است که انسان غریزه دارد؛ اما باید به شکل صحیح رفع گردد. چرا این قدر اسلام بر سنت ازدواج تأکید دارد؟ آماری که در تهران دیدم در یک سال از 18000 ازدواج 10000 آنها به دادگاه مراجعه داشته اند. کارشناسی می گفت: خیلی از این موارد نتیجۀ دوستی های ناپسند قبل از ازدواج بوده است. رابطه ها و رفت و آمدهای نامشروع باعث این آشنایی ها شده است. دختری که دوست پسر دارد، و پسری که دوست دختر دارد اگر هفته ای پنج تا ده ساعت در خوشی بسر ببرند وقتی بعد ازدواج کرد و خواست همۀ هفته را زیر یک سقف باشد با وجود بیماری ها، ناملایمات، سختی ها و تندی ها، طبیعی است که مزه ها و شیرینی هایی که قبل از ازدواج چشیده در ذهنش تداعی می کند، و همسرش پیش او بد جلوه می کند، دائم آن دختر را به رخ همسرش می کشد، دائم به یاد گذشته می افتد، لذا افرادی که روابط نادرست پیش از ازدواج دارند، وقتی وارد زندگی زناشویی می شوند، ذهنیت پیشین برایشان تداعی می شود، لذا از این خانم یا از این آقا دل زده می شود. چرا اسلام اینقدر مخصوصاً روی دخترها تأکید دارد؟! بگذارید دختر در خانۀ شوهر با الفبای مسایل مردانه و زندگی زناشویی آشنا شود. اینها نکات مهمی است. جوان آمده می گوید: یا رسول الله! من از زنا خوشم می آید، دنبال خاموش کردن اطفای غریزه اش از راه ازدواج نیست. افرادی هم می امدند خدمت پیامبر که ما زن می خواهیم، حتی برخی از خانم ها و دختران می آمدند که ما شوهر می خواهیم و صریحاً می گفتند. اما این جوان آمده دنبال فحشا! حضرت دست مبارکش را به طرف سینۀ او آورد و جمله ای فرمود که خیلی زیباست، دعا کردند: «اللّهُمَّ طَهِّر قَلْبَهُ وَ وَاغْفِرْ ذنْبَهُ وَ حَسِّنْ فَرْجَهُ». سه چیز برایش از خدا خواست؛ 1- خدایا! قلب این جوان را پاکیزه کن؛ یعنی قلب او مریض و آلوده شده. 2- خدایا! گناهش را ببخش، از اینکه می گوید: من زنا را دوست دارم؛ 3- خدایا! قوای جنسی این جوان را توفیق بده تا او بتواند خودش را کنترل کند. جوان کناری نشست و گفت: «یا رسول الله، انّی لاُقبِضُ الزِّنا»؛ من از زنا بدم می آید دیگر از فحشا بدم می آید. پیامبر پزشک است «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» با یک دعای پیامبر طرف سالم شد. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ». حالا حضرت زهرا (ع) در این خطبه می فرماید: ایمان تطهیر می کند، چه طور آب، نجاست را پاک می کند، چه طور وضو انسان را از حَدَث پاک می کند، چه طور زکات مال را پاک می کند، همان گونه ایمان هم باعث می شود تا شرک از زندگی انسان رخت بر بندد. این بیان زهرای مرضیه (ع) برگرفته از مبانی قرآن است: «يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ». جوان های عزیز، برادران و خواهران محترم! کاری کنید که ذائقه هایتان سالم گردد. خداوند نماز را برای شکستن کبر و غرور قرار داده است «وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر» همین جمله را اگر انسان خوب توجه کند، برای زندگی اش کافی است. نماز غرور و کبر آدم را می کشد، وقتی انسان خم می شود و بالاترین عضو بدن را که پیشانی است به پست ترین چیز یعنی خاک می گذارد و در حال سجده می گوید: «سُبحانَ رَبِّیَ الاعلی» با این حالت کبر را می شکند؛ لذا گاهی دیده می شود که کبر و غرور در آدم های بی نماز بیشتر است، نخوت در آنها بیشتر است. بنابراین نماز باعث می شود کبر در انسان از بین برود. از معصوم (ع) نقل شده اینکه خداوند می فرماید: «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ»؛ وای بر نمازگزاران، نمی گوید وای بر بی نمازان. وای بر کدام نمازگذار؟ امام می فرمایند: وای بر نمازگذاری که نمازش را از اول وقت به تأخیر اندازند. مرحوم علاّمه طباطبایی (ره) از استادش «سیدعلی آقا قاضی» (قَدَّسَ اللهُ نَفْسَهُ الزَّکیَّة) نقل می کند که فرمودند: اگر کسی مرتب نماز اول وقت را خواند و به مقامات عالی نرسید، مرا لعن کند! راه این است. «وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر» بنابراین زهرای مرضیه آثار ایمان، جهاد، عدالت و آثار مربوط به اعمال نیک را بیان کرده است به همین میزان اکتفا کنیم. چکیده سخن خلاصه این شد که خطبۀ حضرت زهرا (ع) به نام «خطبۀ فدکیه» در منابع معتبر ذکر شده است. این خطبه عدۀ زیادی را مثل عبدالمنعم حسن را شیعه و تحت تأثیر قرار داده است. این خطبه مبیّن حجاب، حیا، عفاف و بسیاری دیگر از آموزه های دینی است. زهرای مرضیه هنگام رفتن به مسجد برای ایراد خطبه، روسری بلند و لباس بلند یعنی «جلباب» بر تن کرد و در میان زن های مهاجر، انصار و اقوام در مسجد حضور یافت. خطبه ای ایراد
کرد که فراتر از موضوع دفاع از فدک است. در آن آثار ایمان، آثار نماز، جایگاه قرآن و... را بیان فرموده است. ان شاءالله بحث قرآنی را بنا دارم روزهای بعد ارائه کنم. سعی دارم هر روز یکی دو آیه از استشهادات حضرت را برای شما بخوانم و بگویم که چرا حضرت به آن استناد کرده و به چه دلیل این آیه را در این قسمت از خطبه آورده است. روضۀ حضرت زهرا (ع) السّلامُ عَلَیکَ یَا بَقیَّةَ الله یَا حُجَّةَ اللهِ عَلَی خَلْقِه دعای فرج ولی عصر را می خوانیم. در روایت دارد، عصر و نزدیک غروب جمعه که می شد پیامبر اکرم اهل خانه را جمع می کرد، دعا می نمود و می فرمود: ساعتی در غروب جمعه است که ساعت اجابت دعاست؛ لذا حضرت مقید بود هر جمعه اهل خانه اش را جمع و زیر آسمان دعا کند. ما هم از همین جا با قرائت دعای سلامتی امام زمان (ارواحُنا لَهُ الفِداء) دو سه جمله ذکر مصیبت از مادر بزرگوارش زهرای مرضیه (ع) می خوانیم. «أَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد، أَللّٰهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آبَائِهِ فِی هٰذِهِ السّٰاعَةِ وَ فِی کُلِّ سٰاعَةٍ وَلِیَّاً وَ حٰافِظاً، وَ قٰائِداً وَ نٰاصِراً، وَ دَلیلاً وَ عَیْناً، حَتّٰی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فیهٰا طَویلاً» سحرخیز مدینه کی می آیی الا ای بی قرینه کی می آیی یابن الحسن! عزیزم مادرت چشم انتظار است دوای درد سینه کی می آیی مادرا می آیم و حق تو احیا می کنم دشمنانت را یکایک خوار و رسوا می کنم روضۀ جانسوز می خوانم کنار قبر تو چشم عشاق تو را از اشک دریا می کنم امیرالمؤمنین می فرماید: شبی که پیغمبر را غسل دادم، او را در پیراهن خودش غسل دادم، بعد از آن که پیامبر را به خاک سپردم این پیراهن را پیش خودم نگه داشتم، پیراهنی که رسول الله با آن نماز شب خوانده و عبادت کرده متبرک است. بر تن اولین شخصیت جهان خلقت بوده است. حضرت می گوید: اما خیلی توجه داشتم که فاطمه این پیراهن را نبیند. فاطمه یکی از این روزها امیرالمؤمنین را صدا زد، علی جان! خواسته و خواهشی دارم. فاطمه جان! تو چه وقت از علی چیزی خواستی که علی توانسته باشد و انجام نداده باشد. علامه مجلسی در جلد 43 بحارالانوار این جریان را نقل کرده است. عرضه داشت: یا اباالحسن! می شود پیراهنی را که بابایم را در آن غسل دادی برایم بیاوری. تا یک بار دیگر بوی بابایم را استمام کنم. یک بار دیگر به یاد بابام اشک بریزم. امیرالمؤمنین پیراهن را آوردند، تعبیر این است: همین که پیراهن را به زهرای مرضیه داد بی بی (ع) پیراهن بابا را روی چشمان و صورتش گذاشت «وَ غُشِیَ عَلَیها».طاقت نیاورد که بوی پیراهن بابا را استشمام کند. یا فاطمه! پیراهن بابا را همین که دیدی بی هوش شدی، اما نبودی کربلا ببینی دختر ابا عبدالله نه تنها لباس بابا، بلکه بدن بابا را روی دست عمه دید. خودش را روی بدن انداخت: «عَمَّتی هذا نَعشُ مَن»؟! «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.» •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَال: جَاءَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام تَشْكُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كُرَيْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِي مَا فِيهَا فَإِذَا فِيهَا مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ 🍃حضرت صادق عليه السلام فرمود فاطمه عليها السلام براى شكايت از جرياني نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله آمد، پس رسول خدا صلي الله عليه وآله جزوه‏اى به او داد و فرمود آنچه در آنست بياموز، و اين ۳ جمله در آن بود هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد مهمان خود را گرامى دارد 📚 الكافي جلد ۲ صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار 🌸 حداقل احترام به مهمان اين است كه او را تا درب منزل همراهي كنيم ؛ حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام از پدران خود ،تاحضرت على عليهم السلام روايت فرموده اند ، كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند حق مهمان اينست كه او را تا درب خانه مشايعت كنى 📚 عيون أخبار الرضا ،ج‏ ۲ ص ۳۰۵ 🔆 يكي ديگر از حداقل احترامها به مهمان اين است كه او را از جاي خود بلند نكنيم متاسفانه امروزه به تقليد از فرهنگ غرب مهمان را براي غذا از جايش بلند مي كنند و او را به وسط سالن براي برداشتن غذا راهنمايي مي كنندكه اين كار اوج بي احترامي به مهمان است اين عمل عمل چها رپايان است خداوند در قرآن هنگام بيان داستان مهماني حضرت ابراهيم مي فرمايد فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ پس غذا را نزديك مهمانان گذارد 📚 ذاريات ۲۷ 💠حضرت ابراهيم حتي غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود بلكه آن را كنار دست مهمان گذاشت حال ما چگونه مهمان را از جايش بلند مي كنيم؟ داستانك 👈 روزی امام رضا علیه السلام میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد. پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود. سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود: ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و از جايش بلند كنيم و او را به زحمت بیندازیم 📚 کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳ •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💠 اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمك 🔆يكي از عبادتهاي ديني درود و صلوات فرستادن به حضرت ختمي مرتبت و اهل‌بيت معصوم آن حضرت است. اين عبادت ريشه قرآني دارد و خداوند متعال در قرآن دستور به صلوات بر محمد «صلي الله عليه وآله» را صادر نموده است ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. و اين يك همنوائي با خدا و فرشتگان است و نوعي ارتباط روحي و كسب محبت و مودت را به دنبال خواهد داشت. 🔆 در روايت از پيامبر آمده كه درود فرستادن بر فاطمه زهرا «عليها السلام» نيز آثار معنوي بالا دارد و در قيامت شايستگي الحاق به پيامبر اكرم «صلي الله عليه وآله» را براي انسان فراهم مي‌كند. 📚 فرهنگ فاطمیه ، الفبای شخصیتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
«قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ». مقدمه در این چند روز از ایم شهادت حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیه بحثی دربارۀ تفسیر آیاتی که در خطبه فدکیه آمده است داشتیم. آن حضرت در این خطبه به بیش از 20 آیه استشهاد فرموده اند که این آیات را در این روزها مطرح و دلیل استفادۀ حضرت زهرا از انها را بیان می کنیم. البته بزرگانی همچون مرحوم سید شرف الدین در «النَصُّ وَ الاِجتِهاد» به مباحث تفسیری خطبه حضرت زهرا (ع) اشاراتی کرده اند و مرحوم مجلسی نیز در «بحارالانوار» به مباحث تفسیری این خطبه اشاراتی دارد. اهمیت خطبۀ فدکیه یک زن داغ دیده خطبه ای به این زیبایی و در این حد فصاحت و بلاغت و نظم ایراد کرده است! در این خطبه، فلسفۀ احکام و آثار نماز، عدالت، جهاد و حج و نیز اهداف اسلام و پیامبر اکرم (ص) بیان شده است. دیروز یکی از آن آیات را گفتم دو آیه دیگر را امروز عرض می کنم که عبارتند از آیات 49 و 128 سورۀ توبه. علت اینکه حضرت زهرا (ع) این دو آیه را انتخاب کرده است پس از قرائت آیات عرض خواهم کرد. ویژگی های پیغمبر (ص) حضرت زهرا (ع) در اواسط خطبه فرمودند: «لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ». در این آیه پیغمبر (ص) با چهار ویژگی معرفی شده است: 1-«رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»؛ این پیغمبر از جنس شماست، با شما و از میان شما مردم است. هیچ کس به پیغمبر نگفت شما از یک جای دیگر آمدی. 2-«عَزیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ» پیغمبری که درد شما را درد خود می داند، به مریض سر می زند، تشییع جنازه شرکت می کند، به کسی که اولاد دار می شود تبریک می گوید، برای فقیر غذا می برد و... 3-«حَریصٌ عَلَیْکُمْ» به شما حریص است. «حرص» صفت بدی است مگر اینکه در کار خیر باشد؛ مثلاً حرص در علم خوب است و در مال خوب نیست، حرص در تقوا براساس تعبیر قرآنی «حَقَّ تُقٰاتِهِ» خوب است. هر چه می توانید تقوا پیشه کنید. پیغمبری که برای مردم غصه می خورد، این پیغمبر تازه از دنیا رفته است. این خحرف ها یادشان نرفته است، پیامبری که «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» با مؤمنان مهربان و رئوف است، شما را دوست دارد، هنگام جان دادن لب های مبارکش تکان می خورد و می فرمود: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ». چرا حضرت زهرا این آیه را خواند؟ حضرت می خواهد بگوید، این پیغمبری را که خداوند این قدر از او تعریف کرده و فرموده است: احترامش کنید، صدایتان را از صدای او بالاتر نبرید و به نام صدایش نزنید، استشهاد این است: «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ» اگر دقت کنید، این پیغمبر بابای من است، نه بابای زن های شما و نه بابای دختران شما! این پیغمبر کیست؟ در این عالم پس از پیغمبر غیر از من چه کسی می تواند بگوید من فرزند رسول خدا هستم؟ پیغمبر (ص) پس از رحلتش غیر از فاطمه (ع) دختری نداشت. اگر دختری هم داشته در زمان حیات پیغمبر (ص) همه از دنیا رفته بوده اند؛ زینب از دنیا رفت، رقیه از دنیا رفت. ویژگی های امیرمؤمنان (ع) مرحله به مرحله حضرت مسایل را باز می کند، بعد شروع کرد به تعریف از امیرمؤمنان، فرمود: این علی که با او در افتاده اید و حقش را غصب کرده اید، می دانید کیست؟ ویژگی نخست حضرت علی (ع) فاطمه (ع) هفت – هشت صفت برای علی (ع) ذکر کرد که من چند صفت را بیان می کنم، فرمود: «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ الله»[4]؛ کار و تلاشش برای خداست؛ ولی کار شما برای خدا نیست برای دنیا و مطامع آن است. امیرمؤمنان در جنگ جمل چنان می جنگید و یک تنه به سپاه می زد که شمشیرش تا شده بود – این قدر مبارزه اش شدید بود – یکی از یاران حضرت می گوید: جلو رفتم و گفتم: یا امیرالمؤمنین، اینگونه که شما به قلب دشمن می زنید خطرناک است. حضرت فرمود: «وَ اللهِ مَا أُرِیدُ إِلاَّ الله»؛ به خدا قسم! هر کاری که می کنم به خاطر خداست. فکر نکنید می خواهم زور بازو نشان دهم، بنابراین توصیف زهرا (ع) از علی این است که، در راه خدا سخت استوار و محکم است. علی (ع) از طرف پیامبر به یمن رفت و بعد از چندی همراه کاروانی با مقداری غنیمت از یمن برگشت و در حجة الوداع به پیغمبر ملحق شد. در همین اثنا یاران و سپاهیانی که با حضرت آمده بودند، شروع کردند به تقسیم غنایم. حضرت (ع) وقتی رسید و دید که همۀ غنایم را تقسیم کرده اند؛ یکی لباسی را برداشته، یکی کفش و دیگری چیز دیگری را، شمشیر را کشید و همه را پس گرفت. به سپاهیان یک مقداری برخورد و برای شکایت پیش پیغمبر آمدند و گفتند: بالاخره ما خودمان یمن رفتیم و این غنائم را آورده ایم، چرا باید علی (ع) این قدر
با ما سفت و سخت برخورد کند؟ پیغمبر فرمود: «إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللهِ»؛ علی سختی اش به خاطر خداست. امیرالمؤمنین (ع) کسی است که شب گرسنه می خوابد و نانش را به فقیر و یتیم و اسیر می دهد. «منذر بن جالوت» در حالی که فرماندار بود، مبلغی را از بیت المال اختلاس کرد و بالا کشید، امیرالمؤمنین (ع) نامه ای تند به او نوشت و احضارش کرد و فرمود: به زندان می اندازمت و تا قِران آخر را باید برگردانی، پول مال بیت المال است. شما قضیۀ عقیل را شنیده اید که حضرت با چه شدت و هدَّتی برخورد کرد. حضرت خود می گوید: چهرۀ گرسنۀ بچه های عقیل را دیدم، ولی برای خدا آن برخورد را با عقیل انجام دادم. کسی از اصفهان عسل آورده بود و جزء بیت المال بود. یکی از فرزندان حضرت برایش مهمان آمده بود، آمد یک کاسه از خمرۀ عسل برداشت با اینکه ابورافع خازن بیت المال به او داد و گفت: عیب ندارد از حساب خودم آن را می دهم. و بالاخره وقتی خواستند عسل را تقسیم کنند یک کاسه هم سهم شما می شود. جلوتر از تقسیم مطالبۀ حقش را کرده بود، وقتی امیرالمؤمنین آمد و این وضع را دید به حدی ناراحت شد که از پول خودش داد و گفت: بهترین عسل بازار را بخرید. بعد در آن خمره آن قدر از عسل خریداری شده ریخت که از عسل قبلش نیز بیشتر شد و دائم اشک می ریخت! ابورافع می گوید: آقا هی اشک می ریخت و می فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِوَلَدِی» خدایا! فرزندم را ببخش. قنبر یک ظرف پول از انبار پول بیت المال آورده در خانۀ علی (ع) و گفت: بالاخره شما رئیس حکومت هستید و حق دارید، چرا این قدر باید سخت بگذرانید؟ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: قنبر اگر یک انبان آتش توی خانۀ من می انداختی بهتر از پولی بود که آورده ای! پول را بگیر و برو. اشعث بن قیس مقداری حلوای زعفرانی آورد همین که امیرالمؤمنین (ع) فهمید رشوه است به شدت با او برخورد کرد. حال زهرا این علی را می شناسید، زهرایی که روزگاری در خانه علی گرسنه ماند، اما به امیرالمؤمنین (ع) رو نیانداخت. همین زهرا فرمود: مردم! می دانید علی کیست؟ «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللهِ»؛ درباره خدا هرگز کوتاه نمی آید. ویژگی دوم حضرت علی (ع) «قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ» علی به پیغمبر از همه نزدیک تر است. خود امام (ع) در نهج البلاغه می گوید: هر کجا جنگ پیچیده تر می شد، پیغمبر مرا جلوی سپاه می فرستاد. در جنگ خندق با «عمر بن عبدود»، در خیبر با «مرحب» و در بدر با «عقبه و شیبه»، در احد با سپاه ابوسفیان جنگید. تعبیر حضرت این است: در دهانۀ آتش جنگ، پیغمبر مرا می فرستاد. این نشان از نزدیک بودن علی به پیغمبر است؛ البته این نزدیکی تنها نزدیکی جسمی نبود، بلکه قرب فکری و قرب نوری بود چنان که در سورۀ مباهله آمده «انفسنا» آری، علی، جان پیغمبر است. ابن ابی الحدید – عالم معتزلی سنّی – در جلد هفتم شرح نهج البلاغه، می گوید: یک روز من به استادم «سید نعقیب» گفتم: پیغمبر اصحاب زیاد داشته است، اما چرا در میان اصحاب کسی به اندازۀ امیرالمؤمنین از پیامبر تعریف نکرده است؟ بعضی از عزیزان کتاب هایی نوشته اند به نام «پیغمبر در نهج البلاغه» شگفت انگیز است که علی (ع) چه قدر در نهج البلاغه پیامبر را تکریم کرده است، اما چرا؟ زیرا هیچ یک از اصحاب به اندازۀ امیرالمؤمنین پیغمبرشناس نبودند. ابن ابی الحدید می گوید: استادم در جواب پرسش من گفت: «لانَّهُما روحٌ واحدٌ فی جِسْمانِ»؛ زیرا علی و پیغمبر یک روح در دو جسم بودند. در لیلة المبیت جای پیامبر خوابید، در غار حراء کنار پیغمبر بود و دیگر مواردی که در تاریخ ذکر شده است. این امور نشان از قرب علی به پیغمبر را می رساند. کافی است شما یک دور کتاب «کسایی» را بخوانید. این کتاب هزار سال پیش نوشته شده است. بزرگان اهل سنت مثل «ابن حجر» در مقدمۀ این کتاب می نویسد: «اکْثَرُ اسانِیدِها جادٌ»؛ یعنی اکثر سندهای این کتاب عالی و نیکوست. کتابی دارد به نام فضائل یا خصائص علی ابن ابیطالب که ترجمۀ فارسی هم شده است. نمی گویم بروید در فضائل امیرالمؤمنین «الغدیر» را بخوانید، گرچه منابع الغدیر اکثراً از کتب اهل سنت است. کتاب این عالم سنی متنی است بِکْر که همه اش دربارۀ امام علی (ع) است. «مناقب ابن عساکر» و «خصائص نسائی» را ببینید که این منابع چگونه حضرت را معرفی کرده اند؟ بنابراین حضرت زهرا بعد از اینکه پیامبر را با استشهاد قرآنی «رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ». معرفی می کند، علی (ع) را با جملۀ «مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللهِ» و «قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ» معرفی می نماید. این نزدیکی به پیغمبر جهات مختلفی دارد که علاوه بر مطالب گفته شده، با پیامبر نسبتِ پسر عمویی دارد و در خانۀ پیامبر بزرگ شده است. چنان که حضرت می فرماید: پیغمبر غذا در دهنم می گذاشت، یک جا دیده نشده است که امیرا
لمؤمنین (ع) با پیغمبر مخالفت و یا در مقابل رسول خدا اظهار وجود کرده باشد. خودش می فرماید: مثل بچه شتری که دنبال مادرش می رود این گونه من پیرو و سرباز پیغمبر بودم: «أَثَرَ أُمِّه». ویژگی سوم حضرت علی (ع) «سَیِّداً فی أَوْلِیَاءِ اللهِ» آقای اولیای خداست؛ البته در نقل دیگر «فی» ندارد. این گونه است «سید اولیاء الله» اگر این گونه باشد، معنایش فرهمندتر از جمله پیشین می شود؛ یعنی سید و بزرگ اولیاء خداست. ویژگی چهارم حضرت علی (ع) «مُشَمِّراً نَاصِحاً» علی کمر همت بسته بود، خیرخواه بود «مُجِدّاً کَادِحاً»؛ تلاش می کرد. در مفاتیح زیارت غدیر را که از امام هادی رسیده یک دور مطالعه کنید، ببینید چه قدر زیبا امام (ع) جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین (ع) را معرفی کرده است. نزدیک ترین فرد به امیرالمؤمنین زهرای مرضیه است، زیرا سال ها با او زندگی کرده و معاشرت داشت. خطاب به مردم مدینه «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دَارَ أَنْبِیَائِهِ» نکته ای که در این فراز وجود دارد دقت بیشتری می طلبد. حضرت (ع) با این تعبیر نفرمود: «فَلَمَّا مَاتَ رَسُولُ الله» یعنی از تعبیر «موت» راجع به پیغمبر استفاده نکرد، بلکه فرمود: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ»؛ وقتی خدا پیغمبرش را برگزید و برد. چه قدر عبارت قشنگ است؛ مردم! وقتی قرار شد خدا پیغمبر را برگزیند، بگیرد و ببرد، در میانه خانه انبیاء، اولیاء، اصفیاء، «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّینِ» دو مشکل پیش آمد، یکی نفاق آشکار شد و دیگری لباس دین کهنه شد. بدین معنی که لباس دین را کنار زدید و نفاق را آشکار کردید. امیرالمؤمنین (ع) در نامه ای که به محمد بن ابی بکر در این راستا نوشته می فرماید: محمد! حبیبم رسول خدا فرمود: بعد از خودم از منافقینی که رو در روی تو قرار می گیرند می ترسم، نه از مؤمن می ترسم و نه از مشرک. مؤمن و مشرک راه و روش آنها روشن است، قرآن دربارۀ آنها می فرماید: «مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفٰاقِ» همین هایی که دور پیغمبر بودند، نه اهل مدین و مکه و جای دیگر، بلکه کسانی که در مدینه هستند بعضی از آنها منافق اند. فاطمه زهرا می فرماید: این نفاق بعد از رسول خدا آشکار شد؛ «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ». حالا می خواهم آیه را جمع کنم. بحث ما این است که حضرت زهرا بخش هایی از برخی آیاتی را خوانده که گاهی مربوط به مسئله فدک نیست، و تنها چند نمونۀ آن برای اثبات حقش دربارۀ فدک است. دیروز عرض کردم اولین آیه ای که حضرت خواند این است؛ «یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ». آیه 49 سورۀ توبه دومین آیه ای که حضرت خواند این آیه است: «أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ». مهاجر، انصار و سران سقیفه در مسجد جمع شده بودند و این آیه را بی بی زهرای مرضیه در این جمع خواند. شأن نزول آیه این آیه در جنگ تبوک نازل شد، و این جنگ نزدیک 700، 800 کیلومتر با مدینه فاصله داشت. یکی از جنگ هایی است که امیرالمؤمنین در آن حضور نداشت. به دستور پیامبر حضرت در مدینه ماند و در اینجا بود که پیامبر فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی». جنگ سختی هم بود، گر چه درگیری در آن صورت نگرفت، ولی بعضی ها در این جنگ از سختی و گرسنگی مردند؛ مثل عبالله ذوالبجادین. برخی در این جنگ از وسط راه برگشتند. عده ای از این اصحاب منافق خدمت پیغمبر آمدند و گفتند: ما می ترسیم در این منطقۀ جنگی (روم) زن های آنها را ببینیم شهوت هامان تحریک شود؛ زیرا ممکن است آنها حجاب درستی نداشته باشند و ما دور از زن و خانواده ایم اگر می شود ما را با این گونه بهانه تراشی و توجیه گری نشان دادند. اینجا بود که آیه «أَلاٰ فَی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» نازل شد. محتوای آیه این است که، منافقین! شما در فتنه سقوط کردید، و دارید بهانه می آورید تا پیغمبر را تنها بگذارید. بهانه تراشی منافقان سپاه پیامبر منافقان می گفتند: آنجا زنان نامحرم هستند و نگاهمان می افتد و گناه کار می شویم. باید بدانیم که برای فرار از گناه، هنر این نیست که فرد از محیط، خودش را دور کند بلکه هنر آن است که در محیط باشد و گناه نکند. «أَلاٰ فَی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکٰافِرینَ». مفسرین منظور از جهنم را آسیاب جهنم دانسته اند که در همین دنیا کفّار را فرا گرفته و احاطه می کند. حالا حضرت زهرا می خواهد بفرماید که شما نیز این حرف ها را می زنید، بهانه ای بیش نیست. اینکه می گویید فدک مال شما نیست، علی (ع) سنش کم است و اقتضای خلافت را ندارد و پیغمبر وصی معرفی نکرده است؛ همۀ اینها بهانه تراشی بیش نیست. خدمت یکی از مراجع بودیم، ایشان می فرمود: این سخن توطئه گران سقیفه جسارت