جمعيتي بسيار در گِردش اجتماع نمودهاند، پرسيد: «چه حادثهاي رخ داده است؟»
حاضران گفتند: اين مرد شراب خورده و با عربده و جنگطلبي، به يك نفر حمله كرده و او را كشته است، اكنون او را دستگير كردهاند، تا به عنوان قصاص اعدام كنند.
👈 به گفتة لطيفهگوها:
گربة مسكين اگر پر داشتي
تخم گنجشك در زمين نگذاشتي
🍃موسي به حكم الهي اقرار كرد و از جسارت خود در مورد آن فقير بدسيرت استغفار نمود.
بنده چـو جـاه آمد و سيم و زرش سيلي خواهد به ضرورت سرش
آن نشنيدي كه فِلاطون چه گفت؟ مـور هـمان بـه كه نباشد پَرَش[5]
📚 پی نوشت:
[1] . همان، ص 289.
[2] . اصول كافي، ج 2، ص 624.
[3] . تفسير روح البيان، ج 4، ص 96 و 97.
[4] . ثمرات الحياة، ج 3.
[5] . گلستان سعدي، باب س
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
فلسفه ۲ سجده
💠 قرآن کریم بارها و بارها نمونه هایی کوچک از قیامت و زنده شدن مردگان را مثال می زند که یکی از نمونه های آن را در روی زمین می بینیم. در حدیث است که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند :
« اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور » .
هر وقت بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید .
🌸 یعنی بهار مثالی و الگویی از قیامت است
یکی از هزاران فلسفه نماز ؛ بودن به یاد مرگ و قیامت است
در سوره حمد “مالک یوم الدین” می گوییم و یا در هر رکعت ۲ سجده انجام می دهیم
🍃 به راستی فلسفه ۲ سجده چیست ؟
از حضرت على علیه السلام در مورد فلسفه سجده سؤال شد، حضرت فرمود:
سجده اول به این معنا است که خدایا اصل ما از خاک است. و معناى سربرداشتن از سجده این است که خدایا ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم، این است که خدایا دو باره ما را به خاک برمى گردانى. و سربرداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یک بار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى آورد.
سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) عَنْ مَعْنَى السُّجُودِ فَقَالَ مَعْنَاهُ مِنْهَا خَلَقْتَنِی یَعْنِی مِنَ التُّرَابِ وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السُّجُودِ مَعْنَاهُ مِنْهَا أَخْرَجْتَنِی وَ السَّجْدَهُ الثَّانِیَهُ وَ إِلَیْهَا تُعِیدُنِی وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السَّجْدَهِ الثَّانِیَهِ وَ مِنْهَا تُخْرِجُنِی تَارَهً أُخْرَى»؛[ بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۳۹]
💎 این سخن اشاره یه این آیه شریفه دارد: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْرى»؛
[سوره طه،آیه ۵۵.]
ما شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمىگردانیم و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون مى آوریم
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
💎بسم الله الرحمن الرحیم 💎
📣توجه..📣توجه..📣
🟢#فقط_ساکنان_تهران_و_حومه_تهران💫✨💫✨💫✨💫
✅ برای اولین بار در کشور
دوره جامع آموزش مداحی و روضهخوانی
به صورت ترمیک، با روش تدریس معکوس📕
🔰 فقط تهرانیها ثبت نام کنند(رایگان)
⚠️تعدادافرادکلاس محدودمیباشدوکلاس برای خواهران وبرادران مشتاق آموزش تخصصی تشکیل میشود
🎤🎤جهت اطلاع وثبت نام به آیدی زیر مراجعه فرمایید👇👇👇👇
💎آیدی مسئول ثبت نام✍✍👇👇
@mohamdirm
✅لینگ کانال آموزش مداحی رایگان 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2791768652Cb8d2e997c1
✅مهلت ثبت نام تا آخر آذر ماه میباشد ✍✍✍✍✍
May 11
پرسش : چه احادیثی از ائمه(علیهم السلام) در مورد امام مهدی(عج) نقل شده است؟
پاسخ:
اخبار و روايات فراوانى از پيامبر اسلام و هر يك از امامان(عليهم السلام) درباره تولد، غيبت، ظهور و قيام جهانى و ساير ويژگي هاى حضرت مهدى نقل شده و در واقع سال ها پيش از تولد آن حضرت، خصوصيات و ويژگي هاى او - از قبيل اينكه: او از خاندان پيامبر(صلی الله علیه وآله)، از فرزندان فاطمه(عليها السلام) و از نسل حسين(علیه السلام) است و با قيام جهانى خويش زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد - پيشگويى شده است.
تعداد اين روايات به حدى فراوان است كه درباره كمتر موضوعى از موضوعات اسلامى اين اندازه حديث وارد شده است.
با آنكه عصر هر يك از ائمه و يژگي هايى داشته و توجه آن بزرگواران قاعدتاً معطوف به مسائل و موضوعات حادّ روز بوده، امّا در عين حال، موضوع حضرت مهدى - عج الله تعالى فرجه الشريف - همواره مورد نظر آنان بوده و به مناسبت هاى گوناگون بيانات و پيشگويي هاى فراوانى نموده اند كه ذيلاً به عنوان نمونه آمارى اجمالى از احاديثى كه از ائمه در اين زمينه رسيده از نظر خوانندگان محترم مى گذرانيم:
1 - امير مؤمنان(علیه السلام) 51 حديث،
2 - امام حسن(علیه السلام) 5 حديث،
3 - امام حسين(علیه السلام) 14 حديث،
4 - امام زين العابدين(علیه السلام) 11 حديث،
5 - امام باقر(علیه السلام) 63 حديث،
6 - امام صادق(علیه السلام) 124 حديث،
7 - امام موسى بن جعفر(علیه السلام) 6 حديث،
8 - امام رضا(علیه السلام) 19 حديث،
9 - امام جواد(علیه السلام) 6 حديث،
10 - امام هادى(علیه السلام) 6 حديث،
11 - امام حسن عسكرى(علیه السلام) 22
اسماء بنت عمیس گوید: در آخرین لحظات زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها حضور داشتم.آن بانوی بانوان عالم غسل کرد، لباس هایش را عوض کرد و در گوشه منزل به راز و نیاز مشغول شد. پیش رفتم تا از نجواهای آن بزرگوار با حضرت حق آگاه باشم. فاطمه سلام الله علیها را دیدم که رو به قبله نشسته و دست ها را به سمت آسمان برده و با کمال اخلاص زمزمه می کند:اِلهي وَ سَيدي اَسْئَلُكَ بِالذَّينَ اصْطَفَيتَهُمْ وَ بِبُكاءِ وَلَدَی في مُفارَقَتِي اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شيعَتِي وَ شيعَةِ ذُرِّيتِی؛ خداوندا! ای آقـای مــن! از تــو میخواهم به حق انسانهایی که برگزیده ای و به ناله های دو فرزندم (حسن و حسین) در فراق من، از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم در گذری»
صحيفة الزهرا ص ٢۱۰
فاطمه سلام الله علیها اسوه بشر ص۱۵۳
📌مقصود از اجل قطعی و غیرقطعی چیست؟
1⃣در آیات و روایات به وجود دو نوع اجل برای انسان، تصریح شده است: اجل معلق (غیرقطعی، غیرمحتوم) و اجل مسمّی(قطعی، محتوم). اجل مسمی یا همان اجل قطعی، چنانکه از نامش پیداست آن اجلی است که قابل تغییر نیست، به خلاف اجل غیرقطعی که قابل تغییر است.
2⃣ پرواضح است که اجل و زمان قطعی مرگ برای خداوند روشن است و علم او به زمان مرگ انسان ها، معلق و غیرقطعی نیست. پس اگر میگوییم اگر احمد فلان کار را انجام دهد، عمرش بیشتر و اجلش به تاخیر می افتد، معنایش آن نیست که در علم خدا تغییری رخ میدهد، یا آنکه علم خدا به زمان قطعی مرگ معطل و وابسته است به اینکه بداند احمد فلان عمل را انجام میدهد یا نمیدهد. بلکه اگر به دو نوع اجل برای انسان ها نظر داریم، به نوع عملکرد انسان ها ارجاع پیدا می کند.
3⃣خداوند متعال، این عالم را بر پایۀ نظام اسباب و مسببات پایه ریزی کرده است، (الکافی، ج1، ص183). بی تردید، زمان مرگ نیز معلول و وابسته به اسباب خاص خود است. برخی از این اسباب برای ما شناخته شده و برخی نیز ناشناخته است. آن دسته از اسباب شناخته شده، معمولاً از طرق تجربی به دست آمده است و البته اسباب مادی و تجربی ناشناخته ای نیز برای انسان ها وجود دارد. چنانکه مصرف مواد غذایی سالم، استفاده از هوای مناسب، ورزش مستمر و ... در ازدیاد عمر، تأثیرگذار است، رعایت نکردن آن اسباب مادی نیز در کاهش عمر موثر است. البته توجه داریم که خداوند متعال قانون دنیا را چنین قرار داده، در عین حال او می تواند فارغ از این اسباب، حیات را کوتاه یا بلند قرار دهد.
4⃣ افزون بر اسباب مادی شناخته شده، اسباب مادی ناشناخته و نیز اسباب غیرمادی ای نیز وجود دارد که همچون اسباب مادی، در کاهش یا افزایش عمر انسان تأثیرگذار است. برای نمونه، بر اساس روایات صله رحم، صدقه و ... در افزایش عمر انسان موثر است.(الکافی، ج2، ص150)
5⃣ بر این اساس، چنانکه با کارهای خوب و مفید مادی و معنوی می توان مرگ را به عقب انداخت، با کارهای بد و مضر مادی و معنوی نیز می توان مرگ را به جلو انداخت.
6⃣ حاصل آنکه، اجل قطعی و غیرقطعی یا اجل محتوم و غیرمحتوم همه و همه تبیین و تفسیری دربارۀ چگونگی عملکرد انسان در دنیا و تعامل او با اسباب کاهنده و افزاینده عمر است تا انسان بداند که اگر یک زندگی سالم مادی و معنوی با لحاظ همۀ شرایط داشته باشد، می تواند بیشتر از دیگرانی عمر کند که ملتزم و پایبند به شرایط زندگی سالم مادی و معنوی نیستند.
7⃣ برای نمونه، دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو مانند هم ورزش می کنند، تغذیه ای مشترک و مانند هم دارند، در فضای آب و هوایی یکسانی زندگی می کنند و خلاصه همۀ شرایط مادی مؤثر در میزان عمر را به یک اندازه رعایت می کنند. این دو قاعدتاً یک اندازه عمر می کنند. اگر یکی از آن دو بخواهد بیشتر از دیگری عمر کند، این افزایش عمر او معلق و وابسته به استفاده از شرایط معنوی مانند صله رحم، صدقه و ... است و اگر نخواهد از این عوامل استفاده کند، همان اندازه ای عمر می کند که اقتضای استفاده از اسباب مادی است.
یا آنکه در همان اسباب و شرایط مادی، اگر مثلا عوامل افزاینده طول عمر وابسته به بیست عامل باشد. دو نفر، فقط از ده عامل استفاده کنند، طول عمر بیشتر یکی بر دیگری معلق و وابسته به استفاده از دیگر عوامل مادی است.
8⃣ تأکید بر این نکته ضروری است که چگونگی تأثیر عوامل مادی و معنوی بر همدیگر بر ما کاملاً روشن نیست و ممکن است صله رحم، تا حدی اجل را به تأخیر اندازد و از آن پس، عوامل مادی مانند بیماری، عامل تعیین کننده در زمان مرگ باشد.
#جز_خدا_به_کسی_یا_چیزی_تکیه
#نکنید.
🌷لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَي الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ
📚 (رعد/١۴)
تنها خواندن او حق است و كسانى را كه (مشركان) جز او مى خوانند هيچ پاسخشان نمى گويند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب گشوده تا آنرا بدهانش رساند و حال آنكه نخواهد رسيد و دعا و خواست كافران (از غير خدا) جز در گمراهى (وبه هدر رفتن و انحراف) نيست.
پیام ﻫﺎ: 👇
١- ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﺮﻭﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺎﺭﻱ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ. «ﻟﺎﻳﺴﺘﺠﻴﺒﻮﻥ ﻟﻬﻢ ﺑﺸﻲ ءٍ»
٢- ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻱ ﺷﺮﻙ ﻣﺮﺩم، ﺗﺼﻮّﺭﺍﺕ ﻭ ﺧﻴﺎﻟﺎﺕ ﺑﺎﻃﻞ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. «ﻛﺒﺎﺳﻂ ﻛﻔﻴّﻪ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻤﺎء... ﻭ ﻣﺎ ﻫﻮ ﺑﺒﺎﻟﻐﻪ»
٣-#ﻫﺮ_ﻛﺲ_خدا_را_ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ_ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ،
👌ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﭘﺮ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ. ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ. «ﻟﻪ ﺩﻋﻮﺓ ﺍﻟﺤﻖ... ﻭ ﻣﺎ ﺩﻋﺎء ﺍﻟﻜﺎﻓﺮﻳﻦ ﺍﻟﺎّ ﻓﻲ ﺿﻠﺎﻝ»
✍ انسان، فطرتاً تشنه حقّ و خواستار حقيقت است «ليبلغ فاه»
ولى راه وصول به آن را گم مى كند.
امّا جز ايمان به خدا و عشق و انس به او و دعا و درخواست از او، هيچ چيز ديگرى انسانِ بى نهايت طلب را سيراب نمى كند. «و ما هو ببالغه»
چرا كه غير از اللَّه هر چه باشد سراب است و دعا از غير او بيهوده.
#فانی_بودن_دنیا
و من كلام له عليهالسلام في التزهيد من الدنيا و الترغيب في الآخرة أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا اَلدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ اَلْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ وَ لاَ تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ
👌اى مردم! دنيا سراى گذرا و آخرت خانه جاويدان است. پس، اگر از گذرگاه خويش براى سر منزل جاودانه توشه برگيريد، و پردههاى خود را در نزد كسى كه بر اسرار شما آگاه است پاره نكنيد
وَ أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ فَفِيهَا اُخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ
👌پيش از آن كه بدنهاى شما از دنيا خارج گردد، دلهايتان را خارج كنيد، شما را در دنيا آزمودهاند، و براى غير دنيا آفريدهاند
إِنَّ اَلْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ اَلنَّاسُ مَا تَرَكَ وَ قَالَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ مَا قَدَّمَ لِلَّهِ آبَاؤُكُمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرْضاً وَ لاَ تُخْلِفُوا كُلاًّ فَيَكُونَ فَرْضاً عَلَيْكُمْ
كسى كه بميرد، مردم مىگويند
#چه_باقى_گذاشت ؟
امّا فرشتگان مىگويند
#چه_بيش_فرستاد؟
خدا پدرانتان را بيامرزد، مقدارى از ثروت خود را جلوتر بفرستيد تا در نزد خدا باقى ماند، و همه را براى وارثان مگذاريد كه پاسخگويى آن بر شما واجب است
📚#نهج_البلاغه_خطبه_۲۰۳
#فواید_دائم_الوضو_بودن
1⃣ ☜ رزق و روزیت فراوان مےگردد🌷
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد...
2⃣ ☜نوشته شدن حسنه🌷
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود...
3⃣ ☜عمرت زیاد می شود🌷
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید....
4⃣ ☜ خواب با وضو عبادت است 🌷
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود....
5⃣ ☜ مرگ با وضو شهادت است🌷
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود...
6⃣ ☜ نورانیت در روز محشر 🌷
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانی دارند...
ودر پایان:
🌴🌴 خداوند میفرمایند 🌴🌴
وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ :
وهر عمل خِیر وکار نیکی که برای خود از پیش میفرستید ، آن نزد خداوند (در سرای دیگر) خواهی یافت، قطعا خداوند به اعمال شما بیناست.
📚(بقره / ۱۱۰)
📚 منابع:
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۲، باب۵
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۳، باب۵
وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷
ثواب الاعمال، شیخ صدوق
💠 «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ.»
مقدمه
بحث ما در این روزها در این مجلس نورانی، در رابطه با خطبۀ فدکیه حضرت زهرا (ع) بود. عرض شد که در این اثر گرانسنگ و ارزشمند، حضرت با استناد به آیات قرآن، استدلال هایی را بیان فرموده اند و به مسئلۀ ولایت، امامت و انحراف هایی که در جامعۀ آن روز پیش آمده، اشاره کرده اند.
حضرت زهرا در همۀ زندگی اش با قرآن مأنوس بود در حدی که یکی از وصیت هایش این بود که یا علی! وقتی مرا به خاک می سپاری برایم قرآن بخوان!
اکنون بررسی آیاتی را که حضرت در این خطبه، به کار گرفته اند پی می گیریم.
تفسیر آیه 50 سورۀ مائده
امروز به آیه ای از قرآن اشاره می کنم که آن را حضرت زهرا در مسجد در مقابل زن و مردی که در یک جَوِّ خاصی آمده بودند، قرائت فرمودند: «أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ». معنای آیه این است که ای مردم! آیا شما براساس احکام جاهلیت حکم می کنید؟ ببینید عزیزان! کلمۀ جاهلیت از جهل در مقابل علم گرفته شده است. جاهلیت به چه می گویند؟ آقایان مورّخی مثل آقای دکتر «جواد علی» کتابی دارد به نام «المفصل فی التاریخ العرب» ایشان در این کتاب 100 یا 150 سال قبل از اسلام را جاهلیت می نامد.
قبل از اسلام ویژگی هایی در جامعه رواج داشت و مردم اعتقاداتی نیز داشتند. اساس و هستۀ این اعتقاد «وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» بود. بدین معنی که قیامتی در کار نیست و ما به دنیا می آییم و از دنیا می رویم، سرشت روزگار این طور مقدر شده است. عقیدۀ عده ای از آنها بت پرستی بود و خرافات عجیبی در جامعه پیش از اسلام وجود داشت که هنوز متأسفانه در جوامع گاهی دیده می شود که همان ها حاکمیت دارد. به طور مثال آن ها وقتی می خواستند باران ببارد، چوبی را به دنبال گاو می بستند و آن را آتش می زدند و حیوان نعره می زد و فرار می کرد، وقتی حیوان می دوید آتش جرقه می زد؛ آن ها می گفتند این نعره و جرقه را ما به فال نیک می گیریم که باران می آید.
کارهای نیکی که انجام می دادند و نوع قربانی ها و نوع برخوردهایشان خرافاتی بود بالاخره از نظر اعتقادی این طور بودند.
از نظر رسوم و عادت، رفتارهای غلطی در بینشان رایج بود. تعصبات عجیبی داشتند؛ مثلاً می گفتند: بهترین داماد قبر است و وقتی دختر را دفن می کنی این بهتر از آن است که بزرگش کنی و به شوهر بدهی! اینکه بهترین داماد قبر است ضرب المثل بود در میان اعراب جاهلی. نگاهشان به زن کاملاً منفی بود، نه حق رأی برای او قائل بود، نه در آمار آنها را جزء زندگان به شمار می آوردند، نه علم به آنها یاد می دادند و نه تعداد زوجات حد و اندازه داشت.
ویژگی های چهارگانه جاهلیت
قرآن به چهار ویژگی در فضای زندگی جاهلی اشاره دارد، یکی «حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ تعصب های جاهلی است و دیگری «ظَنَّ الْجٰاهِلِیَّةِ»؛ گمان های جاهلی و سوم «فَحُکْمَ الْجٰاهِلِیَّة»؛ احکام جاهلی و در نهایت «تَبَرُّجَ الْجٰاهِلِیَّة» است. بنابراین، چهار مرتبه در قرآن پیشوند لفظ جاهلیت آمده است. من این چهار کاربرد قرآنی را برایتان معنا می کنم و بعد خواهم گفت که چرا حضرت زهرا این آیه را انتخاب کرد و آن را آن روز در میان گذاشت.
یکی از ویژگی های جاهلیت به تعبیر قرآن «تعصب» است. «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ «حمیة» به معنای تعصب جاهلی است. عرب را بر غیر عرب ترجیح می دادند؛ همشهری را بر غیر همشهری ترجیح می دادند. البته باید بدانیم که عیبی ندارد کسی همسرش را دوست داشته باشد، و یا هم وطنش را دوست داشته باشد. تعصب جاهلی این طور نبود. از امام سجاد (ع) روایت داریم که تعصب این است که کسی آدم های بد شهرش را بر آدم های خوب شهرهای دیگر ترجیح دهد.
به فلانی رأی می دهم چون ملیت و نژادش از ماست این تعصب می شود: یعنی اینکه انسان بی مبنا و بدون دلیل عقلانی از چیزی دفاع کند. مثلاً بگوید چون بابای من این را گفته درست است. در مجمع البیان آمده است که برخی از پدران دست بچه هایشان را می گرفتند و پیش نوح پیغمبر (ع) می آوردند؛ به بچه هایشان می گفتند وصیت می کنم به حرف های این آدمی که می بینید گوش فرا ندهید او آدم خطرناکی است. باید دانست که این تعصب است.
«اسعد بن زراره» به مکه آمد تا طواف کند، به او می گفتند: پنبه در میان گوش هایت بگذار تا حرف های پیغمبر را نشنوی! نوح پیغمبر سخن می گفت «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَ»؛ انگشتانشان را می گذاشتند در گوش هایشان که حرف های او را نشنوند، «اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ»؛ روی صورتشان پارچه می کشیدند تا نوح را نبینند.
نفی تعصب
در صدر اسلام کسانی را داشتیم
که این تعصب را شکستند؛ مثل «زید بن حارثه»، او ساله ها خدمت پیغمبر خدا بود – غلام حضرت خدیجه بود – روزی بابا و عمویش که مشرک بودند آمدند خدمت پیغمبر و گفتند: یا رسول الله! ما مدتی این بچه را گم کرده بودیم و دنبالش می گشتیم، فکر کردیم که از بین رفته است، حالا که فهمیدیم خدمت شماست، اجازه بدهید او را ببریم. حضرت فرمود: عیب ندارد، اختیار با خودش است. زید با اینکه از هشت سالگی پیش خدیجه کبری و پیغمبر بزرگ شده بود پس از مقداری تأمل عرضه داشت: من از پیغمبر خدا چیزهایی دیده ام که نمی توانم رهایش کنم. پدر زید به او گفت: اگر با ما نیایی اعلام می کنم که بچۀ من نیستی، اعلام نفی ولد می کنم، زید از فرمان پدر سرباز زد و پدر زید اعلام کرد که او از من نیست. پیغمبر هم بلافاصله اعلان کرد، زید غصه نخورد من بابایت هستم. با وجود اینکه قرآن تأکید دارد پیغمبر بابای کسی نیست. زید با پیامبر بود تا اینکه در جنگ موته به شهادت رسید تنها شهید موته زید بن حاثه است.
«عروة بن مسعود» که از مشرکین طائف بود، از طائف آمد و مسلمان شد. گفت: بت پرستان اشتباه می کنند، چرا با پیغمبر مخالفت می کنند. اتفاقاً قبیله اش سرش ریختند و ان قدر او را زدند تا شهید شد. رسول خدا فرمود: مثَل عُروَه، مثَل مؤمن آل یاسین است که مردم او را کشتند. وقتی می فرمود «اتبعوا»، مردم! حرف پیغمبر را گوش دهید «وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ»، مردم ریختند او را زدند و کشتند و به سخنش نیز گوش نکردند.
در تاریخ افرادی داشتیم که تعصب را شکستند، ولی اینها استثناء هستند. پدر و چهار تا برادران «ابان بن سعید» مشرک بودند و در جنگ بدر با پیغمبر جنگیدند که دو تا از برادرانش در این جنگ کشته شدند؛ اما خودش تصمیم گرفت تا راجع به اسلام تحقیق کند، از راهبی هم سؤال کرد، گفت: یک کسی بین ما امده و می گوید: من پیغمبرم. ویژگی هایش نیز این است. راهب گفت: این هایی که تو می گویی نشان می دهد که همان پیغمبر آخرالزمان است. قرآن می فرماید: یهودی ها پیغمبر را می شناختند، پیغمبر گرامی اسلام همان است که در تورات و انجیل به مردم وعده داده شده بود. ابان آمد و مسلمان شد، پیغمبر هم او را به عنوان استاندار بحرین گماشت.
بعد از رحلت پیغمبر، یکی از کسانی که در مقابل سقیفه ایستاد ابان بن سعید بود. او با خلیفۀ اول بیعت نکرد و از امیرالمؤمنین (ع) تا آخر دفاع کرد.
نخستین ویژگی تعصب ناپسند
جامعه جاهلی جامعه ای است که تعصب بی خود دارد. آدمی باید نسبت به دین، حجاب و عفافش تعصب داشته باشد؛ اما تعصب های نادرست و ناروا مثل اینکه بابام مشرک است، بنابراین من هم می خواهم مشرک باشم، برادرم مال فلان قبیله است، من هم می خواهم به قبیله او رأی بدهم، این کار در بینش دینی طبق آیه 26 سوره فتح، حمیّت جاهلی است.
بدحجابی و تعصب
دومین اخلاق جاهلی طبق آیه 33 سورۀ احزاب «تبرج» است «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى»، زن ها در دوران جاهلیت روسری را طور خاصی روی سرشان می انداختند، طوری که روسری پشت گوش می رفت و سینه ها و گردن پیدا می شد، لذا حجاب زن ها در جاهلیت به همین میزان بوده است. قرآن اسم این رفتار زنانه را «تبرج جاهلیت» گذاشته است. تبرج به معنای بروز و آرایش است. کتاب خدا می فرماید: زن های پیغمبر! زن های مسلمان! شما مثل زن های دوران جاهلیت بیرون نیایید «لاٰ تَبَرَّجْنَ» جاهای خاص بدنتان را نشان ندهید و خود را در دهن مردها نیندازید، مثل زن های جاهلیت که سینه و گلویشان را مردها می دیدند. اسلام سفارش دارد که «خمار» استفاده کنید. خمار؛ روسری بلندی است که روی سینه، گردن و دست ها را می گیرد. و «جلباب» استفاده کنید؛ جلباب لباس بلندی است که تمام بدن را می پوشاند.
حضرت زهرا (ع) پیش از اینکه به مسجد بیاید این دو را پوشید. در تاریخ دارد که «لاٰثَتْ خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا» این روسری های کوچک به تعبیر قرآن مال جاهلیت پیش از اسلام است که برای بروز دادن خودشان، زن ها آن را روی سرمی انداختند تا زمینۀ فحشا، زنا، گول زدن مردها را فراهم آورند.
تعصب پسندیده
اما تعصب پسندیده؛ دوست داشتن امام و دین پسندیده است. امام صادق (ع) از جایی می گذشت دید مردی روی زمین افتاده و ناله می زند. امام به یکی از اصحاب فرمود: برو ببین چه شده است. او آمد و دید فردی که روی زمین افتاده تشنه و گرسنه است. آمد عرضه داشت: یابن رسول الله! از گرسنگی و تشنگی دارد می نالد، اما من او را می شناسم او یهودی است؛ بیایید برویم. امام صادق (ع) عرضه داشت: «اَوَلَمْ یَکُنْ اِنْسانَاً»؛ مگر انسان نیست، یهودی باشد؛ این چه حرفی است که تو می زنی. امام بلافاصله فرمود آب و غذا برایش ببرید.
اینجا جای ت
عصب نیست، اینکه چون یهودی است آب و غذا به او نمی رسانم این درست نیست. ضله بنی ساعده، مُعَلّی بن خُنَیْس می گوید: گفتم آقا! اینها که شیعه نیستند و اصلاً شما را قبول ندارند. امام فرمودند: من نان می برم چون او زن و بچه دارد.
لذا اسلام حسابی را روی انسانیت انسان ها باز کرده است و یک حساب دیگری هم روی مذهب دارد. اما در ابتدا نگاه نمی کند که این یهودی است یا مسلمان چون دارد می میرد و تشنه است باید به آنها آب داد «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ» و «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى».
سوءظن ویژگی دیگر جاهلیت
دربارۀ ظن و گمان جاهلی، قرآن می فرماید: گمان جاهلی نداشته باشید. آیه در حال و هوای «ٱحد» نازل شده است. بعضی ها گمان می برند «يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ» ظن جاهلیت، یعنی اینکه انسان نسبت به دیگران بدگمان باشد. در جنگ احد به ظاهر مسلمانان شکست خوردند، ولی چون خدا با آن ها بود پیروز خواهند شد. پیامبر در صلح حدیبیه می فرمود: درست است که نگذاشته اند ما به مکه برویم؛ ولی در آینده می رویم و پیروزی با ماست، اما منافقین گمان بد می ورزیدند. این را گمان جاهلیت می گویند. لذا اسلام می گوید گمان اسلامی این است که تا می توانی کار مردم را حمل بر صحت کن. کسی نباید به پیغمبر گمان بد بورزد، حتی به مردم عادی می فرماید: «ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَی أَحْسَنِه» تا می توانی کار مردم را حمل بر صحت کن.
احکام جاهلیت
اما چهارمین موردی که حضرت زهرا در خطبۀ فدک آیه اش را بر زبان جاری کرده است. روزهای قبل گفتم، استشهادهای قرآن حضرت زهرا خود به صورت مستقل موضوع یک رساله تحقیقی است. زیرا در آن بیش از 20 آیه و نیز حدود 40 مورد از حرف های حضرت اقتباس از قرآن است. به هر حال اگر محقق، دانشجو و یا محصلی روی آن کار کند، جا دارد. اینکه بیاید دیدگاه های قرآنی حضرت زهرا را استخراج کند؛ چرا حضرت این آیات را ذکر کرده است و چرا آیات مشابه آن را ذکر نکرده است.
براساس این آیه، حضرت می خواهد بگوید ای کسانی که در مسجد جمع شده اید، و کسانی که علی را کنار زدید، براساس جاهلیت قبل از اسلام دارید حکم می کنید.
مگر جاهلیت قبل از اسلام چه می کردند؟ در تاریخ دارد که احکام جاهلی قبل از اسلام سیّار بوده است؛ بدین معنی که مثلاً وقتی فردی کشته می شد نگاه می کردند که آیا او از یک قبیله مهمی است یا نه؟ اگر از قبیلۀ مهمی بود قاتلش را قصاص می کردند؛ اما اگر مقتول یک آدم ضعیفی بود قاتلش را قصاص نمی کردند. حکم ها را روی افراد می گذاشتند نه روی یک قانون کلی. شأن دیه ثابت نبود فرمانده و سرباز دیه اش با هم فرق می کرد. رئیس قبیله با کارگر عادی دیه اش فرق می کرد. بنابراین احکام جاهلی با نوع افراد متفاوت می شد. اگر یک کسی از دنیا می رفت ارث را برادری که زورش بیشتر بود می برد و به پسر دیگرش ارث نمی رسید. در قرآن آمده است: «لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ»؛ در قصاص حیات وجود دارد. اگر سرتیپ سربازش را عمداً بکشد، او باید اعدام گردد خواه سرتیپ باشد یا رئیس کارخانه فرق نمی کند باید اعدامش کرد؛ «الحُرُّ بِالحُرِّ» قصاص، آدم مقابل آدم است. یک انسان چه بچۀ پنج – شش ساله چه مرد هفتاد – هشتاد ساله، چه مسئول باشد و چه رعیت فرق نمی کند دیه اش ثابت است.
حال حضرت زهرا به کسانی که در سقیفه اند می فرماید: شما به حکم جاهلیت برگشتید، می گویید ما از علی (ع) به این دلیل و به فلان توجیه خوشمان نمی آید، پس با یکی دیگر بیعت می کنیم! ما احساس می کردیم فدک یک جای پر درآمدی است و الان هم حکومت نیاز به مال دارد حالا آن را می گیریم. این منطق و حکم جاهلیت است «أَفَحُکْمَ الْجٰاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ» شما مثل جاهلیت دارید حکم می کنید. خودتان نشستید و دوختید و بریدید که «النُّبُوَّةُ و الامامَةُ لا تَجْتَمِعانِ فی بَیْت واحده»؛ نمی شود پیغمبری و امامت از یک خانواده باشد.
نمی شود امیرالمؤمنین خلیفه باشد زیرا سنش کم است، نمی شود فدک مال زهرا باشد زیرا او یک نفر است و جامعه بیشتر است. ما می دانیم مالک تو هستی؛ ولی ما تصمیم گرفتیم آن را بگیریم این حکم جاهلیت است و اسلام آن را اجازه نمی دهد.
پیغمبر خدا در جنگ خیبر به چوپان یهودی فرمود: می خواهی مسلمان شوی، مسلمان شو؛ ولی این گوسفندان امانت است، برو آنها را به یهودی صاحب مال بده. درست است که ما در خیبر داریم با یهودی ها می جنگیم؛ اما گوسفندانشان امانت است و آنها را تصاحب نمی کنیم، برو گوسفندان را به صاحب آنها برگردان و بعد بیا.
حضرت رسول، کلید خانۀ کعبه را به عثمان بن طلحه برگرداند و فرمود: تو کلیددار خانۀ خدایی، و کلیدداری را در قانون دینی برای او بیان می کند.
خدایا! به همۀ ما توفیق شناخت فاطمه و گام برداشتن در م
سیرش را عنایت بفرما!
روضه
«السّلام علیک یا فاطمة الزهراء، یا بنت رسول الله، یا قرة عین النبی المصطفی.»
بنابر نقل هفتاد و پنج روز مثل چنین روزی، ما بین نماز مغرب و عشاء زهرای مرضیه جان به جان آفرین تسلیم کرد. در حالی که قرآن می خواند و زبانش به ذکر و ثناء مشغول بود. مرحوم حاج شیخ عباس تعبیرش این است: بعد از نماز مغرب زهرای مرضیه در چنین روزی به شهادت رسید.
لذا اگر روایت اول فاطمیه درست باشد، امشب شب دفن زهرای مرضیه (ع) است. خطبه 22 نهج البلاغه در بیان این مصیبت است. وقتی بدن را امشب برداشتند، کجا به خاک سپردند؛ نمی دانم در خانه، مسجد و یا بقیع، اما امیرالؤمنین (ع) تنها آمد عزیزش را در میان خاک نهان کند، خیلی بر آقا سخت گذشت. زهرایی که همه جا یار و همدمش بود، مخصوصاً که می بیند در دفاع از علی به شهادت رسید. در این دفاع بازویش متورم شد. لذا امشب وقتی آمد زهرایش را ب خاک بسپارد، صدا زد: یا رسول الله، خودت کمکم کن. خدا! خودت کمکم کن. من چگونه این گُلم را میان خاک بگذارم. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا أَمَتُکَ»؛ خدایا! این زهرای توست «وَ بِنْتُ رَسُولِکَ»؛ و دختر پیغمبر توست «اللَّهُمَّ وَ اجْمَعْ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ أَبِیهَا» خدایا! امشب مهمان توست، شب اول قبر اوست.
زهرایش را میان خاک گذاشت، یک وقت رو کرد به قبر رسول الله: «السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ» یا رسول الله! بلند شو ببین علی تنها مانده است. «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ»، فاطمه جان! دیگر خواب ندارم، دیگر حزنم تمام شدنی نیست. «لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَام» لذا اگر نبود حرف و سخن و خطر دشمن، دیگر از کنار قبرت نمی رفتم و همین جا می ماندم و مقیم می شدم. یا رسول الله! یادت است که شب عروسی دست زهرا را در دستم گذاشتی فرمودی این امانت من است.
یا رسول الله! هنگامی که جان می دادی دوباره این جمله را تأکید کردی علی جان! فاطمه امانت است «یَا رسُولَ الله قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَة»، من امانت را برگرداندم.
یا امیرالمؤمنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک
نماز و قرآن خواند، بعد هم خم شد صورتش را روی خاک قبر زهرا گذاشت.
خیز و از داغ غم رهایم کن
خیز و باز ابن عم صدایم کن
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
دکتررفیعی
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸فکر دیگران را به خودتان وابسته نکنید!🔸
▫️ اگر شما در ضمن #مشورت دادن به دیگران، چنان عمل کنید که او دفعۀ دیگر هر کاری که دارد، قبل از اینکه #فکر کند، بیاید از شما بپرسد، این نقض غرض است؛ #این_خدمت_نیست. اگر شما چنان او را راهنمایی کنید که او هرگز نتواند بدون مشورت با شما تصمیم بگیرد، خیال میکنید که به او خدمت کردهاید؛ اما شما به او #خیانت کردهاید.
▫️ گاهی آدم #لذت_میبرد از اینکه با او مشورت کنند! لذت میبرد از اینکه از او کسب تکلیف کنند! اگر اینطور شد، آن فرد را چنان بار میآورد که به او وابسته شود و دم به دم بیاید بگوید: «آقا! تکلیفم چیست؟ این کار را بکنم یا نکنم؟»
▫️ مثلاً کسی که دوست دارد چند نفر مثل موم در دستش باشند، یک بار که آنها بدون مشورت او عمل کردند و اشتباه کردند، میگوید: «نگفتم که بدون مشورت با من تصمیم نگیرید؟! من خیر شما را میخواهم. برای شما ضرر داشت که یک زنگ به من میزدید و کسب تکلیف میکردید و اطلاع میدادید؟!».
▫️ #این_تربیت_اسلامی_نیست! این سیستم تربیت نفسانی است. این برنامۀ بندهسازی انسانها و وابسته کردن آنها به خود است. نفس، تشنۀ آقایی است، تشنۀ سیادت است، تشنۀ تسلط است؛ میخواهد یک فکر، دو فکر، سه فکر، چهار فکر وابسته به او باشند. نفس، تشنۀ معبود شدن است، تشنۀ این است که چهار تا بنده داشته باشد، چهار تا پرستنده داشته باشد.
#نتیجهٔ_غیبت_در_قرآن
وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا
👌#ﻭ_ﺍز_ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ_ﻏﻴﺒﺖ_ﻧﻨﻤﺎﻳﻴﺪ ، ﺁﻳﺎ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ؟ .
📚(حجرات /١٢ )
🌷ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻱ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ،
ﻋﺪّﻩ ﺍﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭼﺮﺍ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺏ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻧﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻢ ﻭ ﻧﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ،
👌ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺏ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻏﻴﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ، ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﻴﻚ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﻱ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻱ ﻏﻴﺒﺖ ﺷﺪﻥ، ﻧﻴﻜﻲ ﻫﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا
إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
ـــــــــــــــــ ✨🕋 ـــــــــــــــــــ
از رحمت خداوند نااُمید نشوید
که خدا همه گناهان را میآمرزد! ↵زمر(۵۳)
#کمی_تا_خدا🌱
تا روز شهادت حضرت زهرا علیها السلام دائم سوره ((قل هو الله احد )) را بخوانید و هدیه کنیدبه حضرت فاطمه علیها السلام
این عمل باعث برکت در دنیا و نجات از گرفتاریهای قبر و قیامت خواهد بود.🌱
💠«عن صدیقة الطّاهِرَة (ع): وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ.»
🌸سخنان و کلمات زهرای مرضیه (ع) که در فرصت کوتاهی پس از رحلت پدرش در طی ملاقات های خصوصی و عمومی صورت پذیرفته، حاوی یک دنیا مطلب است. حضرت با این سخنان، علل انحراف و نقاط ضعف مردم و جامعۀ پس از رسول خدا را بیان کرده است. یکی از این خطبه ها در جمع زنان مهاجر و انصار و دیگری در مسجد، حول مسألۀ فدک ایراد گردید. گفت و گوهای نسبتاً طولانی با محمود بن لبید و ام سلمه دارد که اگر این مجموعه را جمع کنیم، می بینیم که حضرت در این دو سه ماه آخر عمر تلاش های فراوانی انجام داد تا به مردم بفهماند که نقاط ضعف جامعه در چیست، و چرا امام نور (امیرالؤمنین) کنار زده شد. زمانی که به خانۀ حضرت حمله شد، فرمود: «مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسُولِه؟» چطور جرأت کردید که به خدا و پیغمبر بتازید؟ این رفتار شما جرأت بر خدا و پیغمبر است و در ادامه فرمود: «تُرِیدُ أَنْ تُطْفِيَ نُورَ الله»؛ شما می خواهید نور خدا روشن نباشد و آن را خاموش کنید. در طی تلاش های این دو سه ماه، حادثه آفرینان بعد از رسول خدا را افشا و برملا کرد. در ادامه بحث با توجه به سخنان حضرت، منشأ انحرافِ بعد از پیامبر را پی می گیریم.
علت انحطاط مسلمین بعد از رسول خدا
پیروی از شیطان
🔆حضرت زهرا س در خطبه اش، یکی از نقاط ضعف جامعۀ مسلمانان را پیروی از شیطان می داند و می فرماید: «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ». حضرت شیطان را به لاک پشت تشبیه کرده است. لاک پشت زمانی که خطری او را تهدید می کند، می رود در لاک خودش قرار می گیرد، پس از اینکه در میانۀ لاک خود مقداری صبر می کند، آهسته آهسته سرش را بیرون می آورد، اگر دید خطری نیست به راه می افتد، در غیر این صورت دوباره سرش را میان لاک خودش فرو می برد.
حضرت زهرا س شیطان را تشبیه به لاک پشت کرده و خطاب به مردم می فرماید: تا پیغمبر زنده بود شیطان در لاک خودش بود و جرأت نمی کرد از آن بیرون بیاید، زیرا برای شیطنت میدان پیدا نمی کرد؛ اما پیغمبر که از دنیا رفت، شیطان سرش را از لاک بیرون آورد «هَاتِفاً بِکُمْ»؛ شماها را صدا کرد و دید شرایط فراهم است «فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیْطَانِ الْغَوِیِّ»؛ شما پاسخگوی ندای شیطان بودید.
بنابراین، حضرت یکی از مشکلات جامعۀ پس از رسول خدا را پیروی از شیطان می دانست، حاکم می گردند که «جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الآْدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِین»؛دارای قلب شیطانی اند در حالی که چهرۀ انسانی دارند.
حربه های شیطان
🔆شیطان، حربه ها و سلاح هایی برای انحراف انسان دارد که قرآن مجید می فرماید: از گام ها و حربه های شیطان پیروی نکنید، «لاٰ تَتَّبِعُوا خُطُوٰاتِ الشَّیْطٰانِ». شیطان هفت گام، سلاح و حربه دارد و ما باید طبق دستور قرآن از آنها پرهیز کنیم. «خطوات» جمع «خطوه» به معنی گام است. بنابراین طبق آموزۀ قرآنی باید پایمان را جای پای شیطان نگذاریم.
شیطان بر کسی مسلط نیست و بشر اختیار دارد و می تواند انتخاب
کند؛ «لَیْسَ لَهُ سُلْطٰانٌ عَلَی الَّذینَ مَنُوا»؛ بر کسانی که ایمان دارند او نمی تواند سلطه داشته باشد. به ترتیب این هفت حربۀ شیطان را بر می شمارم با این توضیح که این هفت حربه در کسانی که با حضرت زهرا در افتادند یکجا مورد استفاده قرار گرفت.
گام نخست: ایجاد کینه و بعض
🍃براساس آموزۀ قرآن مجید اولین حربۀ شیطان، ایجاد کینه و نفرت است «يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء» وقتی کینه را شیطان القاء کرد پس از آن حوادث آفریده می شود، لذا در روایات نیز داریم که اگر تمام صفات زذیله را جمع کنید، مادرشان «کینه» است، «اَلاُمُّ الخُلق الحِقدُ» و «رأسُ العُیُوبِ الحِقدُ». در قرآن نداریم «تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا» خدایا! به ما کینۀ مؤمن بده، بلکه داریم «لا تَجْعَل» به ما کینه مؤمن نده. انتقام خوب است، اما برای دشمن.
متأسفانه چقدر در بین ما کینه وجود دارد و باعث شده که قلب های ما از هم دور گردد و به خاطر کینه اختلاف ایجاد شود. خلیفۀ دوم خودش می گفت: دوازده ویژگی در علی بن ابیطالب است که اگر یکی از آنها در آل خَطّاب بود – نه در من – ما دیگر غصه ای نداشتیم.
🔆دوازده ویژگی علی ع دارد، یکی آنکه محل تولدش کعبه است، دیگری اینکه ازدواج علی در آسمان رقم خورد. سوم اینکه زوجه اش فاطمۀ زهراست. همچنین لیلة المبیت، حدیث منزلت، حدیث غدیر، ردُّ الشمس، ابلاغ سورۀ برائت و... از ویژگی های امیرالمؤمنین است. اگر یکی از این ویژگی ها در آل خطاب بود، ما دنیا را کنار می گذاشتیم و همواره به خودمان می بالیدیم. از این سخن به خوبی می توان دانست که
دشمنان علی (ع) ایشان را می شناختند.
شخصی به نام «رأس الجالوت» فردی است مسیحی که از سرزمین خودش بلند شد و آمد تا دربارۀ اسلام تحقیق کند (این اواخر پیغمبر نامه نوشته بود برای دانایان ملل که بیایند و درباره اسلام تحقیق کنند. منتها وقتی برخی از آنها آمدند دیدند رسول خدا از دنیا رفته است – رأس الجالوت وارد مسجد شد، و دنبال این بود که ببیند خلیفۀ پیغمبر کیست. «ابی بکر» را به او معرفی کردند. رفت جلوی او نشست و گفت: سؤالاتی دارم، اگر سؤالاتم را جواب بدهید، مسلمان می شوم. چند سؤال بدین مضمون کرد، که اصحاب اخدود چه کسانی هستند؟ حاکمشان چه کسی بود؟ جریانشان چه بوده است؟ سؤالاتش را یکی یکی مطرح کرد اما خلیفه نتوانست جواب بدهد. تا اینکه رأس الجالوت را خدمت امیرالمؤمنین (ع) فرستادند؛ زیرا آنها به خوبی فضائل علی را می دانستند، منتها بغض آنها نمی گذاشت تا آنها حق را مراعات کنند.
کینه، اولین صفت رذیله ای است که در زمان رسول خدا (ص) بسیاری از مخالفت های با حضرت براساس آن بود. روزی ابوجهل در میان کوچه های مکه رسول خدا (ص) را در آغوش گرفت، بعد کنار آمد. گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ گفت: دست خودم نبود، اصلاً یک مرتبه به طرفش جذب شدم، بعد گفت: «إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّهُ صَادِقٌ» من می دانم که او راستگوست و حق با اوست، منتها «مَتَی کُنَّا تَبَعاً لِعَبْدِ مَنَاف» ما نمی توانیم تابع اینها باشیم و نمی توانیم زیر بار اینها برویم.
چرا امام جواد (ع) شهید شد؟ به خاطر کینۀ کسانی بود که گفتند: آقا! چرا حکم ایشان در بریدن دست دزد مقدم شده. امام کاظم (ع) چرا شهید شد؟ پسر برادر او «محمد ابن اسماعیل» آمد سعایت کرد و بعضی عوامل دیگر دست به دست هم دادند تا امام به شهادت رسید.
قرآن دربارۀ پیامبر می فرماید: «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ» همان طور که بچه هایشان را می شناختند پیغمبر را می شناختند. فکر می کنید آیا پیغمبر خدا را نمی شناختند و او را آزار می دادند؟ و یا امام حسین را نمی شناختند و او را کشتند؟ حضرت در روز عاشورا فرمود: چرا با من می جنگید؟ مگر من حقی را از بین بردم، سنّتی را کنار گذاشتم، تغییری در دین ایجاد کردم؟ می گفتند: نه، «بُغْضَاً لِأبیک»؛ به خاطر کینه ای که از بابایت علی داریم با تو می جنگیم!
گام دوم: غفلت و فراموشی یاد خدا
و اما گام دوم شیطان تا این سخن فاطمه روشن شود «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرزِهِ»؛ فراموشی یاد خدا گام دوم شیطان به شمار می رود «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» یکی از حربه هایی که شیطان برای انحراف جامعه از آن بهره می گیرد به فراموشی کشاندن یاد خداست.
بی تردید اگر یاد خدا در زندگی از بین برود و کم رنگ شود، انسان آسیب پذیر می شود. و از همین ناحیه است که سایر انحرافات شروع می گردد. جامعۀ پس از رسول خدا، دومین مشکلش فراموشی یاد خدا بود. به تعبیر حضرت زهرا (ع) «کَلاّ بَل رانَ عَلیٰ قُلُوبِکَمْ»؛ «ران» به معنی زنگار و گرد زردی است که گاهی روی آهن می نشیند. مردم! قلب های شما را زنگار گرفته است. به همین دلیل است که دل های شما از واقعیت پذیری بازمانده و لذا این حوادث را آفرید «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»
نشانه های تنبه و بیداری
در حدیثی رسول گرامی اسلام دارد که «علامةُ الاِنتباهِ خَمْسٌ»؛ انسان های آگاه پنج علامت دارند. شما نیز این علامت ها را داشته باشید و در مسیر آنها گام نهید. یکی از علامات آن ها «إذا ذَکَرَ المولی إفتَخَر»؛ وقتی به یاد خدا می افتند به بندگی او افتخار می کنند. دیگری این است که «إذا ذَکَرَ نَفْسَهُ إِفتَقَر»؛ زمانی که به یاد خودشان می افتند، احساس فقر می کنند. ائمۀ ما نیز چنین بودند. دعای عرفۀ امام حسین، صحیفۀ سجادیه و کلمات امیرالمؤمنین (ع) را ببینید گخ چگونه افتخار می کنند از اینکه خدا رب آن هاست.
شکر نعمت
ابوهاشم جعفری خدمت وجود مقدس امام هادی (ع) آمد تا شکایت کند، زیرا وضع مالی اش مناسب نبود. همین که نشست، امام به او فرمود: ابوهاشم شگر نعمت هایی که داری به جا آورده ای که حالا آمدی از نداشته هایت شکایت می کنی؟ گفت: آقا چه نعمتی؟ امام فرمود: نعمت سلامت و امنیت. انسان وقتی به نعمت ها و نیازهای خودش توجه کند احساس فقر می کند.[15] و دیگر اینکه «إِذا ذَکَرَ الدُّنیا اِعتَبَر»، آنها به یاد دنیا که می افتند عبرت می گیرند و باید بدانیم که عبرت گیری غیر از چسبیدن است.
هارون الرشید نامه نوشت برای امام کاظم (ع) که من را موعظه کن؟ امام برایش نوشت: هارون! هر چه در اطرافت می بینی موعظه و عبرت است.
روایت داریم، وقتی جنازه ای را تشییع می کنند خوب است بروید آن را مشایعت کنید. البته بعضی ها عادت دارند در تشییع شرکت کنند، بعد با خودشان می گویند چند قدم حضور داشته باشیم خوب
است. اما ببینیم امام صادق (ع) چه وظیفه ای را در امر تشییع جنازه به گردن ما نهاده است و می فرماید: «إِذَا حَمَلْتَ جَنَازَةً فَکُنْ کَأَنَّکَ أَنْتَ الْمَحْمُولُ»؛ وقتی جنازه ای را دارند حمل می کنند، فرض کنید بدنی که روی تابوت حمل می شود شما هستید! «أَظوْ کَأَنَّکَ سَأَلْتَ رَبَّکَ الرُّجُوعَ»؛ گویا اینکه از خدا خواسته ای که تو را برگرداند، و حالا خدا تو را به دنیا برگردانیده؛ پس ببین چه کار باید انجام دهی.
قرآن در این راستا می فرماید: فردای قیامت برخی از افراد وقتی وارد صحرای محشر می شوند، خواهند گفت: «رَبَّنٰا أَبْصَرْنٰا وَ سَمِعْنٰا فَارْجِعْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً»؛ خدایا! ما را برگدان تا عمل صالح انجام دهیم، بعضی ها نور دارند اما اینها در تاریکی اند بعضی ها راحت می روند؛ اما اینها نمی توانند بروند، بعد به کسانی که نور دارند خطاب می کنند: «انْظُرُونٰا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُم» بایستید تا ما از نور شما استفاده کنیم.
بنابراین، آرزوی برخی در جهان آخرت این است که خدایا! ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح انجام دهیم. اما دیگر دیر شده و امکانش نیست. حال امام صادق (ع) می فرماید: شما در دنیا برای خودتان یک چنین فرضی را درست کنید. تابوتی را که دیدید، فرض کنید در آن بدن شما قرار دارد.
از علائم انسان های آگاه این است «وَ اِذا ذَکَرَ رَبَّهُ اِسْتَغْفَرَ» زمانی که به یاد خداوند افتند طلب غفران و بخشش می کنند و «إذا ذَکَرَ الاخِرَةَ اِسْتَبْشَرَ»؛زمانی که به یاد آخرت می افتند به خود بشارت می دهند.
گام سوم: توجیه کردن گناه
گام سوم شیطان به تعبیر قرآن این است که با توجیه گناه را در نظر انسان زینت می بخشد. با این توضیح که وقتی کسی گناهی می کند. بعد از آن می پذیرد که بد بوده و گناه انجام داده است. وقتی دروغ می گوید به او می گویند. دروغ گفتی، گاهی او می پذیرد و توبه می کند؛ و گاهی نیز توجیه می کند که به این دلیل دروغ نبود. همین طور غیبت، زنا، دزدی و... به عنوان مثال: می گوید من غیبتی که کردم دلیلش این است که او واجب الغیبه است. توجیه گناه بدتر از گناه است.
گام چهارم: زینت دادن گناه
بنابراین، شیطان یکی از کارهایش «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ»؛ زینت دادن گناه در دیده انسان است.
«حارثه ابن زید» می گوید: رفتم کنار خانۀ خدا، دیدم خلیفۀ دوم آنجا ایستاده و دارد چیزی با خودش زمزمه می کند، دیدم می گوید: خدایا! تو به سرّ و آشکار دانایی و از همه چیز آگاهی، من امروز می خواهم مطلبی را سرّی با تو در میان بگذارم، «فَلَمَّا رَآنِی أَمْسَک»؛ همین که نگاهش به من افتاد دیگر حرفی نزد. آمدم به او گفتم: چه می خواستی بگویی؟ چرا دست نگه داشتی؟ گفت: کار نداشته باش! بعد آمدم مدینه تا اینکه او ضربه خورد و به بستر افتاد. بیس و ششم ذی الحجه، رفتم کنار بسترش، گفتم: دیگر به بستر افتاده ای و پزشک ها نیز ناامیدت کرده اند، حال بگو آن روز کنار خانۀ خدا چه می خواستی بگویی؟ گفت: یک روز خانۀ رسول خدا (ص) رفتم، دیدم فضل ابن عباس و علی ابن ابیطالب (ع) هم نشسته اند؛ اما نکتۀ قابل ملاحظه این بود که سر امیرالمؤمنین (ع) روی سینۀ رسول خدا بود. حضرت رسول داشت گریه می کرد، گفتم: یا رسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمود: «ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْم»؛ کینه هایی در دل بعضی از شماها وجود دارد، که وقتی من از دنیا رفتم آنها را آشکار خواهید کرد. گفتم: یا رسول الله! خلیفۀ پس از شما کیست؟ فرمود: علی امام، خلیفه و وصی من است. دوست دار او مؤمن و مبغض او کافر و منافق است.
زید می گوید: گفتم: واقعاً تو این را می دانی و خودت شنیدی؟ گفت: آری. به او گفتم: پس چرا این حوادث را آفریدی و مسیر خلافت را عوض کردی؟ گفت: «الْمُلْکُ عَقِیمٌ»؛ ملک و سلطنت عقیم است. اما آیا این توجیه درست است؟ بنابراین تزیین گناه یکی از حربه های شیطان است.
برادران عزیز و خواهران محترمه! قرآن می فرماید: شیطان سعی می کند تا شما را از چهار طریق به مسیر خودش بکشد. حضرت زهرا نیز در خطبه اش در این باره می فرماید: «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرزِهِ هَاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ» وقتی پیغمبر خدا از دنیا رفت، شیطان ندا داد و دور و برش را دید که افراد زیادی فرا گرفته است؛ چون دید حرفش پذیرنده دارد دست به کار شد.
به این آیه از قرآن توجه کنید که می فرماید: شیطان را در راه مستقیم پیدایش کنید «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»، زمانی که می خواهی نماز و دعا بخوانی شیطان به سراغت می آید. امام سجاد به خدا شکوه می کند و می گوید: خدایا! همان موقع که احساس می کنم الان دارم نماز مناسبی می خوانم، مناجات مناسب دارم «الغَیطُ عَلَیَّ نُعاسا» یک باره خستگی و سستی عارضم می شود. آری، شیطان در کنار صراط مستقیم می نشیند و به تعبیر قرآن «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ
الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ» از جلو، پشت سر، سمت راست، سمت چپ و از چهار طریق شما را به انحراف می کشاند.
علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» روایتی را از امام باقر (ع) نقل می کند که امام فرمود: منظور از «مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ» قیامت و معاد است؛ یعنی معاد را برای شما سبک جلوه می دهد؛ «أُهَوِّنُ عَلَیْهِم».
برادران عزیز! هر قدر اعتقاد انسان به معاد ضعیف باشد هر اندازه باور انسان به قیامت ضعیف باشد، آسیب پذیری انسان در مقابل گناه بیشتر می گردد.
اعتقاد به معاد
یک فرد یهودی در مدینه انگشترش را گم کرد و مسلمانی این انگشتر را یافت.
انگشترش، گران قیمت بود و مسلمان پرسان پرسان یهودی را پیدا کرد. گفت: آقا! این انگشتر مال شماست؟ یهودی گفت: بله، در حالی که انگشتر را تحویل می داد، یهودی گفت: چند سؤال دارم، نخست اینکه آیا می دانستی این انگشتر قیمتش چقدر است؟ گفت: بله، انگشتر گران قیمتی است. دوم اینکه آیا می دانستی من یهودی ام؟ گفت: بله، شوم اینکه آیا نیاز مالی نداشتی؟ گفت: اتفاقاً وضع چندان خوبی ندارم. یهودی گفت چرا این را برای خودت نفروختی؟ فرد مسلمان گفت: اتفاقاً در این فکر هم بودم، زمانی که در مسیر می آمدم در این فکر هم بودم که آن را بفروشم و پولش را برای خودم بردارم؛ اما یک وقت به ذهنم افتاد فردای قیامت وقتی که موسی بن عمران یک طرف می نشیند و رسول خدا نیز حضور دارد وقتی من و تو را می آورند و رو به روی آن دو بزرگوار قرار می دهند، اگر حضرت موسی رو کند به پیغمبر آخرالزمان و بگوید این مسلمان و پیرو شما بود، انگشتر یک یهودی پیرو مرا پیدا کرد، چرا این را برداشت و استفاده کرد؟ پیغمبر باید سرش را پایین اندازد. نخواستم فردای قیامت رسول خدا (ص) به خاطر این عمل من در مقابل موسی (ع) سرش را پایین اندازد و نتواند پاسخ گو باشد.
عرضه اعمال بر ائمه (ع)
امام صادق (ع) فرمود: اعمال شما در چند مرحله پیش ما می آید؛ در روزهای دوشنبه و پنجشنبه، آغاز هر ماه، نیمۀ شعبان هر سال. البته زمانی که امام صادق این حدیث را فرموده نیمۀ شعبان عنوان فعلی را نداشت که میلاد امام زمان (عج) باشد، خود نیمۀ شعبان یک تعیین ویژه ای داشته است.
بنابراین کاری کنیم که وقتی اعمال ما فراروی امام قرار می گیرد، او را ناراحت نکند. «داوود بن کثیر» می گوید: خدمت وجود مقدس امام صادق (ع) شرفیاب شدم وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم آقا خوشحال است، گفتم: یابن رسول الله! علت خرسندی و نشاط شما چیست؟ حضرت فرمود: داوود! این هفته که اعمالت را به من عرضه کردند، و دیدم رفتی به پسر عمویت سرزدی، صدقه وصله نیز به او دادی از این عملت خوشحال شدم باید بدانیم که مسأله تا این حد دقیق است.
امام باقر (ع) می فرماید: «مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ»؛ یعنی معاد و «مِنْ خَلْفِهِمْ»؛ یعنی از راه مطامع مالی انسان ها را شیطان به انحراف می کشاند. به عبارتی مقصود از سمت راست «دین» و مقصود از سمت چپ «دنیا» است؛ پس گام های شیطان را بشناسیم و از این فرمان قرآن «لاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» پیروی کنیم.
شناخت بیماری مهم تر از درمانش است. امام سجاد (ع) می فرماید: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ دَاءَهُ أَفْسَدَهُ دَوَاؤُهُ» هر که دردش را نشناسد، دارو را در حقیقت فاسد می کند نکتۀ قابل ملاحظه این است که شتر را آدم باید بشناسد. امام صادق (ع) فرمود: همۀ علم ها در چهار کلمه جمع و خلاصه می شوند: شناخت خدا، شناخت خود، وظیفه شناسی و عواملی که فرد را بی دین می کند. کشاورز خوب کسی است که نه تنها درخت، بذر و زمان آبیاری را بشناسد، بلکه باید آسیب ها را نیز بشناسد.
گام های دیگر شیطان را به صورت فشرده خدمت شما عرض می کنم.
گام پنجم: عجب و غرور
«وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا» عُجب، غرور و تکبر هم حربۀ شیطان است. موسی بن عمران از شیطان سؤالی کرد که پرسش و پاسخ قشنگی است. موسی گفت: شیطان! آدمی چه می کند که تو بر او مسلط می شوی؟ «أَخْبِرْنِی بِالذَّنْبِ الَّذِی إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَیْهِ؟» این سؤال برای من و شما نیز مطرح است. عزیزان! وای بر آن زمانی که عمر انسان مَرتَع شیطان گردد. می دانید امام سجاد در این باره چه می گوید؟ می گوید: خدایا! هر وقت عمر من مرتع شیطان شد، آن را قیچی اش کن! فوراً همان جا و در دم آن را از من بگیر! «عَمِّرْنِ مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذاَ کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ».
شیطان در جواب حضرت موسی گفت: «إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ»؛ وقتی عجب و غرور او را بگیرد «وَ اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ»؛ و عملش را زیاد ببیند، «وَ صَغُرَ فِی عَیْنِهِ ذَنْبُه»، و هر گاه گناهش را کوچک بشمارد، من به او استیلا پیدا می کنم.
داستان
رسول خدا از میان یکی از کوچه های مدینه عبور می کرد – کوچۀ هم باریک بود – خانمی جلوی پیغمبر را گرفت و راه را بست بود. حضرت خواست رد شود، دید نمی شود! آمد از این طرف برود، دید آن خانم این طرف آمد و این رفتار تکرار شد و از هر طرف که حضرت می خواست برود راه بسته می شد. اصحاب به آن زن گفتند: برو کنار، چرا راه را بسته ای؟ گفت: «إِنَّ الطَّرِیقَ لَمُعْرَضٌ»، کوچه باز است پیغمبر می تواند از آن طرف برود. می خواست خودی نشان بدهد. رسول گرامی اسلام جمله ای فرمود که خیلی زیبا است، امروز روانشناسان دنیا این جمله را می پذیرند، فرمود: «دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ» رهایش کنید! این زن می خواهد خودش را نشان بدهد، آدم متکبری است.
چند سال پیش در روزنامه می خواندم که شخصی کلیسایی را در یکی از کشورها آتش زده بود. به او گفته بودند چرا کلیسا را به آتش کشیدی؟ در جواب می گوید: من خواستم اسمم در روزنامه ها مطرح شود، دیدم هر کاری که می کنم اسمم مطرح نمی شود؛ ولی الان به عنوان یک شخصیت ولو منفی، اسمم مطرح می شود.
حضرت فرمود: رهایش کنید! این می خواهد تکبّر بورزد. من این قصّه را که دیدم به حدیثی از امیرالمؤمنین برخوردم که حضرت می فرماید: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِه»؛ آدم متکبر حقیر است و ذلّت درونی دارد. به همین علت می خواهد حقارت درونی خودش را جبران کند.
گام ششم: آمال و آرزو
گام ششم شیطان به تعبیر قرآن آمال و آرزوست «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ» به این شواهد قرآنی دقت بفرمایید! وعده و آمال و آرزو از خطوات و حربه های شیطانی است. البته به شما عرض کنم که آرزو بد نیست؛ زیرا اگر آرزو نبود، نه کسی درس می خواند و نه کسی درس می داد، و نه کسی درخت می کاشت، و بسیاری از کارهای دیگر تعطیل می شد. پیغمبر خدا (ص) فرمود: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی» آرزو خوب است، اما آرزوهای طولانی و دراز کشنده است.
آن شنیدستی که در صحرای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
سیری و خواسته ها حدِّیَقف ندارند و آرزوهای دست نیافتنی فراوان است.
گام هفتم: ایجاد اختلاف
یکی از گام های شیطان ایجاد تفرقه و اختلاف است، قرآن در این باره می فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ»؛شیطان است که بین شما اختلاف می اندازد.
نامۀ امام زمان به شیخ مفید
از آنجا که صبح جمعه است و متعلق به وجود مقدس امام زمان (عج)، این جمله را بیان می کنم. امام زمان برای شیخ مفید نامه ای نوشته اند – معروف به توقیع امام زمان به شیخ مفید – امام زمان خطاب به مرحوم مفید می نویسند: «أَیُّهَا الْأَخُ الْوَلِی» برادر عزیزم! اگر شیعه های ما دو ویژگی داشتند، این قدر بین ما و آنها فاصله نمی افتاد. «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَ فَّقَهُمُ اللهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوب»؛ یکی اینکه قلب هایشان با هم بود و اختلاف نمی داشتند.
آقا! اختلاف جامعه را بیچاره می کند. آیه 100 سورۀ یوسف را نگاه کنید، حضرت یوسف جمله ای دارد که خیلی قشنگ است، می گوید: شیطان میان من و برادرانم اختلاف انداخت؛ «أَنْ نَزَغَ الشَّیْطٰانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی». علت اینکه من و برادرانم از هم جدا شدیم اختلافی بود که شیطان میان ما برانداخت.
امام در این نامه می نویسند: «فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ»؛ اگر شیعیان ما به عهد و پیمان هایشان عمل می کردند «لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا»، این گونه با ما فاصله پیدا نمی کردند. جسم ها را راحت می شود جمع کرد اما کنار هم قرار دادن روح ها کار دشواری است.
خدایا! به عظمت کریمۀ اهل بیت فاطمۀ معصومه و زهرای مرضیه (ع) قلب های ما را به هم مهربان بگردان.
چکیده سخن
به مناسبت این سخن از حضرت زهرا (ع) که فرمود: «وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزهِ»، گام های شیطان را برشمردیم؛ البته از این جهت که از آنها پرهیز کنیم. آنچه گفته شد از باب آسیب شناسی و شرشناسی بود. گام های شیطان به ترتیب عبارتند از: ایجاد تنفر و کینه، و به فراموشی کشاندن یاد خدا، توجیه گناه، زینت دادن گناه، عُجب، اختلاف در میان جامعه و زنده کردن آمال و آرزوهای پوچ و بی حاصل در روح و جان ما.
روضه
السّلام علیکِ یَا بِنت رَسُول الله!
امشب شهادت بانویی است که فرزندانش هر وقت به یادش می افتادند اشک می ریختند. امام جواد (ع) در سن چهار سالگی به یاد مصائب مادر اشک ریخت؛ امام صادق (ع) همین که نام مادر را می شنید اشکش جاری می گشت؛ امام باقر (ع) تب نموده بود وقتی آب به سر و رو می ریخت به یاد مادر می افتاد؛ امام سجاد (ع) بر فراز منبر شام به وجود زهرا افتخار می کند، و امیرالمؤمنین (ع) در نامه ای به معاویه می نویسد: «لِیَ الف
َخر بِفاطمه».
مصیبت فاطمه مثل قبرش مخفی است. مصیبت ها زیاد است، شاید مثل همین روزهایی امیرالمؤمنین کنار بستر فاطمه نشسته است و زهرا در حال وصیت به اوست. تعبیر تاریخ این است: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»حضرت به همۀ کسانی که در خانه بودند فرمودند: بیرون بروید. بعد دو به دو، مظلوم و مظلومه کنار هم نشستند. زهرا دارد یکی یکی وصیت می کند؛ علی جان! «لاٰ تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِی»؛ کسی را از محل قبرم باخبر نکن! بگذاز قبرم مخفی باشد. این یک مبارزۀ منفی است که زهرای مرضیه تا قیامت می خواهد دوام داشته باشد. اینکه مردم دنیا بدانند یگانه دختر پیغمبر قبرش مخفی است.
علی جان! «لاٰ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُم» آن هایی که دَرِ خانه ام را آتش زدند و در سقیفه جمع شدند، نمی خواهم بر بدنم نماز بخوانند. خودت – و چند نفری که نام برد – نیمه شب برایم نماز بخوانید.
علی جان! وقتی مرا به خاک سپردی «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی»؛ بالای سرم بنشین، «فَإِنَّهَا سَاعٌَ یَحْتَاجُ الْمَیِّتُ فِیهَا إِلَی أُنْسِ الْأَحْیَاء»؛ شب اول قبر من را تنها نگذار! کنار قبرم بنشین، «فَأَکْثِرْ مِنْ تِلاَوَةِ الْقُرْآنِ»؛ برایم قرآن بخوان. صدای قرائت قرآنت مرا در قبر آرام خواهد کرد. علی جان! برایم دعا بخوان زیرا این کارت مرا آرام می کند. علی جان! کنار قبرم بنشین با من سخن بگو.
«1ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَففِّ الْعِرَاق»
برایم گریه کن، اگر دلت گرفت برایم اشک بریز؛ اما بچه های یتیمم را فراموش نکن، بچه های یتیمم مبادا تنها بمانند! برای آن ها نیز اشک بریز.
علی جان! سفارش دیگری نیز برایت دارم که حسینم را فراموش نکن.
علی جان! جلوی بچه ها کاری نکن که آن ها احساس غربت کنند. زیاد جلوی آنها اندوه خودت را نشان نده.
پیراهن خود در غم من پاک مکن
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
علی جان!
از فاطمه یادگار اگر می خواهی؟
خون های مرا ز روی در پاک مکن
هر کسی یادگاری از خودش به جای می گذارد، اگر از من یادگار می خواهی «البابُ وَالجِدارُ وَالدِّماءُ شهودُ صِدق ما بِهِ خفاءٌ»؛ سه تا یادگاری دارم یکی در، دیگری دیوار، و سومی هم خون های روی آن دو است. علی جان! خواهش دیگری نیز دارم.
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی
مباد سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
نگذار زینبم جراحت سینۀ مرا ببیند. امیرالمؤمنین خیلی احتیاط کرد تا زینب سینۀ مادر را نبیند، روزی هم که با فرق شکافته علی (ع) را به خانه آوردند، همین که طبیب خواست دستمال را باز کند، حضرت به زینب اشاره کرد از اتاق بیرون رود.
طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
اما روزی که آمد کنار بدن قطعه قطعۀ حسین، آنجا دیگر کسی نبود مانع گردد، بدن را برداشت، حسینم! برادرم! «بأبی العطشان حتّی مضی، بأبی من شیبَتُهُ تَقطُرُ بِالدِّماء». راوی می گوید: زینب چنان جان سوز عزاداری می کرد، به خدا قسم دیدم دوست و دشمن دارند گریه می کنند، یک وقت هم خم شد لب ها را گذاشت روی گلوی پرخون؛ «فَوَجَدَنِی جُثَّةً بِلاٰرَأْس».
«لا حولَ وَ لا قوة الاّ بِاللهِ العَلیِّ العظیم»
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•