eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
995 ویدیو
22 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازی: 💠 🔹 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): انسان باید از دنیا براى آخرتش، از زندگی برای مرگش، از جوانی برای دوره پیری اش توشه بردارد، چرا که دنیا براى شما آفریده شده ولی شما براى آخرت آفریده شده اید. 📚 تنبیه الخواطر و نزهه النواظر/ج1/ص131 ✍🏼 دنیا، زندگی و جوانی، فرصت و وسیله هستند که اگر قدرشان را ندانیم، در مقصد نهایی یعنی آخرت پشیمان خواهیم شد.
💠تقویت دین 🔸 امام صادق (علیه السلام): کسب را رها مکن، چرا که تو را در دینت کمک می کند و نخست پای شتر ببند و سپس کن. ... اِعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ 📚وسائل الشیعه/ج12/ص20 ✍🏼 انسانی که می خواهد مال حلال کسب کند، باید دینش را یاد بگیرد و نیز با چیزهایی که رزق و روزی اش را زیاد می کند، مثل ، بیشتر ا می گیرد.
عن الامام علی علیه السلام : «مِنْ حُسْنِ نشانه‌های حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است.» در روایات و سیره بزرگان دینی توجه زیادی به همسایه و اطلاع از اوضاع و احوال او شده است. درباره اینکه مسلمان شب سیر بخوابد ولی از حال همسایه‌اش باخبر نباشد، مذمتهای زیادی وارد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.» [3] مرحوم استاد شهید مطهری نقل می‌کند: سید جواد آملی (فقیه بزرگ و صاحب مفتاح الکرامة) شبی مشغول صرف شام بود که در خانه‌اش به صدا درآمد، در را باز کرد، دید خادم استادش، سید مهدی بحرالعلوم است. خادم گفت: استاد بر سر سفره شام نشسته اند، اما دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببینند. سید جواد با عجله به طرف خانه استاد رفت. تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم بی سابقه‌ای گفت: از خدا نمی‌ترسی؟ از خدا شرم نداری؟!
سید جواد گفت: به خدا قسم! من از این به احوالش رسیدگی می‌کردم. استاد گفت: همه عصبانیت من برای این است که چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی‌کردی که اصلاً مسلمان نبودی. سید بحرالعلوم یک سینی غذا و مقداری پول به او داد تا به خانه همسایه‌اش ببرد و از او معذرت خواهی کند. بعد هم فرمود: من همینجا می‌مانم و شام نمی‌خورم تا برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری. وقتی سید جواد آمد و دقایقی در خانه همسایه محتاجش ماند، همسایه اصرار کرد تا علت این کار او را بداند. وقتی ماجرا را شنید، گفت: من راز خود را به هیچ کس نگفتم و تعجب می‌کنم که سید بحرالعلوم چگونه از این مطلب مطلع شده است. [1] آری این گونه باید به امور همسایگان رسیدگی کرد و از احوال آنان جویا شد.
قال الصادق علیه السلام : «اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ مؤمن از احترام کعبه هم بالاتر است.» انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب می‌شود که شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم. یکی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر اینست که نسبت به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق هر یک را در مورد او رعایت کنند و محترم بشمارند. در حدیث فوق، امام صادق علیه السلام می‌فرماید: احترام مؤمن از احترام کعبه بالاتر است. حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی می‌شدند (البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند) ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می‌شدند و به دنبال طرف می‌فرستادند و از او عذرخواهی می‌کردند، و گاهی برای جلب محبت او، کمکهای مالی نیز می‌نمودند، از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که «عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه برکت است.» گاهی به این هم قناعت نمی‌کردند، روز بعد هنگامی که بر منبر تدریس می‌نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می‌کردند.
آیة اللّه سید مصطفی خوانساری از روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد می‌خواست گریه کند، آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم. عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی‌آید. من به ایشان اطلاع می‌دهم که آقا فردا صبح به منزل شما می‌آیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و..» شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است..» باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید، مرا عفو کنید.» (٢٢) [1] آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام می‌گذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد می‌داد. با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد، در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.
۱۰- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ . حکمت نهج البلاغه
شرح و تفسیر روش معاشرت با مردم مى دانيم اسلام دينى اجتماعى است و آيات قرآن و روايات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روايات متواترى در اين باره در منابع حديث وارد شده. کلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز ناظر به همين معناست مى فرمايد: «آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک ريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند»; (خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ). اشاره به اين که پيوند محبت و دوستى را از طريق برخورد خوب و نيکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنيد که شما را به منزله نزديک ترين عزيزان خود بدانند; هرگاه از دست برويد جاى شما در ميان آنها خالى باشد; ولى در دل همواره از شما ياد کنند و بر عواطف و محبت هايى که نسبت به آنها داشتيد اشک بريزند و در حال حيات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند. در واقع امام(عليه السلام) در اينجا مسئله محبت و نيکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بيان فرموده است، زيرا اشک ريختن بعد از مرگ و عشق ورزيدن در حال حيات از لوازم قطعى محبت با مردم است. در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرمايد: «أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً; با کسى که همنشين توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى». در حديث ديگرى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «صاحِبِ الاْخْوانَ بِالاْحْسانِ وَتَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ; با برادران نيکى کن و گناهانشان را ببخش». امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَمُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه; آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفيقش رفاقت نداشته باشد از ما نيست». اين دستورات که نمونه هاى فراوان ديگرى نيز در روايات دارد بر خلاف چيزى است که در دنياى مادى امروز معمول است; نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ريزند، زيرا در دنياى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خويشند. در تاريخ اسلام نمونه هاى زيادى براى آنچه در بالا آمد ديده مى شود که بعد از مرگ افراد نيکوکار شهر آنها يکپارچه عزا شد و در حياتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند.
💠 روزی مقدّر 🔹 امام علی علیه السلام: هرگز کسی که در پی کسب روزی است، نمی تواند سهم تو از روزی ات را بگیرد و آنچه برای تو مقدر گشته، بی کم و کاست به تو خواهد رسید. 🔆 لَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ، وَ لَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِئَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ. نهج البلاغه/حکمت379 ✍🏼 این روایت به افراد تنگ نظری اشاره دارد که افراد جدید را در شغل و حرفه ی خودشان تحمل نکرده و آنها را باعث کاهش روزی می دانند.
ادن براى تغذيه افراد. اين کلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) بخشى از وصيت طولانى است که امام امير مؤمنان على(عليه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزيد فايده در اينجا مى آوريم. فرمود: «کَيْفَ وَأَنِّى بِکَ يَا بُنَيَّ إِذَا صِرْتَ فِي قَوْم صَبِيُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَيْخُهُمْ لاَ يَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ يَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَيْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْيَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَيْکَ إِقْبَالًا يَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَيَطْلُبُ الْحِيلَةَ بِالتَّمَنِّي وَيَطْلُبُ الدُّنْيَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ يَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ يَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ يُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ يَرْجُونَ نَوَالَهُ دِينُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ يُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَيَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِيَةٌ لاَ يَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ يُجِيبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَيْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ يَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ يَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَيْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِيهِمُ السُّنَنُ وَتَحْيَا فِيهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ يَا بُنَيَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَيُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَب»; فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در ميان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پيرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حيله گر فريبکارى است که هواى نفس بر او چيره شده و به دنياى زودگذر چسبيده و از همه بيشتر (ظاهرا) به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جويى مى کند و دنيا را با تمام قدرت مى طلبد. (مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و اميدشان نزديک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنيا شديداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که اميد بخششى از او دارند. دينشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده، افراد فريبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بيشتر چاپلوسى کنند. دل هاى آنها خالى (از ياد خدا) است، سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گويند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پيروى کنى فريبت مى دهند، در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با يکديگر بر اساس بى تقوايى است و هنگامى که از هم جدا شوند يکديگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در ميان آنها مى ميرد و بدعت ها زنده مى شود نادان ترين مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود يا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنين شرايطى که (آتش فتنه ها شعله ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچينند و نه پستانى که بدوشند... . 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠
شرح و تفسیر بهترين روش در فتنه ها امام(عليه السلام) در اين حکمت پرمعنا مى فرمايد: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(عليه السلام): کُنْ فِي الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَيُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ). براى روشن شدن محتواى اين کلام بسيار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسير شود: فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمايش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اينجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است. لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائيدن مکرر پيوسته در پستانش شير است (لبون به معناى شير دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنين شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شيرى (زيرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به اين ترتيب هيچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد. از اينجا روشن مى شود که هدف امام اين است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با يکديگر نبايد آلت دست اين و آن شود; بايد خود را دور نگه دارد و به هيچ يک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند. در اين گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفين به سراغ افراد بانفوذ و باشخصيت مى آيند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبيدن حريف استفاده کنند. در اين هنگام بايد اين افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعيف باشند يا قوى نهايت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نيفتند مبادا دين و يا دنياى آنها آسيب ببيند و در بعضى از روايات جمله «ولا وَبَر فَيُسْلَب» نيز به آن افزوده شده است يعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچينند و از آن استفاده کنند. نمونه اين فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستين فراوان بود که امامان اهل بيت و يارانشان همواره از آن کناره گيرى مى کردند حتى داستان قيام ابو مسلم بر ضد بنى اميه گرچه در ظاهر براى کوبيدن باطلى بود ولى در باطن براى تبديل باطلى به باطل ديگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى اميه بود. به همين دليل هنگامى که ابو مسلم به وسيله نامه اى پيشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(عليه السلام) کرد امام آن را نپذيرفت زيرا مى دانست در پشت پرده اين قيام چه اشخاصى کمين کرده اند و به تعبير ديگر امام مى دانست اين يک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نبايد به هيچ کدام امتيازى داد. رواياتى که از ائمه هدى(عليهم السلام) درباره فضيلت عزلت و گوشه گيرى به ما رسيده است غالباً ناظر به اين گونه شرايط است. از جمله امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرمايد: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِيَمِ الاَْکْيَاسِ; گوشه گيرى برترين خصلت افراد باهوش و زيرک است». و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «سَلاَمَةُ الدِّينِ فِي إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دين انسان درکناره گيرى از مردم است». در حديث گويا و روشنى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گيرى را انتخاب کرده ايد؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَيَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَيْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغيير روش داده اند به همين دليل، آرامش دل را در تنهايى يافتم». قرآن مجيد نيز اشاراتى به اين معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهيم مى خوانيم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّي); از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد و مى پرستيد کناره گيرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم». در داستان اصحاب کهف نيز در آيه 16 سوره «کهف» اشاره به گوشه گيرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است. از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(عليه السلام) اين نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخيزند نبايد به حمايت مؤمنان حق جو برخاست; اين سخن بر خلاف صريح قرآن است که مى فرمايد: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه ديگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در ميان آن دو از طريق مسالمت آميز امکان پذير نشد) با جمعيت ستمگر پيکار کنيد تا به سوى حق باز گردند». ممکن است تفاوت بين جمله «لا ظَهْرٌ فَيُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَيُحْلَبُ» در اين باشد که نه کمک هاى مستقيم به فتنه جويان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غير مستقيم مانند کمک هاى مادى به اين گروه ها کردن رواست شبيه شير د
۱- قَالَ ( علیه السلام ) : کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ . درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند. حکمت یک وشرح وتفسیر نهج البلاغه ☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
خودسازی: 💠 🔸 امام باقر علیه السلام: در تنبلی خیری نیست. کسی که در رکوع و طهارت خود تنبلی کند، خیری در کار آخرتش نیست و کسی که در سامان دادن به امور زندگی اش تنبلی کند، خیری در کار دنیایش نباشد. 📚 کافی/ج5/ح1 ✍🏼 انسان به کار و تلاش زنده است و تنبلی و چه در امور دنیوی و چه اخروی باعث عقب ماندگی انسان می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برکت و روزی: 💠 🔸 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): روزی اندکی که تو را کفایت کند، بهتر است از مال بسیاری که تو را از غافل کند. 📚 اصول کافی/ج3/ص210 ✍🏼 هدف از خلقت انسان و قرار گرفتن او در دنیا و آزمایش های الهی، سپری کردن مراتب کمال و قرب الهی است. پس هر چیزی باید در این راستا سنجیده شود. 🌺 آمده ایم با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم!
كان اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه : «ينَادِي فِي كُلِّ لَيلَةٍ حِينَ يأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ بِصَوْتٍ يسْمَعُهُ كَافَّةُ مَنْ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاسِ تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِي فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعَرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا يحْضُرُكُمْ مِنَ الزَّاد»[1] گر منزل افـــلاك بود منـزل تـو وز كوثر اگر سرشته باشند گل تـو چون مهر علي نباشد اندر دل تو افسوس تو و سعـي بـي حـاصل تو شبي در محفـلي ذكــر علـي بـود شنـيـدم عـارفــي ايـن نكــته فرمود هزاران آتش انـدر پـوست داري نسـوزي گر علـي را دوسـت داري وگـر مـهـر علـي در دل نبــاشـد بسـوزي ور ز آهــن پـوســت داري برکات صلوات اميرالمؤمنين سلام الله عليه درباره سه واژه «سلام و صلوات و محبت» براي پيامبر مي‌فرمايد: درود و صلوات بر محمد مصطفي سلام الله عليه و آله براي از بين بردن گناهان، موثرتر و قوي‌تر است از اثر آب بر آتش. همه ذرات عالم ظهور يك اسم يا يك صفت خدا هستند. آتش مظهر غضب است و لذا جهنم از آتش شعله‌ ور است. آباداني دنيا و آخرت با آب رحمت است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَي ءٍ حَي»(الانبياء/30) هر چيزي را به وسيله آب زنده كرديم. آب مظهر رحمت است. يك آقايي هميشه از بهشت صحبت مي‌كرد. گفتند: گاهي از جهنم هم بگو. گفت: جهنم را شما مي‌رويد مي‌بينيد، بهشت را چون نمي‌بينيد من مي‌گويم که بدانيد چگونه جايي است. «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» (ال عمران /133) حيف است که ما خودمان را اهل جهنم بکنيم. روايت داريم: بهشت و جهنم الآن موجود هستند. عده‌اي در بهشت و عده‌اي در جهنم هستند. روايت داريم: خداي متعال تا به حال هيجده هزار آدم و هيجده هزار عالَم خلق كرده است. ما خيلي ناچيز هستيم. اصلاً ابتداي خلقت را ما نمي‌توانيم اندازه بگيريم. «للَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّه»[2] خلقت روح جلوتر از جسم روح ما خيلي جلوتر از بدنمان خلق شده است. بدن ما شناسنامه‌اش معلوم است يك روزي متولد شديم يك روزي هم شناسنامه ما را خط قرمز مي‌كشند، باطل مي‌كنند. اما شناسنامه روح ما چند سالش است؟ مي‌تواني معين كني؟ نه نمي‌توانيم انا لله و انا اليه راجعون. فعلا آمديم يك چند وقتي در اين زندان و قفس دنيا كه جاي كوچك و به تعبير قرآن «أَسْفَلَ سافِلينَ»(التين /5) تا يك امتحاني از ما بگيرند، بعد دوباره به وطن اصلي مان بر مي‌گرديم. خلقت در آسمان ها در يك روايتي امام صادق سلام الله عليه فرمود: خداي متعال در آسمان‌ها مخلوقاتي خلق كرده كه آنها كاملاً ما را مي‌شناسند. از شما انسان ها هم بيشتر حرف ما را گوش مي‌دهند. و ما امام بر آن ها هم هستيم. امام سجاد سلام الله عليه مي‌‌فرمايد: اگر من كار و اشتغال نداشتم، شب تا صبح به آسمان ها نگاه مي‌كردم. در اين آسمان ها خداوند خيلي عجائب دارد. پيامبر ما مي‌فرمايد: «خَلَقَ اللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِمُحِبِّيهِ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ»[3] پيامبر خدا مي‌فرمايد: خداي متعال از نور جمال و صورت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب علیهما السلام هفتاد هزار فرشته خلق كرده اين‌ها در آسمان براي حضرت و براي دوستان و شيعيانش دائم استغفار مي‌كنند. «وَيسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْض»(الشوري/5) آيه قرآن داريم يك گروه ملائكه‌اند كه كارشان از طرف مؤمنين گناه کار، استغفار است. چقدر خدا مهربان است و ما را دوست دارد. گاهي آمار هيئت و نجوم را آدم مي‌بيند جدّاً مغز انسان سوت مي‌كشد. تمام اين كره زمين و كره‌هاي اطراف كه دور خورشيد مي‌گردند، كه ما «منظومه شمسي» مي‌گوييم، در مقابل اين كهكشان‌ها اصلاً به چشم نمي‌آيد. اين كهكشاني كه ما مي‌گوييم راه شيري سابق اين عوام مي‌گفتند: راه مكه است. فقط در اين كهكشان راه شيري ميلياردها ستاره است. كه بعد از چند هزار سال گاهي نورش به ما مي‌رسد. که بعضي از اين ستاره‌ها ميليون‌ها برابر زمين است. اين كه امام‌هاي ما در مقابل عظمت خداوند تسبيح و تقديس مي‌كردند و بيهوش مي‌شدند. يك خوف داريم، خوف يعني اينكه مي‌ترسم من را جهنم ببرد. اين مال آدم‌هاي خيلي مبتدي است. «إِنَّما يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28) خشيت يعني: عظمت و ابهت طرف، انسان را بگيرد. انسان خودش را كوچك و ناچيز و هيچ و پوچ ببيند. هر چه فهم و درك و معرفت و شعور انسان بيشتر بشود، بزرگي خدا و كوچكي خودش را بيشتر درك مي‌كند. «إِنَّما يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/28) علامت رشد يك عالم اين است كه روز به روز خشيتش بيشتر بشود. يعني عظمت خدا در دلش بيشت
ر بشود و ناچيز و كوچكي خودش را بيشتر درك كند. عظمت خلق نشان از عظمت خالق ميلياردها كهكشان تا حالا كشف شده است. خيلي از ستاره‌هايي که ما از روي زمين مي‌بينيم، ما فکر مي‌کنيم ستاره است بلکه براي خودش يک کهکشان است. يعني مجموعه چند ميلياردي ستاره است که از دور يک ستاره ديده مي‌شود. ما اصلاً موجودات كره زمين را هم درك نمي‌كنيم. نمي‌توانيم بشماريم. چند رقم حشره داريم؟ چند رقم ماهي داريم؟ چند رقم پرنده داريم؟ يك مؤسسه‌اي درباره مورچه‌ها تحقيق كرده تا حالا يازده هزار نوع مورچه كشف كرده‌اند. واقعاً كره زمين يك ارزن و خشخاش در مقابل دستگاه بالا نيست. در بين اين همه عظمت ما که عددي حساب نمي‌شويم. خداي متعال كه از خلقت خسته نمي‌شود. برايش زحمت ندارد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»(يس/89) خدا بزرگتر از اين است كه ما وصفش كنيم. انتظار فرج چيز مهمي كه ما در آينده انتظارش را داريم، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. قابل تغيير هم نيست. ظهور حضرت جزء مسلمات است. متأسفانه ما اين قدر از مسائل ديني دوريم که اگر از اكثر مردم بپرسي بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چي هست؟ مي‌گويند: قيامت است. اگر كسي اعتقاد به رجعت نداشته باشد اين شيعه نيست. يعني از اعتقادات شيعه جزء اعتقادات اصلي شيعه اعتقاد به رجعت است. بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت مي‌شود. در همين كره‌ زمين يعني امام‌ها و انبياء و مؤمنين خالص برمي‌گردند. اول شخصيتي كه بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت مي‌كند آقا سيدالشهداء اباعبدالله الحسين سلام الله عليه است. در همين روي زمين حكومت مي‌كنند و بعد حكومت اينها که تمام شد و از دنيا رفتند، قيامت به پا مي‌شود يعني صور اسرافيل دميده مي‌شود. حضرت عزرائيل مأمور قبض روح است. حضرت جبرائيل مأمور علوم و معارف و قرآن و كتاب آسماني است. يعني حامل وحي و حامل رزقهاي معنوي است. حضرت ميكائيل واسطه و حامل ارزاق است. اسرافيل هم مأمور دميدن در صورش است که همه بميرند. و دوباره در صورش بدمد و قيامت به پا شود. پيامبر خدا بعد از نماز صبح ديدند يك جواني حالش منقلب است، لاغر شده ضعيف شده وضعش عوض شده پيداست يك جور ديگر است. ما آدم شناس نيستيم. ما اگر بوديم مي‌گفتيم: مريض است. خداي نا‌كرده معتاد است. پيامبر خدا فرمودند: «كيف اصبحت» حالت چطور است گفت: «اصبحت علي يقين يا رسول الله» من به مقام يقين رسيدم. (بالاتر از تقوا مرتبه يقين است اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود: «لو كشف الغطاء»[4] اگر تمام حقايق براي من آشکار بشود و همه پرده‌ها کنار بروند هيچ بر يقين من اثر ندارد. در روايت هم داريم كمتر چيزي كه تقسيم شده در بين مردم يقين است.) حضرت به آن جوان فرمود: علامت يقينت چي هست؟ عرض كرد علامت يقين من اين است كه شب‌ها به عبادت مي‌ايستم با خدا راز و نياز مي‌كنم روزها روزه مي‌گيرم در گرما حالت روزه دارم و مشغول انس با خدا هستم. علامت ديگر يقين من اين است كه دلم از دنيا بريده شده است. وقتي آدم يقين كرد خانه اصلي آنجاست و اين جا جيفه و مردار و پوچ و بي خود است، هر چه هست آن طرف است، ديگر دل به اين دنيا نمي‌بندد. اگر يك لحظه بهشت را به او نشان بدهند يقين كند واقعاً پشت پا به دنيا مي‌زند. يا رسول الله سلام الله عليه و آله من قيامت را مي‌بينم، مردم پاي حساب آمده‌اند. اهل جهنم و صداي ناله‌هاي آنها را مي‌بينم و به گوش خود مي‌شنوم. جايگاه منافق مي‌فرمايد: يك روزي جبرئيل محضر پيامبر خدا بود، يك وقت ديد حال جبرئيل برگشت و منقلب شد. پيامبر خدا پرسيدند؟ چرا حالت دگرگون شد؟ (البته اين ها تجاهل عارف است. معمولاً پيامبر خبر دارد اما مي پرسد براي اينكه ديگران چيزي بفهمند) عرض كرد: يا رسول الله يك سنگي هفتاد سال پيش از لب جهنم پرت شده بود، الآن به ته جهنم رسيد. بعد از لحظاتي ديدند صداي گريه و ناله از اطراف خانه پيامبر بلند شد، ناله ضجه آه و فغان چه شده؟ گفتند: يك منافقي در سن هفتاد سالگي مرده است. «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(البقره/24) دركات جهنم مثل خندق و گودال عميقي است. «أكرم الضيف و لو كان كافرا»[5] مي‌فرمايد: مهمان اگر كافر هم بود احترامش كن. ما در دعاي جوشن كبير هزار بار مي‌گوييم: «اكرم الاكرمين اجود الاجودين ارحم الراحمين ارئف من كل رئوف ملجأ العاصين ملجأ كل مطرود»[6] هر كسي را كه از همه جا طردش كردند راندنش خدا مي‌گويد بيا من يكي بغلت مي‌كنم. سلمان مي‌گويد: من داشتم در بازار آهنگران عبور مي‌كردم. ديدم جمعيت دور يك جواني که روي زمين افتاد جمع شده‌اند. آمدم نزديك گفتم: چه خبر است؟ گفتند: اين جوان غش كرده است. آب آوردند به سر و صورتش پاشيدند، به هوش آمد. سلمان پرسيدند: جوان چه شده است؟ عرض كرد: جناب سلمان من از اين بازار آهنگرها كه عبور مي‌كردم چشم
م به اين كوره‌هاي آتش و اين پتك‌ها و آتشي كه آهن را سرخ مي‌كند، آهن را ذوب مي‌كند، افتاد. از اين كوره‌هاي آتش من ياد جهنم افتادم. واقعاً ترسيدم خدايا من طاقت آتش تو را ندارم. حالم منقلب شد نفهميدم چه شد از هوش رفتم. سلمان مي‌فرمايد: من ديدم عجب جوان خوبي است، اين قدر اين ايمان دارد. فولادي که مثل آب سرخ روان مي‌شود، با اين گوشت و پوست و استخوان ما چه تناسبي دارد! «ارحم ضعف بدني و رقة جلدي»[7] به نازكي پوست من، به ضعف بدن من، به ضيعف بودن استخوان من رحم بكن. ما اگر يك ذره جهنم و آخرت را باور كنيم، حالمان جور ديگر مي‌شود. «كُلَّما أَرادُوا أَنْ يخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعيدُوا فيها»(الحج/22) اهل جهنم هر چه مي‌خواهند فرار كنند، دوباره با پتك به سرشان مي‌زنند که پايين برود. «وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَديدٍ»(الحج/21) يعني پتك‌هايي از آهن هست در سر جهنمي‌ها مي‌زنند. روايت داريم: كسي در دنيا بترسد، خدا ديگر در آخرت او را نمي‌ترساند. فرمود: به عزت و جلالم قسم دو تا ترس را در دل كسي جمع نمي‌كنم. دو تا راحتي و امان هم در دل كسي قرار نمي‌دهم. گر كسي در دنيا ترسيد در آخرت نمي‌ترسانمش. كسي در دنيا نترسيد در آخرت مي‌ترسانم. حضرت سلمان با اين جوان رفيق شد. بعد از چند وقت به سلمان گفتند: دوست شما مريض شده حال ندارد. آمد كنار بستر اين جوان نشست، ديد در حال جان دادن و احتضار است. حضرت سلمان ديد عزرائيل ملك الموت آمده مي‌خواهد قبض روح كند. فرمود: «ارْفُقْ بِأَخِي»[8] به اين برادرم مهرباني كن. با او رفاقت و مدارا كن. ملك الموت عرض كرد: «إِنِّي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِيقٌ»[9] من با همه مؤمن‌ها ميانه‌ام خوب است. حضور اميرالمؤمنين علیه السلام بر بالين محتضر روايات متواتر داريم: اميرالمؤمنين سلام الله عليه به بالين هر مرده‌اي حاضر مي‌شود. اميرالمؤمنين سلام الله عليه مگر چند جا مي‌تواند حاضر بشود؟ او حسابش جداست، انسان كامل است. سعه وجودي دارد يكي در شرق و يكي در غرب است. در يک لحظه مي‌تواند در همه جاي عالم حاضر بشود. ما همه شيعه حضرت هستيم، و اميدمان اين است که حضرت با مهرباني و آغوش باز با ما رفتار کند. در روايت داريم: كه پيامبر خدا مي‌آيد كنار بستر دوستش مي‌نشيند، مي‌فرمايد: «إِنِّي خَيرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ مِنَ الدُّنْيا»[10] من پيامبرم و از آن چه که در دنيا ترک مي‌کني بهتر هستم. شما پهلوي من مي‌آيي. بعد پيامبر بلند مي‌شود، حضرت علي سلام الله عليه مي‌آيد، مي‌فرمايد: من علي بن ابي طالب سلام الله عليه هستم. يك عمري يا علي سلام الله عليه گفتي، من را صدا زدي. حضرت صورت مباركش را روي سينه دوستش مي‌آورد، مي‌فرمايد: «انا علي بن ابي طالب الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّه»[11] من همان علي سلام الله عليه، هماني که دوستتش داشتي، هستم. عاقبت بخيري يكي از بزرگان قم كه الآن هست ايشان فرمودند: من در اطراف كرج براي تبليغ رفتم. يك شب خواب ديدم در اصفهان مردم سراسيمه به طرف محله‌اي هجوم مي‌برند. گفتم: چه خبر است؟ گفتند: پيامبر و حضرت علي علیه السلام به منزل حاج ميرزا علي شيرازي استاد شهيد مطهري آمده‌اند. من هم رفتم خودم را از جمعيت عبور دادم و رفتم در آن اتاق ديدم حاج ميرزا علي آقا رو به قبله در حال جان دادن است. يك طرف پيامبر نشسته يك طرف هم حضرت علي عليه السلام نشسته است. حاج ميرزا علي آقا دارد حساب پس مي‌دهد به حضرت علي مي‌گويد آقا جان من فلان كار را كردم فلان كار را كردم اين قدر وجوهات گرفتم به كي دادم حضرت فرمودند: من همه را قبول كردم. گفت: يك مقدار وجوهات بيت المال زياد آمده چه كار كنم؟ حضرت فرمودند: به فلاني بده. وقتي حساب‌هايش را تحويل داد آمد حضرت امير در آغوش گرفت. در سينه اميرالمؤمنين عليه السلام و شروع كرد اين اشعار سعدي را خواندن و ناله و گريه كردن : در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك کوی تو باشم از خواب بيدار شدم گفتم: خدايا اين چه خوابي است؟ بعد از چند وقت تبليغ ما تمام شد به قم آمديم. در مدرسه فيضيه بودم يك نفر آمد گفت: آقا مجلس ختم شركت نمي‌كنيد؟ گفتم: مجلس ختم كي هست؟ گفت: مگر خبر نداري آيت الله بروجردي براي حاج ميرزا علي آقاي شيرازي ختم گرفته است. گفتم: مگر ايشان فوت كرده است؟ گفت: چند روزي است. گفتم: چه شبي فوت كرده است؟ ديدم همان شبي كه من خواب ديدم ايشان در اصفهان فوت كرده است. من اين داستان را براي آيت الله اراكي گفتم. آقاي اراكي با صداي بلند شروع به گريه كرد. گفت: مي‌شود ما هم دم مردن حضرت علي علیه السلام به بالين ما بيايد. ذکر مصيبت اميرالمؤمنين عليه السلام يا اميرالمؤمنين ما همه دخيل شما هستيم يك عمري ما دلمان خوش است كه جمال دلرباي شما را ببينيم. دست ما را بگيريد. دل‌ها را روانه خانه اميرالمؤمنين علیه السلام کنیم و به عيادت اميرالمؤمنين برويم. من نمي‌دانم اين ملعون چه كرد ولي كاري كرد كه دي
گر اميرالمؤمنين سلام الله عليه ديگر از جايش نتوانستند بلند شوند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه به پاي خودش رفت اما ديگر نتوانست روي پا بايستد. نمازش را حضرت نتوانست ايستاده بخواند. مي گويند: اين ملعون را اسير كردند آوردند خدمت آقا، حضرت فرمودند: ابن ملجم من بد امامي براي تو بودم؟ من عطا و هداياي تو را بيشتر از بقيه ندادم؟ من چه بدي به تو كردم؟ اين ملعون خبيث هم شروع به گريه كردن کرد. حضرت به امام حسن علیه السلام فرمودند: با اين اسير من مدارا كن. از هر غذايي كه خودت مي‌خوري به او بده، فرش زير پاي ابن ملجم نرم باشد. غذايش خوب باشد. مگر نمي‌بيني چشم‌هايش چه طور در حدقه از ترس مي‌گردد؟ مثل امروز براي حضرت كاسه شير آوردند. حضرت يك مقدار شير ميل كردند فرمودند: ديگر اين آخرين خوراک من از اين دنياي شماست. اما بقيه شير را فرمودند: به ابن ملجم بدهيد. مي‌زند پس لب او كاسـه شـــير مي‌كـند چشـم اشـارت بـه اســير چه اسيري كه همان قاتل اوست تو خدايي مگر اي دشمنْ دوست در جهـاني همه شـور و همه شر ها علي بشر كيف بشر کيف بشر[12] ام كلثوم دختر آقا اميرالمؤمنين گفت ان شاء الله پدر من خوب مي‌شود انتقام خواهيم گرفت گفت اميدي به خوب شدن پدرت نداشته باش من هزار درهم دادم يك شمشير برنده‌اي خريدم. هزار درهم دادم اين شمشير را تيز كردم. هزار درهم دادم اين شمشير را با سم بسيار مهلکي آب دادم. (همه پيامبر يا امام هاي ما يا به شمشير به شهادت رسيدند يا با سم اما اميرالمؤمنين سلام الله عليه با هر دو وسيله به شهادت رسيده است) چنان ضربتي به فرق پدرت زدم كه ديگر نمي‌تواند از جا بلند شود. اگر بر هزارها نفر مي‌زدم همه را از پا مي‌انداخت. زير بغل‌هاي آقا را گرفتند با يك گليم و حصير يك حصيري آوردند آقا را آوردند نزديك منزل اما يك وقت آقا بفرمايند: من را پياده كنيد من با پاي خودم وارد خانه شوم. عرض کردند: آقا جان شما ضعف داريد، نمي‌توانيد. فرموده باشند: طاقت ندارم زينب سلام الله عليها، دخترهاي من، من را به اين حالت ببينند. عرض كنيم: يا اميرالمؤمنين سلام الله عليه شما طاقت نداريد زينب كبري سلام الله عليها شما را به اين حالت ببيند. دخترتان زينب كبري سلام الله عليها چه حالي داشت وقتي آمد دم دروازه كوفه، سر بريده علي اكبر بالاي ني ... لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
💠 🔹 امام علی علیه السلام: کسی که از گفتن نمی دانم رویگردان است، به و نابودی می رسد. 📌 منْ تَرَکَ قَوْلَ لَا أَدْرِی، أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ 📚 نهج البلاغه/ح85 ✍🏼 از قدیم گفته اند ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیب است. چه لزومی دارد که انسان وقتی جواب سوالی را نمی داند پاسخ ناشایست بدهد؟
💠 🔹 امام علی (علیه السلام): اختیار کم و زیاد شدن روزی ها، تنها در دست روزی رسان است. 🔆 لا يَملِكُ إمساكَ الأرزاقِ وإدرارَها إلّا الرَّزَّاقُ 📚 غررالحکم/ح10838 ✍🏼 روزی رسان اصلی خداست که به هر کس بر اساس تلاش او و فضل خودش روزی می دهد. بنابراین، تلاش بیش از حد برای پول در آوردن، زد و بند و جمع آوری ، بر رزق انسان نمی افزاید.
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به فکر خود باشیم، خود را کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم. 🌿 با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
خودسازی: 💠 🔸 امام علی علیه السلام: تکبر در دوران ریاست، موجب ذلت در زمان برکناری می شود. 📚 غررالحکم/ج1/ص248 ✍🏼 زندگی فراز و فرودهای بسیاری دارد. انسان عاقل نه به مقام های دنیوی دل میبندد و نه از فرودها و شکست‌های ظاهری ناراحت می شود. ✨ پس چه بهتر که به مقام و موقعیت فعلی خود نشویم و در هر موقعیتی، به فکر کسب باشیم.
یک جرعه معرفت: 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به فکر خود باشیم، خود را کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم. 🌿 با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
برکت و روزی: 💠 غذای داغ 🔸 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از غذای داغ بپرهیزید؛ چرا که را از میان می برد. غذا را خُنَک مصرف کنید؛ چرا که گواراتر و پر برکت تر است. 🔆 دَعُوهُ حَتَّی یَبْرُدَ فَاِنَّهُ اَعْظَمُ بَرَکَةً 📚 اُسدالغابه/ج1/ص422 ✍🏼 غذا خوردن غذای داغ مضر است، هم باعث کم حوصلگی و عصبی شدن می شود و هم ضعف عمومی و مشکلات گوارشی را ایجاد میکند و از همه مهمتر اینکه برکت آن غذا را هم می برد.