eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
ر بشود و ناچيز و كوچكي خودش را بيشتر درك كند. عظمت خلق نشان از عظمت خالق ميلياردها كهكشان تا حالا كشف شده است. خيلي از ستاره‌هايي که ما از روي زمين مي‌بينيم، ما فکر مي‌کنيم ستاره است بلکه براي خودش يک کهکشان است. يعني مجموعه چند ميلياردي ستاره است که از دور يک ستاره ديده مي‌شود. ما اصلاً موجودات كره زمين را هم درك نمي‌كنيم. نمي‌توانيم بشماريم. چند رقم حشره داريم؟ چند رقم ماهي داريم؟ چند رقم پرنده داريم؟ يك مؤسسه‌اي درباره مورچه‌ها تحقيق كرده تا حالا يازده هزار نوع مورچه كشف كرده‌اند. واقعاً كره زمين يك ارزن و خشخاش در مقابل دستگاه بالا نيست. در بين اين همه عظمت ما که عددي حساب نمي‌شويم. خداي متعال كه از خلقت خسته نمي‌شود. برايش زحمت ندارد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»(يس/89) خدا بزرگتر از اين است كه ما وصفش كنيم. انتظار فرج چيز مهمي كه ما در آينده انتظارش را داريم، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. قابل تغيير هم نيست. ظهور حضرت جزء مسلمات است. متأسفانه ما اين قدر از مسائل ديني دوريم که اگر از اكثر مردم بپرسي بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چي هست؟ مي‌گويند: قيامت است. اگر كسي اعتقاد به رجعت نداشته باشد اين شيعه نيست. يعني از اعتقادات شيعه جزء اعتقادات اصلي شيعه اعتقاد به رجعت است. بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت مي‌شود. در همين كره‌ زمين يعني امام‌ها و انبياء و مؤمنين خالص برمي‌گردند. اول شخصيتي كه بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت مي‌كند آقا سيدالشهداء اباعبدالله الحسين سلام الله عليه است. در همين روي زمين حكومت مي‌كنند و بعد حكومت اينها که تمام شد و از دنيا رفتند، قيامت به پا مي‌شود يعني صور اسرافيل دميده مي‌شود. حضرت عزرائيل مأمور قبض روح است. حضرت جبرائيل مأمور علوم و معارف و قرآن و كتاب آسماني است. يعني حامل وحي و حامل رزقهاي معنوي است. حضرت ميكائيل واسطه و حامل ارزاق است. اسرافيل هم مأمور دميدن در صورش است که همه بميرند. و دوباره در صورش بدمد و قيامت به پا شود. پيامبر خدا بعد از نماز صبح ديدند يك جواني حالش منقلب است، لاغر شده ضعيف شده وضعش عوض شده پيداست يك جور ديگر است. ما آدم شناس نيستيم. ما اگر بوديم مي‌گفتيم: مريض است. خداي نا‌كرده معتاد است. پيامبر خدا فرمودند: «كيف اصبحت» حالت چطور است گفت: «اصبحت علي يقين يا رسول الله» من به مقام يقين رسيدم. (بالاتر از تقوا مرتبه يقين است اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود: «لو كشف الغطاء»[4] اگر تمام حقايق براي من آشکار بشود و همه پرده‌ها کنار بروند هيچ بر يقين من اثر ندارد. در روايت هم داريم كمتر چيزي كه تقسيم شده در بين مردم يقين است.) حضرت به آن جوان فرمود: علامت يقينت چي هست؟ عرض كرد علامت يقين من اين است كه شب‌ها به عبادت مي‌ايستم با خدا راز و نياز مي‌كنم روزها روزه مي‌گيرم در گرما حالت روزه دارم و مشغول انس با خدا هستم. علامت ديگر يقين من اين است كه دلم از دنيا بريده شده است. وقتي آدم يقين كرد خانه اصلي آنجاست و اين جا جيفه و مردار و پوچ و بي خود است، هر چه هست آن طرف است، ديگر دل به اين دنيا نمي‌بندد. اگر يك لحظه بهشت را به او نشان بدهند يقين كند واقعاً پشت پا به دنيا مي‌زند. يا رسول الله سلام الله عليه و آله من قيامت را مي‌بينم، مردم پاي حساب آمده‌اند. اهل جهنم و صداي ناله‌هاي آنها را مي‌بينم و به گوش خود مي‌شنوم. جايگاه منافق مي‌فرمايد: يك روزي جبرئيل محضر پيامبر خدا بود، يك وقت ديد حال جبرئيل برگشت و منقلب شد. پيامبر خدا پرسيدند؟ چرا حالت دگرگون شد؟ (البته اين ها تجاهل عارف است. معمولاً پيامبر خبر دارد اما مي پرسد براي اينكه ديگران چيزي بفهمند) عرض كرد: يا رسول الله يك سنگي هفتاد سال پيش از لب جهنم پرت شده بود، الآن به ته جهنم رسيد. بعد از لحظاتي ديدند صداي گريه و ناله از اطراف خانه پيامبر بلند شد، ناله ضجه آه و فغان چه شده؟ گفتند: يك منافقي در سن هفتاد سالگي مرده است. «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(البقره/24) دركات جهنم مثل خندق و گودال عميقي است. «أكرم الضيف و لو كان كافرا»[5] مي‌فرمايد: مهمان اگر كافر هم بود احترامش كن. ما در دعاي جوشن كبير هزار بار مي‌گوييم: «اكرم الاكرمين اجود الاجودين ارحم الراحمين ارئف من كل رئوف ملجأ العاصين ملجأ كل مطرود»[6] هر كسي را كه از همه جا طردش كردند راندنش خدا مي‌گويد بيا من يكي بغلت مي‌كنم. سلمان مي‌گويد: من داشتم در بازار آهنگران عبور مي‌كردم. ديدم جمعيت دور يك جواني که روي زمين افتاد جمع شده‌اند. آمدم نزديك گفتم: چه خبر است؟ گفتند: اين جوان غش كرده است. آب آوردند به سر و صورتش پاشيدند، به هوش آمد. سلمان پرسيدند: جوان چه شده است؟ عرض كرد: جناب سلمان من از اين بازار آهنگرها كه عبور مي‌كردم چشم
م به اين كوره‌هاي آتش و اين پتك‌ها و آتشي كه آهن را سرخ مي‌كند، آهن را ذوب مي‌كند، افتاد. از اين كوره‌هاي آتش من ياد جهنم افتادم. واقعاً ترسيدم خدايا من طاقت آتش تو را ندارم. حالم منقلب شد نفهميدم چه شد از هوش رفتم. سلمان مي‌فرمايد: من ديدم عجب جوان خوبي است، اين قدر اين ايمان دارد. فولادي که مثل آب سرخ روان مي‌شود، با اين گوشت و پوست و استخوان ما چه تناسبي دارد! «ارحم ضعف بدني و رقة جلدي»[7] به نازكي پوست من، به ضعف بدن من، به ضيعف بودن استخوان من رحم بكن. ما اگر يك ذره جهنم و آخرت را باور كنيم، حالمان جور ديگر مي‌شود. «كُلَّما أَرادُوا أَنْ يخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعيدُوا فيها»(الحج/22) اهل جهنم هر چه مي‌خواهند فرار كنند، دوباره با پتك به سرشان مي‌زنند که پايين برود. «وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَديدٍ»(الحج/21) يعني پتك‌هايي از آهن هست در سر جهنمي‌ها مي‌زنند. روايت داريم: كسي در دنيا بترسد، خدا ديگر در آخرت او را نمي‌ترساند. فرمود: به عزت و جلالم قسم دو تا ترس را در دل كسي جمع نمي‌كنم. دو تا راحتي و امان هم در دل كسي قرار نمي‌دهم. گر كسي در دنيا ترسيد در آخرت نمي‌ترسانمش. كسي در دنيا نترسيد در آخرت مي‌ترسانم. حضرت سلمان با اين جوان رفيق شد. بعد از چند وقت به سلمان گفتند: دوست شما مريض شده حال ندارد. آمد كنار بستر اين جوان نشست، ديد در حال جان دادن و احتضار است. حضرت سلمان ديد عزرائيل ملك الموت آمده مي‌خواهد قبض روح كند. فرمود: «ارْفُقْ بِأَخِي»[8] به اين برادرم مهرباني كن. با او رفاقت و مدارا كن. ملك الموت عرض كرد: «إِنِّي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِيقٌ»[9] من با همه مؤمن‌ها ميانه‌ام خوب است. حضور اميرالمؤمنين علیه السلام بر بالين محتضر روايات متواتر داريم: اميرالمؤمنين سلام الله عليه به بالين هر مرده‌اي حاضر مي‌شود. اميرالمؤمنين سلام الله عليه مگر چند جا مي‌تواند حاضر بشود؟ او حسابش جداست، انسان كامل است. سعه وجودي دارد يكي در شرق و يكي در غرب است. در يک لحظه مي‌تواند در همه جاي عالم حاضر بشود. ما همه شيعه حضرت هستيم، و اميدمان اين است که حضرت با مهرباني و آغوش باز با ما رفتار کند. در روايت داريم: كه پيامبر خدا مي‌آيد كنار بستر دوستش مي‌نشيند، مي‌فرمايد: «إِنِّي خَيرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ مِنَ الدُّنْيا»[10] من پيامبرم و از آن چه که در دنيا ترک مي‌کني بهتر هستم. شما پهلوي من مي‌آيي. بعد پيامبر بلند مي‌شود، حضرت علي سلام الله عليه مي‌آيد، مي‌فرمايد: من علي بن ابي طالب سلام الله عليه هستم. يك عمري يا علي سلام الله عليه گفتي، من را صدا زدي. حضرت صورت مباركش را روي سينه دوستش مي‌آورد، مي‌فرمايد: «انا علي بن ابي طالب الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّه»[11] من همان علي سلام الله عليه، هماني که دوستتش داشتي، هستم. عاقبت بخيري يكي از بزرگان قم كه الآن هست ايشان فرمودند: من در اطراف كرج براي تبليغ رفتم. يك شب خواب ديدم در اصفهان مردم سراسيمه به طرف محله‌اي هجوم مي‌برند. گفتم: چه خبر است؟ گفتند: پيامبر و حضرت علي علیه السلام به منزل حاج ميرزا علي شيرازي استاد شهيد مطهري آمده‌اند. من هم رفتم خودم را از جمعيت عبور دادم و رفتم در آن اتاق ديدم حاج ميرزا علي آقا رو به قبله در حال جان دادن است. يك طرف پيامبر نشسته يك طرف هم حضرت علي عليه السلام نشسته است. حاج ميرزا علي آقا دارد حساب پس مي‌دهد به حضرت علي مي‌گويد آقا جان من فلان كار را كردم فلان كار را كردم اين قدر وجوهات گرفتم به كي دادم حضرت فرمودند: من همه را قبول كردم. گفت: يك مقدار وجوهات بيت المال زياد آمده چه كار كنم؟ حضرت فرمودند: به فلاني بده. وقتي حساب‌هايش را تحويل داد آمد حضرت امير در آغوش گرفت. در سينه اميرالمؤمنين عليه السلام و شروع كرد اين اشعار سعدي را خواندن و ناله و گريه كردن : در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك کوی تو باشم از خواب بيدار شدم گفتم: خدايا اين چه خوابي است؟ بعد از چند وقت تبليغ ما تمام شد به قم آمديم. در مدرسه فيضيه بودم يك نفر آمد گفت: آقا مجلس ختم شركت نمي‌كنيد؟ گفتم: مجلس ختم كي هست؟ گفت: مگر خبر نداري آيت الله بروجردي براي حاج ميرزا علي آقاي شيرازي ختم گرفته است. گفتم: مگر ايشان فوت كرده است؟ گفت: چند روزي است. گفتم: چه شبي فوت كرده است؟ ديدم همان شبي كه من خواب ديدم ايشان در اصفهان فوت كرده است. من اين داستان را براي آيت الله اراكي گفتم. آقاي اراكي با صداي بلند شروع به گريه كرد. گفت: مي‌شود ما هم دم مردن حضرت علي علیه السلام به بالين ما بيايد. ذکر مصيبت اميرالمؤمنين عليه السلام يا اميرالمؤمنين ما همه دخيل شما هستيم يك عمري ما دلمان خوش است كه جمال دلرباي شما را ببينيم. دست ما را بگيريد. دل‌ها را روانه خانه اميرالمؤمنين علیه السلام کنیم و به عيادت اميرالمؤمنين برويم. من نمي‌دانم اين ملعون چه كرد ولي كاري كرد كه دي
گر اميرالمؤمنين سلام الله عليه ديگر از جايش نتوانستند بلند شوند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه به پاي خودش رفت اما ديگر نتوانست روي پا بايستد. نمازش را حضرت نتوانست ايستاده بخواند. مي گويند: اين ملعون را اسير كردند آوردند خدمت آقا، حضرت فرمودند: ابن ملجم من بد امامي براي تو بودم؟ من عطا و هداياي تو را بيشتر از بقيه ندادم؟ من چه بدي به تو كردم؟ اين ملعون خبيث هم شروع به گريه كردن کرد. حضرت به امام حسن علیه السلام فرمودند: با اين اسير من مدارا كن. از هر غذايي كه خودت مي‌خوري به او بده، فرش زير پاي ابن ملجم نرم باشد. غذايش خوب باشد. مگر نمي‌بيني چشم‌هايش چه طور در حدقه از ترس مي‌گردد؟ مثل امروز براي حضرت كاسه شير آوردند. حضرت يك مقدار شير ميل كردند فرمودند: ديگر اين آخرين خوراک من از اين دنياي شماست. اما بقيه شير را فرمودند: به ابن ملجم بدهيد. مي‌زند پس لب او كاسـه شـــير مي‌كـند چشـم اشـارت بـه اســير چه اسيري كه همان قاتل اوست تو خدايي مگر اي دشمنْ دوست در جهـاني همه شـور و همه شر ها علي بشر كيف بشر کيف بشر[12] ام كلثوم دختر آقا اميرالمؤمنين گفت ان شاء الله پدر من خوب مي‌شود انتقام خواهيم گرفت گفت اميدي به خوب شدن پدرت نداشته باش من هزار درهم دادم يك شمشير برنده‌اي خريدم. هزار درهم دادم اين شمشير را تيز كردم. هزار درهم دادم اين شمشير را با سم بسيار مهلکي آب دادم. (همه پيامبر يا امام هاي ما يا به شمشير به شهادت رسيدند يا با سم اما اميرالمؤمنين سلام الله عليه با هر دو وسيله به شهادت رسيده است) چنان ضربتي به فرق پدرت زدم كه ديگر نمي‌تواند از جا بلند شود. اگر بر هزارها نفر مي‌زدم همه را از پا مي‌انداخت. زير بغل‌هاي آقا را گرفتند با يك گليم و حصير يك حصيري آوردند آقا را آوردند نزديك منزل اما يك وقت آقا بفرمايند: من را پياده كنيد من با پاي خودم وارد خانه شوم. عرض کردند: آقا جان شما ضعف داريد، نمي‌توانيد. فرموده باشند: طاقت ندارم زينب سلام الله عليها، دخترهاي من، من را به اين حالت ببينند. عرض كنيم: يا اميرالمؤمنين سلام الله عليه شما طاقت نداريد زينب كبري سلام الله عليها شما را به اين حالت ببيند. دخترتان زينب كبري سلام الله عليها چه حالي داشت وقتي آمد دم دروازه كوفه، سر بريده علي اكبر بالاي ني ... لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
💠 🔹 امام علی علیه السلام: کسی که از گفتن نمی دانم رویگردان است، به و نابودی می رسد. 📌 منْ تَرَکَ قَوْلَ لَا أَدْرِی، أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ 📚 نهج البلاغه/ح85 ✍🏼 از قدیم گفته اند ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیب است. چه لزومی دارد که انسان وقتی جواب سوالی را نمی داند پاسخ ناشایست بدهد؟
💠 🔹 امام علی (علیه السلام): اختیار کم و زیاد شدن روزی ها، تنها در دست روزی رسان است. 🔆 لا يَملِكُ إمساكَ الأرزاقِ وإدرارَها إلّا الرَّزَّاقُ 📚 غررالحکم/ح10838 ✍🏼 روزی رسان اصلی خداست که به هر کس بر اساس تلاش او و فضل خودش روزی می دهد. بنابراین، تلاش بیش از حد برای پول در آوردن، زد و بند و جمع آوری ، بر رزق انسان نمی افزاید.
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به فکر خود باشیم، خود را کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم. 🌿 با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
خودسازی: 💠 🔸 امام علی علیه السلام: تکبر در دوران ریاست، موجب ذلت در زمان برکناری می شود. 📚 غررالحکم/ج1/ص248 ✍🏼 زندگی فراز و فرودهای بسیاری دارد. انسان عاقل نه به مقام های دنیوی دل میبندد و نه از فرودها و شکست‌های ظاهری ناراحت می شود. ✨ پس چه بهتر که به مقام و موقعیت فعلی خود نشویم و در هر موقعیتی، به فکر کسب باشیم.
یک جرعه معرفت: 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به فکر خود باشیم، خود را کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم. 🌿 با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
برکت و روزی: 💠 غذای داغ 🔸 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از غذای داغ بپرهیزید؛ چرا که را از میان می برد. غذا را خُنَک مصرف کنید؛ چرا که گواراتر و پر برکت تر است. 🔆 دَعُوهُ حَتَّی یَبْرُدَ فَاِنَّهُ اَعْظَمُ بَرَکَةً 📚 اُسدالغابه/ج1/ص422 ✍🏼 غذا خوردن غذای داغ مضر است، هم باعث کم حوصلگی و عصبی شدن می شود و هم ضعف عمومی و مشکلات گوارشی را ایجاد میکند و از همه مهمتر اینکه برکت آن غذا را هم می برد.
خودسازی: 💠 🔹 امام صادق علیه السلام: هر کس تو را گرامى داشت، تو نیز او را گرامى بدار و هر کس به تو بى احترامى کرد، خودت را در مرتبه او قرار مده. 📚 میزان الحکمه/ج11 ✍🏼 در برخورد با دیگران حدود خود را بشناسیم. اگرکسی به ما بی احترامی کرد، به خاطر حفظ احترام و شخصیت و خود، از بی احترامی به او بپرهیزیم.
برکت و روزی: 💠 🔹 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: خانه ای که در آن بچه نیست، برکت در آن نیست. 🌟 بَيْتٌ لا صِبْيانَ فيهِ لا بَرَكَةَ فيهِ 📚 نهج الفصاحه/ص374/ح1096 ✍🏼 هر جنبده ای بر روی زمین، رزق مشخصی دارد که به او خواهد رسید. در صورتی که انسان، توانایی را دارد، نباید به بهانه یا هر بهانه دیگری از بچه دار شدن بترسد، چون کودک رزق خودش را می آورد.
خودسازی: 💠 🔸 امام حسن عسکری علیه السلام: دو خصلت هستند که بالاتر از آنها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. 📚 بحارالانوار/ج78/ص 374 ✍🏻 تمام خصلت‌های خوب و انسانی از ایمان به خدا و میل فطری انسان‌ها به سمت خوبی‌ها ناشی می شود. انسان ، خیرخواه دیگران است و هیچگاه به دنبال زیان دیدن دیگران، حتی در آخرت نیست.