eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و هشتم ❇️ نپذیرفتن خلافت، به هدف آزمودن مردم 🔻[ یکی از دلایل نپذیرفتن خلافت را توضیح دادم: ] شما با رغبت و میل‌تان به من، برای اینکه خلافت را بپذیرم، پیش من آمدید و مرا برای بیعت، از خانه‌ام بیرون کشیدید. من از بیعت با شما خودداری کردم تا جدیت شما را بیازمایم. پس شما اصرار کردید و من نیز امتناع می‌کردم تا اینکه شما همچون شترانی که هنگام آشامیدن آب به گودال‌های آب هجوم می‌برند، برای بیعت با من هجوم آوردید! ❇️ من تنها گزینه مردم بودم 🔻[ در برابر انکار و امتناع من، مردم یک حرف را تکرار می کردند و می گفتند: ] ما برای امر حکومت، جز تو شخص دیگری را سراغ نداریم و جز تو به کس دیگری راضی نمی‌شویم؛ پس بیعت ما را بپذیر تا گرفتار تفرقه نشویم و اختلاف دامنگیر ما نشود. 🔻به یقین امت به غیر تو راضی نخواهند شد و ما نگران هستیم که اگر تو حکومت را نپذیری، مردم گرفتار تفرقه شوند و متفرق گردند. 🔻[ من که سه خلیفه را به خلاف میل باطنی و معیارهای ارزشی خود، تحمل کرده بودم تا تفرقه‌ای میان امت رخ ندهد، این بار می‌دیدم که نپذیرفتن خلافت، مایه تفرقه مردم و فروپاشی وحدت امت اسلامی می شود. ] ❇️ شور و هیجان بی نظیر مردم برای بیعت 🔸فراگیر شدن شعار « بیعت ، بیعت» 🔻شما برای بیعت کردن، شتابان به سوی من روی آوردید، همانند شتر ماده تازه‌زاییده که به طرف بچه‌های خود می شتابد. پیاپی فریاد برآوردید: « بیعت! بیعت! » من دستان خویش را فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشودید؛ من از دست درازکردن امتناع کردم و شما دستانم را به سوی خود کشیدید! ❇️ ازدحام شدید جمعیت برای بیعت 🔻آنگاه به من هجوم آوردید، مانند هجوم شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم آورند. چنان ازدحام شد که بیم آن می‌رفت در نتیجه ازدحام کشته شوم یا بعضی از شما بعضی دیگر را زیر دست‌وپا از بین ببرید. از شدت هجوم، بند کفش‌هایم گسست و عبا از روی دوشم افتاد و افراد ضعیف زیر دست‌و‌پا ماندند. 🔻به اندازه‌ای برای بیعت با من شادی کردید که مردم خردسالان را بر روی دوش گرفتند تا بتوانند شاهد مراسم بیعت باشند، سالمندان با پای لرزان برای بیعت‌کردن شتاب می‌کردند و ناتوانان را بر دوش می‌کشیدند و پاها از خستگی واماند. آنگاه گفتید: همانند ابوبکر و عمر با ما بیعت کن که ما جز تو کسی را نداریم و به غیر تو راضی نمی‌شویم. بیعت ما را بپذیر تا پراکنده نشویم و اختلاف نکنیم. این چنین بود که من با تکیه بر کتاب خدا و سنت رسول خدا ﷺ با شما بیعت کردم. 📚منابع : ۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۶۰ ۲. الإحتجاج، ج۱، ص۱۷۲ ۳.الإمامةوالسیاسة، ص۱۷۶ ۴.الغارات، ج۱، ص۲۰۳ ۵. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۹۶ ۶. کشف المحجة، ص۲۵۱ ۷. وقعة صفین، ص۲۰۱ ۸.تاریخ طبری، ج۴، ص۴ ۹. الکامل، ج۲، ص۳۹۶ ۱۰. نهج البلاغه، کلام ۱۳۷ ۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و نهم ❇️ شرایط پذیرش خلافت 🔸 بیعت فقط در مسجد [ وقتی اصرار مردم از حد گذشت و چاره ای جز پذیرش نداشتم، به آنها گفتم:] 🔻حال که جز بیعت با من، به چیز دیگری راضی نیستید و من نیز چاره‌ای ندارم جز پذیرش درخواست شما، پس به مسجد می رویم و بیعت با حضور همه مردم و رضای مسلمانان انجام می‌گیرد. آنجا هرکس خواست، با من بیعت می‌کند. همچنین به آنها گفتم که بر اساس علم خود با آنها عمل می‌کنم و به گفته گوینده و ملامت‌ سرزنش‌کننده‌ای گوش نمی‌دهم. 🔻[ مردم این شرط را پذیرفتند و گفتند: ما به احکامی که تو صادر کنی، راضی هستیم و در میان ما کسی مخالف تو نیست. با ما مطابق تشخیص خود رفتار کن. ] ❇️ عهد و میثاق الهی برای وفاداری به بیعت و اطاعت 🔻پس همه‌ شما مسلمانان (اعم از مهاجر و انصار و تابعان) با کمال میل و با اختیار خود با من بیعت کردید و من هم از شما پیمان گرفتم و سخت ترین عهد ها و پیمان‌های پیامبران را با شما در میان گذاشتم، تا به من وفادار باشید و دستور مرا بشنوید و از من پیروی کنید. همچنین در کارها خیر خواه من باشید و همراه من با سرکشان بجنگید و با متجاوزان و آن‌ها که از دین اسلام خارج می‌شوند پیکار کنید. 🔻شما بیعت مرا با همه‌ این شرایط پذیرفتید و من هم با شما عهد و میثاق خدا را تازه کردم و شما را در برابر پیمان خدا و رسول( صلی الله علیه و آله و سلّم) متعهد قرار دادم. شما هم دعوت مرا اجابت کردید و خدا را بر شما و بعضی از شما را بر خودتان گواه گرفتم. 🔻از اولین کسانی که بدون هیچ اجباری و کاملا از روی اختیار بیعت کردند، طلحه و زبیر بودند و هیچ‌کس را در بیعت با خویش مجبور نکردم. حتی بعد از انجام بیعت از عمّار و ابن عباس خواستم تا بروند و بین صفوف مردم حرکت کنند و بپرسند که آیا کسی از این بیعت ناخشنود است؟ ولی همه‌ مردم با فریاد بلند از این بیعت ابراز رضایت می‌کردند و قول تسلیم شدن و اطاعت را می‌دادند. امّا من از این بیعت، خوشحال و خرسند و شادمان نشدم. 📚منابع: ۱. تذکرة الخواص، ص۵۷، ۲. أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۰۹ ۳. تاریخ طبری، ج۳ ۴. الکامل، ج۲ ۵. الفصول المهمة، ص۶۳ ۶. نهج البلاغه، کلام۹۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاهم ❇️ انگیزه‌های پذیرش خلافت 🔻خدا تو می‌دانی ‌که ورود ما به حکومت و جنگ و درگیری، برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم: – نشانه های دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم. – و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم. – تابندگان ستم دیده‌ات در امن و امان زندگی کنند. – و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر به اجرا در آید. ❇️ حجت تمام شده بود 🔻سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و وجود یاری دهندگان حجت را بر من تمام نکرده بود و اگر خداوند از عالمان عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را با همان پیمانه سیراب می‌کردم که اول خلافت را نوشانده بودم و چونان گذشته، خود را کنار می‌کشیدم. آنگاه می‌دیدید دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی ارزش تر است. ❇️ کس دیگری برای اقامه عدل نبود 🔻خدا می‌داند که من چاره‌ای نداشتم جز پذیرش امر حکومت و اگر کسی را سراغ داشتم که بهتر از من بتواند از عهده‌ این‌کار برآید، حتماً درخواست مردم برای خلافت را نمی‌پذیرفتم. 🔻هنگامی که اصرار شما را برای پذیرش بیعت دیدم، در کار خود و شما فکر کردم و با خود گفتم: اگر امروز امر خلافت شما را نپذیرم و درخواست شما را اجابت نکنم، کسی را پیدا نخواهید کرد که جانشین من باشد و مانند من به عدالت رفتار کند.برای همین بود که دست خود را برای بیعت بازگشودم و شما مسلمانان با من بیعت کردید. ❇️ من مردم را برای خدا می‌خواستم [به مردم توضیح دادم:] 🔻بیعت شما مردم با من، بی اندیشه و ناگهانی نبود و کار من با شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خود می‌خواهید. ای مردم! برای اصلاح کار خودتان مرا یاری کنید. به خدا سوگند! که داد ستم دیده را از ستمگر بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم؛ گرچه تمایل نداشته باشد. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، کلام۱۳۱ ۲. تذکرة الخواص، ص۱۲۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۳ ۴. علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۵ ۵. معانی الأخبار، ص۳۶۰ 6. الفصول المختارة، ص۲۲۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و نهم ❇️ شرایط پذیرش خلافت 🔸 بیعت فقط در مسجد [ وقتی اصرار مردم از حد گذشت و چاره ای جز پذیرش نداشتم، به آنها گفتم:] 🔻حال که جز بیعت با من، به چیز دیگری راضی نیستید و من نیز چاره‌ای ندارم جز پذیرش درخواست شما، پس به مسجد می رویم و بیعت با حضور همه مردم و رضای مسلمانان انجام می‌گیرد. آنجا هرکس خواست، با من بیعت می‌کند. همچنین به آنها گفتم که بر اساس علم خود با آنها عمل می‌کنم و به گفته گوینده و ملامت‌ سرزنش‌کننده‌ای گوش نمی‌دهم. 🔻[ مردم این شرط را پذیرفتند و گفتند: ما به احکامی که تو صادر کنی، راضی هستیم و در میان ما کسی مخالف تو نیست. با ما مطابق تشخیص خود رفتار کن. ] ❇️ عهد و میثاق الهی برای وفاداری به بیعت و اطاعت 🔻پس همه‌ شما مسلمانان (اعم از مهاجر و انصار و تابعان) با کمال میل و با اختیار خود با من بیعت کردید و من هم از شما پیمان گرفتم و سخت ترین عهد ها و پیمان‌های پیامبران را با شما در میان گذاشتم، تا به من وفادار باشید و دستور مرا بشنوید و از من پیروی کنید. همچنین در کارها خیر خواه من باشید و همراه من با سرکشان بجنگید و با متجاوزان و آن‌ها که از دین اسلام خارج می‌شوند پیکار کنید. 🔻شما بیعت مرا با همه‌ این شرایط پذیرفتید و من هم با شما عهد و میثاق خدا را تازه کردم و شما را در برابر پیمان خدا و رسول( صلی الله علیه و آله و سلّم) متعهد قرار دادم. شما هم دعوت مرا اجابت کردید و خدا را بر شما و بعضی از شما را بر خودتان گواه گرفتم. 🔻از اولین کسانی که بدون هیچ اجباری و کاملا از روی اختیار بیعت کردند، طلحه و زبیر بودند و هیچ‌کس را در بیعت با خویش مجبور نکردم. حتی بعد از انجام بیعت از عمّار و ابن عباس خواستم تا بروند و بین صفوف مردم حرکت کنند و بپرسند که آیا کسی از این بیعت ناخشنود است؟ ولی همه‌ مردم با فریاد بلند از این بیعت ابراز رضایت می‌کردند و قول تسلیم شدن و اطاعت را می‌دادند. امّا من از این بیعت، خوشحال و خرسند و شادمان نشدم. 📚منابع: ۱. تذکرة الخواص، ص۵۷، ۲. أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۰۹ ۳. تاریخ طبری، ج۳ ۴. الکامل، ج۲ ۵. الفصول المهمة، ص۶۳ ۶. نهج البلاغه، کلام۹۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاهم ❇️ انگیزه‌های پذیرش خلافت 🔻خدا تو می‌دانی ‌که ورود ما به حکومت و جنگ و درگیری، برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم: – نشانه های دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم. – و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم. – تابندگان ستم دیده‌ات در امن و امان زندگی کنند. – و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر به اجرا در آید. ❇️ حجت تمام شده بود 🔻سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و وجود یاری دهندگان حجت را بر من تمام نکرده بود و اگر خداوند از عالمان عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را با همان پیمانه سیراب می‌کردم که اول خلافت را نوشانده بودم و چونان گذشته، خود را کنار می‌کشیدم. آنگاه می‌دیدید دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی ارزش تر است. ❇️ کس دیگری برای اقامه عدل نبود 🔻خدا می‌داند که من چاره‌ای نداشتم جز پذیرش امر حکومت و اگر کسی را سراغ داشتم که بهتر از من بتواند از عهده‌ این‌کار برآید، حتماً درخواست مردم برای خلافت را نمی‌پذیرفتم. 🔻هنگامی که اصرار شما را برای پذیرش بیعت دیدم، در کار خود و شما فکر کردم و با خود گفتم: اگر امروز امر خلافت شما را نپذیرم و درخواست شما را اجابت نکنم، کسی را پیدا نخواهید کرد که جانشین من باشد و مانند من به عدالت رفتار کند.برای همین بود که دست خود را برای بیعت بازگشودم و شما مسلمانان با من بیعت کردید. ❇️ من مردم را برای خدا می‌خواستم [به مردم توضیح دادم:] 🔻بیعت شما مردم با من، بی اندیشه و ناگهانی نبود و کار من با شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خود می‌خواهید. ای مردم! برای اصلاح کار خودتان مرا یاری کنید. به خدا سوگند! که داد ستم دیده را از ستمگر بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم؛ گرچه تمایل نداشته باشد. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، کلام۱۳۱ ۲. تذکرة الخواص، ص۱۲۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۳ ۴. علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۵ ۵. معانی الأخبار، ص۳۶۰ 6. الفصول المختارة، ص۲۲۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و یکم ✳️ نگرانی از سلطه بنی امیه و بازی آنها با کتاب خدا 🔻به خدا سوگند! امر خلافت را فقط برای این پذیرفتم که مبادا گروهی از بنی‌امیه با زیرکی بر اوضاع مسلط شوند و زمام حکومت مسلمانان را در دست گیرند و در نتیجه، کتاب خداوند متعال بازیچه دست آنان شود. ✳️ بیعت طلحه و زبیر 🔻همانطور که قبلا اشاره کردم طلحه و زبیر برای بیعت پیش قدم شدند، حتی قبل از اینکه شرط خلافت را بیعت در مسجد بگذارم، آنها با من بیعت کردند. 🔻من درباره مواضع آینده طلحه و بیعت شکنی زبیر در آینده، به آنها هشدار دادم، آنها به من اطمینان خاطر دادند که از جانب آنها، مشکلی پیش نخواهد آمد و خدا را شاهد و ناظر بر این امر گرفتند. ✳️ سهم خواهی طلحه و زبیر 🔻[ هنگام بیعت طلحه و زبیر جمله‌ای گفتند که از آن بوی سهم‌خواهی به مشام می رسید، گفتند: بیعت ما مشروط به این است که در حکومت شریک تو باشیم! و من با صراحت پاسخ دادم: ] نه، هرگز! شما با من در سهم بردن از بیت‌المال همسان‌اید. در سهم بیت‌المال، هیچ فرقی بین شما و برده حبشی وجود ندارد و نه من امتیاز خاصی در بیت‌المال دارم و نه فرزندانم. اما اگر اصرار دارید که حتماً از عنوان مشارکت استفاده کنید، مانعی ندارد؛ شما شریک من هستید که در هنگام ضعف و درماندگی به یاری‌ام بشتابید و نه در هنگام قدرت و استقامت. 🔻طلحه و زبیر با من بیعت کردند؛ ولی من نشانه‌های خیانت و شکستن بیعت را در چهره‌ها و چشم‌هایشان مشاهده می کردم. ✳️ برخورد با متخلفان از بیعت 🔸اختیار قبل از بیعت است [ عبدالله بن عمر، سعدبن‌ابی‌وقاص، محمدبن‌مسلمه، حسان‌بن‌ثابت و اسامة بن زید از بیعت با من امتناع ورزیدند. همه منتظر واکنش من در برابر این تخلف بودند؛ اما من برخلاف انتظار آنان، کسی را به بیعت مجبور نکردم. ولی در سخنرانی برای مردم، توضیح دادم: ] 🔻ای مردم! شما با من بیعت کردید، همان گونه که با خلفای قبل از من بیعت کرده بودید. بلی، تا مردم با کسی بیعت نکرده‌اند، اختیار دارند و آزادند؛ اما زمانی که بیعت کردند، حق بیعت‌شکنی و انتخاب فرد دیگر را ندارند. پس از بیعت، وظیفه امام، پایداری و وظیفه مردم، فرمان‌برداری است. بیعتی که با من انجام گرفت، بیعتی عمومی است که هرکس از آن سرپیچی کند، از دین اسلام خارج شده و راه دیگری جز راه مسلمانان پیموده است. بیعت شما با من، بیعت ناگهانی و بدون تأمل نبود؛ هرچند انگیزه من و شما یکسان نیست: من شما را برای خدا می‌خواهم؛ ولی شما مرا برای خود می‌خواهید. 🔻به خدا سوگند! تمام تلاش خود را برای بهترین برخورد با ستیزه‌جویان به کار خواهم برد و برای کمک به ستمدیدگان، جانب انصاف را مراعات‌ خواهم کرد. 🔻از جانب سعد، فرزند مسلمه، اسامه، عبدالله و حسان بن ثابت مطالبی به من رسیده که مایه نگرانی است و البته حق متعال در میان من و ایشان حکم خواهد کرد. 📚منابع: ۱. شرح نهج البلاغه، ج ۱ ۲. الجمل، ص ۱۳۰ ۳. الغارات، ج ۱،ص ۱۱۵ ۴. نهج البلاغه، قصار ۲۰۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و دوم ✳️ پس از بیعت، مجالی برای بیعت شکنی نیست 🔻[ شبهه‌ای در میان مردم مطرح کردند که هر‌گاه همه مردم با کسی بیعت نکرده باشند، این بیعت صحیح نیست. برای پاسخ به این شبهه گفتم: ] 🔻ای مردم! شایسته‌ترین فرد برای امامت و حکومت، کسی است که بر آن تواناتر و از حکم خدا در زمینه حکمرانی آگاه‌تر باشد، تا اگر آشوبگری فتنه برپا کند، او را وادار کنند به حق گردن نهد و اگر تسلیم نشد، کشته شود. به جانم سوگند، اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامی مردم و همدلی و هم‌رأیی آنان باشد، هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت؛ بلکه آگاهانِ با صلاحیت و صاحب رأی، رهبر و خلیفه را انتخاب می‌کنند. آنگاه حاضران بیعت‌کننده حق تجدیدنظر ندارند و نیز آنان که در انتخاب حضور نداشته‌اند، حق انتخابی دیگر نخواهند داشت. ✳️ پیش‌ شرط‌های سران بنی امیه برای بیعت 🔻[ سه تن از سران بنی‌امیه، یعنی مروان و سعیدبن‌عاص و ولیدبن‌عقبه که بیعت نکرده بودند، نزد من آمدند و پیش‌شرط‌های خود را برای بیعت با من اعلام کردند. سخن‌گوی آنان ولید بود که گفت: تو در حق همه ما اجحاف و بدی کرده‌ای: پدر مرا در جنگ بدر کشتی و قطعه‌قطعه‌اش کردی؛ پدر سعید را هم در جنگ بدر کشتی، که به منزله گاو قریش بود؛ به پدر مروان هم اهانت کردی و هنگامی که عثمان وی را پناه داد، از او انتقاد کردی و بر او عیب گرفتی! اکنون ما با تو بیعت می‌کنیم، مشروط بر اینکه آنچه در گذشته انجام داده‌ایم، پیگیری نکنی و با اموالی که دست ما هست، کاری نداشته باشی و قاتلان عثمان را به قتل برسانی. به آنان چنین پاسخ دادم: ] 🔻اما درباره اجحاف در حق شما، من به شما بدی نکرده‌ام؛ بلکه حق بود که شما را درهم کوبید! اما اینکه می‌خواهید از آنچه شما در گذشته انجام داده‌اید، درگذرم و آن را پیگیری نکنم، باید بگویم این در اختیار من نیست و نمی‌توانم حق خدا را درباره شما ضایع کنم و نادیده بگیرم. اینکه خواسته‌اید با اموالی که در دست شماست کاری نداشته باشم، می‌گویم که به قطع، در اموالی که به خدا و مسلمانان تعلق دارد، عدالت حکم خواهد کرد. 🔻در خصوص درخواست قصاص قاتلان عثمان لازم است بگویم اگر به قتل رساندن آنها امروز بر من لازم باشد، پس باید دیروز هم با آنها می‌جنگیدم! وظیفه‌ای که من در مقابل شما دارم، این است که مطابق کتاب خدا و سنت رسول او با شما رفتار کنم و هر کس که در تنگنای حق قرار گیرد، قطعاً باطل او را بیچاره‌تر خواهد کرد. 🔻اگر خواستید به محل اصلی خود ملحق شوید [ یعنی به سراغ معاویه بروید]، راه باز است و می توانید بروید! 📚منابع: ۱.نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ ۲. مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۲۵۸ ۳. تاریخ یعقوبی،ج ۲، ص ۱۷۸ ۴. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۵۳ ۵. شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۳۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و سوم ❇️ سخنرانی‌های آغاز خلافت 🔸خورشید حقیقت طلوع کرد [ پس از انجام بیعت مردم با من، خطبه‌ای ایراد کردم و در آن خطبه گفتم: ] 🔻همانا خورشید طلوع کرد و ماه تابان پرتوافکن شد و ستاره‌ای درخشیدن گرفت. آنچه از جاده حق، خارج شده بود به راه راست بازگشت و خداوند مردمی را به جای مردمی دیگر برگزید و روزی را به روزی دیگر بدل کرد. ما چونان قحطی‌زدگان که در خشک‌سالی انتظار باران کشند، در انتظار دگرگون شدن روزگاران بودیم. آری، امامان از جانب خدا، تدبیرکنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگان‌اند. فقط کسی به بهشت می‌رود که امامان را شناخته و امامان او را شناخته باشند و کسی به جهنم نمی‌رود، جز آنکه آنان باشد و امامان هم وی را نپذیرفته باشند. ❇️ ویژگی‌های اسلام 🔻به راستی که خداوند متعال با اسلام به شما ویژگی بخشید و شما را برای اسلام برگزید. اسلام نامی از سلامت و فراهم کننده کرامت جامعه بشری است. راه روشن اسلام را خدا برگزید و حجت‌های آن را روشن قرار داد. علم، ظاهر اسلام است و حکمت، باطن آن. نوآوری‌های آن، پایان نمی‌گیرد و عجایب آن تمام نمی‌شود. در آن، برکت‌ها و خیرهای انبوه چونان سرزمین‌های پر گیاه در اول بهاران است و در تاریکی‌ها چراغ‌های بسیار و فروزان دارد. درهای خیر فقط با کلیدهای آن گشوده می‌شود و تاریکی‌ها فقط با روشنایی آن زدوده می‌شود. خداوند مرزهای آن را محفوظ داشته و رعایت آن را بر خود لازم فرموده است. در آن، شفای هر طالب درمانی است و هر کس را که به دنبال این جهان و آن جهان است، کفایت می کند. ❇️ آزمون های سختی در پیش دارید 🔻آنچه می‌گویم، بر عهده می‌گیرم و خود به آن پایبندم. کسی که عبرت‌های روزگار برای او آشکار شود و از آن پندگیرد، تقوی و خویشتن‌داری، او را از سقوط در شبهات نگاه می دارد. آگاه باشید که شما دوباره در بوته آزمایش قرار گرفته‌اید. آزمون‌ها همانند زمان بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله، بار دیگر به شما روی آورده است. سوگند به خدایی که رسولش را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش می‌شوید و چونان دانه‌هایی که غربال کنند یا غذایی که در دیگ بجوشانند، زیر و رو خواهید شد. آن‌که پایین است، بالا رود و آن‌که بالاست، پایین آید. آنان که سابقه‌ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی شده بودند، بر سر کار می‌آیند و آنها که به ناحق پیشی گرفته بودند، عقب‌زده خواهند شد. 🔻به خدا سوگند، کلمه‌ای از حق را نپوشاندم و هیچ‌گاه دروغی بر زبان نراندم و از سال‌ها قبل، دستیابی من به خلافت و چنین روزی به من خبر داده شده بود! آگاه باشید! گناهان همچون اسب‌های سرکش، سواران خود را که عنان از دست داده‌اند، در دوزخ افکنند؛ اما تقوا چونان مَرکب راهواری است که سوار خود را عنان به دست وارد بهشت جاودان می کند. از دیرباز، حق و باطل در پیکار بوده‌اند و هر یک از طرف‌دارانی داشته است. اگر باطل پیروز شود، تعجب‌آور نیست؛ زیرا از دیرباز چنین بوده است و اگر طرف‌داران حق اندک‌اند، امید است روزی فراوان شوند و پیروزی به دست آورند؛ اما کمتر اتفاق می‌افتد که فرصت‌های ازدست‌رفته بازگردد. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه۱۵۲ ۲. أعلام الدین، ص۶۴ ۳. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۵۳ 📗 علی (علیه السلام) از زبان علی (علیه السلام) ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاه و چهارم ❇️ سرگردانی مردم و ضرورت تقوا 🔻کسی که بهشت و دوزخ را پیش روی خود بیند، آسوده ننشیند و همواره تلاش کند. برخی با سرعت به سوی حق پیش می‌روند و اهل نجات‌اند و بعضی به کندی می‌روند، اما امیدوارند و گروهی دیگر کوتاهی می‌کنند و در آتش جهنم گرفتار خواهند بود. چپ و راست کمینگاه گمراهی است و راه میانه، جاده مستقیم الهی است که آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله به پیمودن آن سفارش می‌کند. این راه، گذرگاه سنت نبوی است و بازگشت همه بدان سو است. 🔻مدّعی باطل تباه شد و دروغگو زیان کرد. هر کس با حق در افتاد، دست به خون خود آلایید و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش نشناسد. آن‌چه بر اساس تقوا پایه‌گذاری شود، نابود نشود و کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنه نمی‌ماند. مردم، به خانه های خود برگردید و راه آشتی با یکدیگر را در پیش گیرید و مسائل بین خود را اصلاح کنید؛ زیرا راه توبه و بازگشت میسر است. جز پروردگار خود، دیگری را نستایید و جز خویشتن خویش دیگری را سرزنش نکنید. ❇️ وظیفه من نهایت تلاش است 🔻ای مردم! دنیا آزمندان و دنیاطلبان را فریب می‌دهد و برای شیفتگان خود که با دیگران رقابت می‌کنند، ارزشی قائل نیست و آن‌کس را که در این رقابت پیروز شود، بر خاک می‌افکند. به خدا سوگند، هرگز ملتی زندگانی خرم و پرنعمت از کف ندادند، مگر به کیفر گناهانی که مرتکب شدند؛ زیرا خدا بر بندگان خود ستم روا نمی‌دارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمت‌ها، با نیت درست به پیشگاه خدا زاری کرده و با قلب‌های پر از محبت از خداوند طلب بخشش کنند، آنچه از دستشان رفته است، باز خواهد گشت و هر گونه فسادی اصلاح خواهد شد. 🔻من نگران شما هستم که مبادا در جهالت و غرور فرورفته باشید؛ چه این‌که در گذشته به سویی کشیده شدید که نزد من درخور ستایش نبودید. اما اگر آنچه در گذشته از دست داده‌اید به شما بازگردد، سعادتمند خواهید شد. وظیفه من تلاش در اصلاح امور شماست. اگر می‌خواستم، بی‌مهری های شما را بازگو می‌کردم. خدا آنچه گذشت ببخشاید. ❇️ به عهد خویش وفادار باشید 🔻انسان هیچ‌گاه از خانواده و قبیله‌اش بی‌نیاز نخواهد بود؛ هرچند مال و فرزند بسیار داشته باشد. اگر شخصی دست خود را از خانواده و قبیله‌اش کوتاه کند، آن قبیله یک یار از دست داده و خودِ آن شخص یاران بسیاری از دست داده است. بدانید راست‌گویی نعمتی الهی است که از مال و ثروت برتر است. هیچ یک از شما نباید برای خود بزرگی قائل شود؛ زیرا در این صورت دچار کبر و خودبزرگ‌بینی خواهد شد. بدانید دنیا پشت کرده و آخرت روی نموده است. امروز به پایان رسید و فردا نیز در پیش است. بهشت در پیش‌ِروی است و آتش در پایان. آرزو قلب را تحریک می‌کند معاد را از یاد می‌برد. قیامت در حال غفلت و ناهوشیاری می‌رسد. این آرزوها حسرت و پشیمانی به بار می‌آورد. 🔻به سوی نیرومند کردن دینتان و خواندن نماز و پرداخت زکات و خیرخواهی برای پیشوایتان بشتابید. کتاب خدا را یاد بگیرید و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق کنید. به عهد و پیمان خود وفادار باشید. وقتی بر کاری امین شدید، امانت را به صاحب آن برگردانید. به سوی نیکی و پاداش الهی گام بردارید. از عذاب خداوند بگریزید. کار نیک انجام دهید تا در روزی که هر کس به واسطه نیکی کردن رستگار می‌شود، رستگار شوید. 📚 منابع: ۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۶ ۲. کافی، ج۸، ص۶۷ ۳. نهج البلاغه، خطبه۱۷۸ ۴. نهج البلاغه، خطبه۲۳ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و دوم ✳️ پاسخ به تحلیل غلط عثمان از اوضاع جامعه 🔻به او گفتم: درباره تفرقه؛ به خدا پناه می برم که گشاینده دروازه آن باشم یا اینکه راهی برای تفرقه هموار سازم. ولی من وظیفه دارم که تو را از آنچه خدا و رسولش منع کرده‌اند باز دارم و تو را به راه رشد و هدایت رهنمون سازم. ابوبکر و عمر حکومتی را که رسول خدا ﷺ به من واگذار کرده بودند، گرفتند و تو و بقیه مسلمانان به این موضوع داناترید؛ اما مرا با حکومت چه کار که مدت‌هاست رهایش کرده‌ام! در زمینه‌هایی که حق اختصاصی من بوده است، اقدامی نکردم و به منظور اصلاح، دست از آنها شستم و به مسلمانان واگذاشتم و این کار را از صمیم جان انجام دادم. ولی در زمینه‌هایی که حق شخصی من نبوده و اختصاص به من نداشته است، یعنی مربوط به همه مسلمانان بوده است، نمی توانسته ام و نمی توانم سکوت کنم. ✳️ علت مساوی نبودن عثمان با ابوبکر و عمر در حکومت داری 🔻درباره اینکه تو با ابوبکر و عمر مساوی باشی، هرگز چنین نیست و تو همانند هیچ کدام از آنها نیستی! آنها حکومت را عهده دار شدند ولی خود و نزدیکان خویش را از آلودگی برکنار داشتند، حال آنکه تو و خویشاوندانت چنان در آن فرو رفتید که گویی شناگری ورزیده در ژرفای آب فرو رفته است. ✳️ نصیحت به عثمان 🔻 اینک ای عثمان! تو را نصیحت می کنم که به سوی خدا باز گردی و بنگری که از عمر تو زمان زیادی باقی نمانده است. آخر تا کی و برای چه افراد پست بنی امیه را بر اموال و آبرو و ناموس مسلمانان مسلط کرده‌ای و آنان را باز نمی داری؟! به خدا سوگند! اگر فردی از کارگزاران تو آنجا که خورشید غروب می‌کند ستمی انجام دهد، در گناه او شریک خواهی بود. 🔻[ عثمان قول داد که کارگزاران ناشایست خویش را عزل کند و انتظارات منطقی مردم را پاسخ دهد؛ اما مروان با این استدلال که مردم جرئت پیدا می‌کنند و جسور می‌شوند، مانع اصلاحات شد.] ✳️ دست کم همانند دو خلیفه قبلی رفتار کن! 🔻[ عثمان که اوضاع را، خارج شده از دست خود می دید، مرا خواست و با لحنی کنایه‌آمیز گفت: اگر تو اراده کنی، مردم با من همراهی می کنند و اوضاع بهبود می یابد. به او گفتم:] 🔻اگر تمامی اموال و زینت های دنیا در اختیار من باشد در اوضاع فعلی با هزینه کردن همه آنها نمی توانم دست مردم را از تعرض به تو کوتاه کنم به تو راهی نشان می دهم که نتیجه بخش تر است؛ رفتارت مانند رفتار برادرانت ابوبکر و عمر باشد و من نیز به او اطمینان می‌دهم که هیچ یک از مردم با تو مخالفت نکنند. 📚 منابع: ۱. شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۱۵. ۲. الریاض النضرة، ج ۲، ص۱۲۹،نقل از: الغدیر، ج ۹،ص ۷۵. 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و سوم ❇️ نمایندگی مردم معترض 🔸گفتگو با عثمان برای اجابت درخواست مردم 🔻[ اعتراضات مردم به اوج خود رسیده بود و اصرار می کردند که من از طرف آنها با عثمان صحبت کنم و خواسته‌هایشان را با او در میان بگذارم. به دیدار عثمان رفتم و از خواسته های مردم گفتم و او را راهنمایی کردم، خویشاوندی او با پیامبر را که در این امر از ابوبکر و عمر به پیامبر نزدیک‌تر بود، یادآوری کردم، به او گفتم:] 🔻پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او زمامدار عادلی است که خود هدایت شده باشد و دیگران را هدایت کند، سنت شناخته شده را بر پا کند و بدعت ناشناخته را بمیراند. سنت ها روشن و نشانه هایشان آشکار است. بدعت ها آشکار و نشانه هایشان برپاست و بدترین مردم نزد خدا، زمامدار ستمگری است که خود گمراه باشد و مایه گمراهی دیگران شود و سنت مقبول را بمیراند و بدعت متروک را زنده کند. ❇️ روایت پیامبر اکرم ﷺ درباره زمامدار ستمگر 🔻من از رسول خدا ﷺ شنیدم که فرمودند:" روز قیامت زمامدار ستمگر را می‌آورند که نه یاوری دارد و نه کسی از جانب او عذرخواهی می کند. پس او را در آتش جهنم افکنند و در آن همچون سنگ آسیاب می چرخد تا به قعر دوزخ برسد و به زنجیر کشیده شود." ❇️ نصیحت خیرخواهانه به عثمان 🔻من تو را به خدا سوگند می دهم که فرمانروای مقتول این امت نباشی؛ چرا که پیش از این گفته می‌شد: در میان این امت، امامی به قتل خواهد رسید که پس از آن، باب کشت‌وکشتار تا روز قیامت گشوده خواهد شد و کارهای امت اسلامی با آن مشتبه شود و فتنه و فساد در میانشان گسترش یابد تا آنجا که حق را از باطل نمی شناسند و به شدت در آن فتنه ها غوطه‌ور می‌شوند. 🔻در برابر مروان همانند حیوان رام شده مباش که تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از سالیانی که از عمر تو گذشته است و پس از تجربه ای که به دست آورده‌ای! ❇️ درخواست عثمان 🔻[ عثمان از من خواست تا با مردم صحبت کنم و برای او مهلت بگیرم تا بتواند ظلم‌های روا شده در حق آنها را جبران کند، به او گوشزد کردم:] آنچه در مدینه است، به مهلت نیاز ندارد و آنچه مربوط به بیرون مدینه باشد، تا رسیدن فرمانت مهلت دارند. 🔻[ اما عثمان در پاسخ گفت: به خدا سوگند! مقصود تو را فهمیدم، اما اگر تو به جای من بودی، من با تو این‌گونه رفتار نمی کردم. تو را خشمگین نمی ساختم و ملامت نمی کردم. رفتار زشتی با تو نمی کردم و رفتار ناشایستی از من سر نمی‌زد و حق خویشاوندی و دوستی را ادا می‌کردم. ] 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، کلام ۱۶۴، ص ۲۳۴ ۲. الجمل، ص ۱۰۰ ۳. أنساب الأشراف، ج ۶، ص ۱۷۵ ۴. تاریخ طبری، ج۳، ص ۳۷۶ و ۴۰۲ ۵. العقد الفرید، ج۴، ص ۳۰۸ ۶. الکامل، ج۲، ص ۲۷۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهل و چهارم ❇️ به نمایندگی از مردم مصر 🔻با تحصن مردم مصر در مسجد مدینه و درخواست آنها مبنی بر عزل استاندار مصر توسط عثمان و کارساز نشدن وساطت طلحه و عایشه، به ناچار من سراغ عثمان رفتم و در خواست مردم را به سمع او رساندم و خواستار عزل استاندار مصر و رسیدگی به جرم های او شدم. او ابتدا این درخواست را پذیرفت اما بعد از مدتی تحت تاثیر اطرافیانش از این کار امتناع کرد و بر شدت ناراحتی مردم مصر افزود. ❇️ قبول درخواست عثمان برای بازگرداندن مردم مصر 🔻[ تحمل حضور مردم مصر در شهر مدینه برای عثمان مشکل شده بود، روزی به منزل ما آمد و با توجه به منزلت من نزد آن مردم، درخواست کرد تا آنان را به شهرشان بازگردانم. پرسیدم: ] با چه وعده ای مردم مصر را به شهرشان برگردانم؟ 🔻[ گفت: هر نظری که تو داشتی و برای اصلاح امور پیشنهاد کردی، می‌پذیرم و خلاف خواسته تو رفتار نمی کنم. گفتم: ] 🔻بارها و بارها با تو سخن گفته‌ام و به توافق‌هایی با هم رسیده‌ایم؛ اما بعد از جدا شدن از یکدیگر، تو سخن دیگری را مطرح می‌کنی و تغییر موضع می‌دهی و همه این‌ها کار مروان بن حکم و سعید بن عاص و معاویه است که تحت تاثیر آنها قرار می‌گیری و سخنان آنان را گوش می دهی و برخلاف سخنان من رفتار می کنی! ❇️ پیشنهاد به عثمان؛ سخن گفتن با مردم 🔻[ عثمان قول داد که این بار به نظر من عمل خواهد کرد و نظر مشاوران خود را نادیده خواهد گرفت، بعد از این صحبت ها، من با مردم مصر صحبت کردم و آن‌ها را برای بازگشت به مصر آماده ساختم؛ اما شهر مدینه هنوز در التهاب به‌سر می‌برد و لازم بود برای آرام کردن آن اقدامی شود. از این رو به عثمان پیشنهاد کردم با مردم سخن بگوید و مردم را از مسائل موجود باخبر کند. 🔻[عثمان به مسجد آمد و خطبه ای خواند و به اشتباهات خویش اعتراف و توبه خود را اعلام کرد. ] ❇️ مروان؛ مانع اصلاحات عثمان 🔻[ پس از توبه عثمان در مسجد مدینه، مروان او را توبیخ کرد و او را به پس گرفتن سخنانش وادار ساخت و از قول عثمان به مردم اعلام کرد که خلیفه به هیچ یک از درخواستهای معترضان توجهی نخواهد کرد. با شنیدن این خبر، خشمناک به دیدار عثمان رفتم و به او گفتم: ] 🔻 ای عثمان! آیا تاثیر پذیری از مروان بس نیست؟! مروان تو را رها نخواهد کرد، تا زمانی که از دین خارجت کند و عقلت را برباید. او می خواهد تو را همانند شتری که در کاروان به پشت سر شتران دیگر بسته شده است، به هر سمتی که می‌خواهد بکِشد. به خدا سوگند که مروان نه در دین خود بصیرتی دارد و نه در کار خویش اندیشه درستی به کار می بندد. به خدا سوگند! به روشنی می بینم که تو را در چنان ورطه هلاکتی بیندازد که امکان بیرون آمدن از آن نباشد. 🔻 اما من، پس از این دیگر نزد تو نخواهم آمد و از من عتابی نخواهی شنید که به خدا سوگند، شرف و اعتبار خویش را از بین برده و اختیارت را از کف داده ای. 📚منابع: ۱. أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۳۴ ۲. العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۸ ۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۹۳ ۴. أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۷۶ و ۱۷۹ و ۱۸۰ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...