eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
995 ویدیو
22 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🖤 💎پارت۶۳ ✍عباس مشک بر دوش و اشک در چشم چون نگین انگشتری در بین برادرانش به پیش میرود و از ملکوت زهرا و علی نظاره‌گر این صحنه اند و انگار زهرا زیر لب میگوید: خدایا مراقب پسرانم باش.. راه برگشت را به نیمه رسانده اند که عبدالله و جعفر بر زمین می افتند، آنقدر تیر بر بدنشان فرو رفته جای تیر دیگری نیست. عباس میخواهد برادرانش را در آغوش بگیرد که جعفر با گوشه چشمش اشاره به خیمه‌ها و طفلان تشنه لب دارد و عبدالله اشاره به مشک...چاره ای نیست باید دل عباس در آرزوی این آغوش آخر برادرانش بماند. کمی جلوتر، عثمان هم از پا می‌افتد، اما لبخند میزند، چرا که عباس با مشکی پر از آب به خیمه ها رسیده و کودکان با خوشحالی دوره اش کرده اند اما این آب فقط اندازه یک جرعه است که به هر کودک برسد، هنوز به ظهر عاشورا نرسیده‌اند و العطش بزرگتری در پیش است.... عباس به هر کدام از بچه ها جرعه ای آب میرساند و درحالیکه اشک در چشمانش حلقه زده میگوید: _بنوشید و گوارای وجودتان، که برای رساندن این آب، عباس سه برادر از دست داد‌‌... عباس که با مشک آب میرسد، اَسلم غلام امام حسین که از نژاد تُرک است اذن میدان میگیرد و به سمت سپاه دشمن میتازد.. اسلم فریاد میزند: _امیری حسین و نعم الامیر.. صدایش آنقدر زیبا و گیراست که هر شنونده ای را به فکر می اندازد.. «مگر بهتر از حسین امیری هست؟! » عده ای از جلوی این یل ترک فرار میکنند و عمر سعد فریاد میزند، بکشید این غلام را که اگر زنده بماند با همین صدایش همه را از راه به در میکند. ناگهان باران سنگ و نیزه بر سرش باریدن میگیرد، اسلم بر زمین می افتد درحالیکه چشم به کاروان حسین دارد، گویی حرفی بیخ گلویش گیر کرده و شرم از گفتن آن دارد: _آیا مرا نیز سعادت دیدار حسین علیه‌السلام این حال است... ناگهان بوی بهشت به مشامش میرسد و سرش را در دامان مولایش میبیند.. اشکش جاری میشود و میگوید: _خدا را شکر چه سعادتی... حسین صورتش را به صورت اسلم میچسپاند و اسلم بهشت خدا را در زمین حس میکند، اسلم آرام زمزمه میکند: _«چه کسی همانند من است که پسر پیامبر صورت بر صورتش نهاده باشد» و با زدن این حرف، چشمانش را میبندد و آسمانی میشود.. امام است دیگر..رحمتش...مهربانی اش... کرامتش گرفته شده از رحمت و مهربانی و کرامت خداست و بین غلامش و پسر خویش، فرقی نمیگذارد...😭 ادامه دارد....
💚🖤 💎پارت۶۴ ✍اسلم که شهید میشود، "انس بن حارث" که بیش از هفتاد سال سن دارد و روزگاری در لشکر و دوشادوش پیامبر شمشیر میزده، دلش دلبری برای خدا و مولایش را میخواهد، پس رخصت میگیرد و امام با لبخند مهربانی میفرماید: _«ای شیخ، خدا از تو قبول کند» انس پارچه ای بر ابروان پر پشت و سفید میبندد و شالی هم به کمرش، انگار که نه هفتاد سال و بلکه نوجوانی تیزپاست، به میدان میشتابد و همزمان با حمله رجز میخواند: _« آگاه باشید که خاندان علی بن ابیطالب پیرو خدا هستند و بنی امیه پیرو شیطان» انس عاشق مولایش علی‌ست و نام علی رمز جنگیدن این پیر جنگاور شده، پیش میرود و کافران را میکشد و پس از جنگی شجاعانه او هم به دیدار معبود میشتابد درحالیکه محاسن سفیدش با خون سرش خضاب شده.‌.. اینک نوبت "وهب" است، همو که با همسر جوان و مادرش، تازه به دین اسلام درآمدند. وهب اجازه میدان میگیرد و بر سپاه دشمن یورش میبرد و مادرش درحالیکه اشک شوق میریزد، هنرنمایی فرزندش را به نظاره نشسته... عده‌ای را به خاک و خون کشیده و خود هم زخمی شده، وهب برمیگردد و به مادر میگوید: _حال از من راضی شدی؟ مادر با لحنی قاطع میگوید : _نه! همگان تعجب میکنند و مادر ادامه میدهد: _پسرم وقتی از تو راضی میشوم که در راه حسین کشته شوی.. انگار خداوند تمام عظمت‌ها را میخواهد به یکباره در صحرای کربلا به تصویر کشد.. مادری با مرگ جگر گوشه‌اش از او راضی میشود!! و خوب میداند که این مرگ زندگی ابدی زیبایی را برای او و فرزندش در پی دارد‌ همسر وهب که او هم به تاسی از شوهرش تازه مسلمان شده و هنوز دلش در گرو مهر شوهرش است میگوید: _وهب مرا به داغ خود مبتلا نکن.. حال وهب بین دو راهی گیر کرده، عشق همسر جوانش یا عشق حسین و خدایش؟! و شیر پاکی که خورده او را به بهترین راه،راهنمایی میکند، او عشق عالم هستی را برمیگزیند و سر به آستان ارادت حسین میساید و دوباره به میدان برمیگردد. سپاه شمر او را دوره میکند، این شیرجوان دشت کربلا تعدادی را به درک واصل میکند و سپس سپاه شمر هر دو دستش را قطع میکند و سپس او را از نفس می‌اندازند و سر وهب را جدا میکنند و در دامن مادر وهب می‌اندازند و منتظرند که مادر وهب آه و ناله و گریه سر دهد اما این شیرزن تازه مسلمان، انگار اسلام را بهتر از کهنه مسلمانانی که در مقابل خون خدا قد علم کرده اند میشناسد، سر فرزند را برمیدارد و میبوسد و با لبخند میگوید: ادامه دارد....
💚🖤 💎پارت۶۵ ✍من از تو راضی ام که پیش خدا و رسولش مرا سرافراز کردی و سپس از جا برمیخیزد، به سمت خیمه میرود و عمود خیمه را میکشد و با همان چوب به سپاهیان شمر حمله میکند و دو سرباز را میکشد... همه مبهوتند از حرکت مادری که در داغ جوانش است، اینجاست که امام میفرماید: _«ای مادر وهب! به خیمه ها برگرد خدا جهاد را از زنان برداشته» او به خیمه برمیگردد اما به مقصود نرسیده چون میخواست آنقدر از سربازان بکشد تا جانش را فدای حسین زهرا نماید و کشته شود، امام که خوب میداند مادر وهب چه فکری در سرداشت رو به او میفرماید: _«تو و پسرت روز قیامت با پیامبر خواهید بود» و چه مژده ای زیباتر و والاتر از این... آفتاب آسمان خبر از ظهر داغ میدهد و "ابوثمامه" نگاهی به آسمان میکند و نزد امام میرود و لبهای ترک خورده امام داغ دلش را تازه میکند و میگوید: _جانم به فدایت!دوست دارم آخرین نماز را با شما بخوانم، اذان ظهر نزدیک است» امام خیره در چشمان مردی که خیره در مدار آرامش زمین است،میشود و میفرماید: _«نماز را به یادمان انداختی، خدا تو را در گروه نمازگزاران قرار دهد» امام رو به سپاه کوفه میکند و از آنها می خواهد برای اقامه نماز لحظاتی جنگ را متوقف کنند، یکی از فرماندهان سپاه به نام ابن تمیم فریاد میزند: _«مگر شما نماز هم می خوانید؟! نماز شما که پذیرفته نیست» با این حرف، غربت حسین همرنگ غربت پدرش علی میشود، چرا که زمانی خبر شهادت امیرالمومنین در محراب مسجد به گوش مردم شام رسید آنها با تعجب میگفتند: _مگر علی نماز هم میخواند؟! حبیب که دلش از این حرف به درد آمده فریاد میزند: _آیا گمان میکنی نماز پسر پیامبر قبول نمیشود نماز نادانی چون تو قبول است؟! ابن تمیم به سمت حبیب حمله ور میشود، حبیب از امام رخصت میگیرد و به سمت او میتازد. غیرت حبیب بن مظاهر به جوشش افتاده کسی جلودارش نیست، با یک حرکت ابن تمیم را سرنگون میکند و سپاهش حبیب را دوره میکنند و حبیب در میان میدان مشغول دلبری از خدا و ملائک میشود، میتازد و میکشد و میگوید: ادامه دارد...
السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ... 🌱سلام بر تو ای مولای معصوم من، که بدون هیچ جرم و خطایی، از شّر دشمنان آواره بیابان ها شده ای! سلام بر تو و بر غربت و تنهایی ات! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣
روزمون‌ رو‌ با‌ سلام‌ به‌ ائمه‌ شروع‌ڪنیم🌷 ✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨ ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌رسول‌الله ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌امیـر‌المؤمنین ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌الزهـرا ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یاحسـن‌ِبن‌علی ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یاحسـین‌ِبن‌علے ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌الحسین ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌محمدبن‌علے ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌جعـفربن‌‌محمـد ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌موسےبن‌جعـفر ▫️🍃 السلام‌علیڪ‌یا‌علےبن‌موسی‌الرضاالمرتضی ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌محمد‌بن‌علےِ‌الجـواد ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌علے‌بن‌محمـدالهادی ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یا‌حسن‌بن‌علیِ‌العسـڪری ▫️🍃السلام‌علیڪ‌یابقیه‌الله،یاصـاحب‌الزمان
❇️حرز حضرت صاحب الزّمان علیه السلام برای حفظ شدن از بلایا و مکر دشمنان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يَا مَالِكَ الرِّقَابِ، وَ يَا هَازِمَ الْأَحْزَابِ، يَا مُفَتِّحَ الْأَبْوَابِ، يَا مُسَبِّبَ الْأَسْبَابِ، سَبِّبْ لَنَا سَبَباً لَا نَسْتَطِيعُ لَهُ طَلَباً، بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ أَجْمَعِين.
﷽💠🌹هر روز با تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 👈سوره نساء 👈صفحه:۷۸ 🌹 ختم قرآن به نیت تعجیل در ظهور مولا (عج) 🍃👈هدیه به چهارده معصوم علیهماالسلام 🍃👈 جهت عاقبت به خیری ،حاجتروایی و ذخیره آخرت 👇👇
▪️امام صادق علیه‌السلام فرمودند إِذَا أَكْثَرَ اَلْعَبْدُ مِنَ اَلاِسْتِغْفَارِ رُفِعَتْ صَحِيفَتُهُ وَ هِيَ تَتَلَأْلَأُ. ▫️هرگاه بنده ای بسیار استغفار کند نامه عملش بالا برده میشود در حالی که درخشان است 📚 اصول کافی جلد ۴ صفحه ۳۱۷
🌈🔖 حکیمانه ها یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت می کرد و سخت می نالید گفت: خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟ گفت: البته که نه، دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمی کنم. گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه می کنی؟ گفت: نه گفت: گوش ودست و پای خود را چطور؟ گفت: هرگز گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است باز شکایت داری و گله می کنی؟! بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری از مردمان عوض کنی و خود را خوش تر و خوش بخت تر از بسیاری از انسان های اطراف خود می بینی پس آنچه تو را داده اند، بسی بیش تر از آن است که دیگران را داده اند و تو هنوز شکر این همه را به جای نیاورده، خواهان نعمت بیش تری هستی؟!
کرامات حضرت رقیه (ع) از حضرت رقیه (ع) ومرقد مطهر آن حضرت،‌در طول تاریخ، کرامات متعددی بروز کرده است . در این مطلب توجه شما را به یک کرامت شگفت جلب می‌کنیم: بگو چند جمله از مصیبت دخترم( رقیه) رابخواند مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده ( متوفای محرم 1396 ه. ق)،‌ فرزند مرحوم محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیها، از وعاظ وخطبای مشهور تهران بودند. ایشان می‌فرمود: یکسال به بیماری وناراحتی حنجره وگرفتگی صدا مبتلا شده بودم،‌تا جایی که منبر رفتن وسخنرانی کردن برای من ممکن نبود . مسلم،‌ هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه می‌افتد، من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم. پس از معاینه معلوم شد بیماری من آن قدر شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کارافتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است. طبیب معالج در ضمن نسخه‌ای که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید چند ماه ازمنبر رفتن خودداری کنم وحتی با کسی حرف نزنم واگر چیزی بخواهم و یا مطلبی از زن و بچه‌ام انتظارداشته باشم آنها را بنویسم،‌تا در نتیجه استراحت مداوم واستعمال دارو، شاید سلامتی از دست رفته مجددا به من برگردد. البته صبر درمقابل چنین بیماری وحرف نزدن با مردم حتی با زن وبچه، خیلی سخت وطاقتفرساست،‌زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور می‌شود چند ماه هیچ نگویم وحرفی نزنم وپیوسته در استراحت باشم ؟! آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد. برهمه روشن است که با پیش آمدن چنین بیماری خطرناکی،‌چه حال اضطراری به بیماردست می‌دهد اضطرار می‌اندازد، این حالت پریشانی است که انسان امیدش از تمام چاره‌های بشری قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهی می‌افتد تا به وسیله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده وا زدریای بی‌پایان لطف خداوند بهره‌ای بگیرد. من هم باچنین پیش آمدی،‌ چاره‌ای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (ع) نداشتم . روزی بعد ازنماز ظهر وعصر،‌حال توسل به دست آمد وخیلی اشک ریختم وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) راکه به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : یا بن رسول الله، صبر درمقابل چنین بیماری برای من طاقتفرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برایشان منبربروم. من از اول عمر تا به حال علی الدوام منبر رفته‌ام و از نوکران شما اهل بیتم،‌ حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس براثر بیماری کنار باشم . ضمنا ماه مبارک رمضان نزدیک است،‌دعوتها را چه کنم؟ آقا عنایتی بفرما تا خدا شفایم دهد. به دنبال این توسل، طبق معمول کم کم خوابیدم. درعالم خواب،‌ خودم را در اطاق بزرگی دیدم که نیمی ازآن منور وروشن بود وقسمت دیگر آن کمی تاریک. درآن قسمت که روشن بود حضرت مولی الکونین امام حسین (ع ) را دیدم که نشسته است . خیلی خوشحال وخوشوقت شدم و همان توسلی را که در حال بیداری داشتم در حال رویا نیز پیداکردم . بنا کردم عرض حاجت نمودن،‌ ومخصوصا اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده‌ام،‌ولی با این حال حنجره ا زکارافتاده چطور می‌توانم منبر رفته وسخنرانی نمایم وحال آنکه دکتر منع کرده که حتی با بچه‌های خود نیز حرفی نزنم. چون خیلی الحال وتضرع وزاری داشتم،‌ حضرت اشاره به من کردو فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو اشک بریزید،‌ان شاءالله تعالی خوب می‌شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقای حاج آقا مصطفی طباطبائی قمی که از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران می‌باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ایشان می‌خواست از ذکر مصیبت خودداری کند،‌حضرت سید الشهدا(ع) فرمود روضه دخترم را بخوان. ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه (ع) شد و من هم گریه می‌کردم و اشک می‌ریختم،‌ اما متاسفانه بچه‌هایم مرااز خواب بیدار کردند ومن هم با ناراحتی از خواب بیدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم که چرا از آن مجلس پرفیض محروم مانده‌ام،‌ ولی دیدن دوباره آن منظره عالی امکان نداشت. پی نوشت : [1] کامل بهائی، ج 2، ص
نحو غسل دادن حضرت رقیه مثل ...هیچ کس! بیاتو ای زن غساله از طریق وفا به این صغیره بده غسل ازبرای خدا مگوکه ازچه رخ اوچوکهربا باشد زداغ تشنگی دشت کربلاباشد مگوکه زخم به پایش برون بودازحد به روی خار مغیان دویده اوبی حد روایت شده است پس از اینکه حضرت رقیه علیه السلام به شهادت رسید ((یزیدملعون))دستوردادکه چراغ وتخته ی غسلی به خرابه ببرند وسه ساله ی امام حسین علیه السلام راباهمان پیراهن کهنه اش کفن کنند . زن غساله به خرابه ی شام امد ومشغول غسل دادن بدن پاک ومطهررقیه علیه السلام شد نااگاه درحین غسل دادن دست هایش رابرسرزد وبلندبلند گریست ازاوسوال سوال کردند : _چرابه سروصورت می زنی ؟! _این دختربچه چه بیماری داشته که تمام بدنش کبودوسیاه است؟ خانم زینب (ع) جلوامد وفرمود : ((ای زن!این سه ساله ی بردار بیماری نداشت این کبودی ها جای تازیانه واثار ضربه های دشمن است .)) هنگامی که می خواستندپیکر مطهر حضرت رقیه (ع) راپس غسل دادن بردارند وبرای خاکسپاری مهیا کنند مردم شام همگی جمع شدند علم های سیاه برپا کردند وبرسر وصورت خودمی زدند وعزاداری می کردند. رقیه (ع)راپس از غسل دادن درهمان لباس کهنه اش کفن کردند وبرپیکرش نماز خواندند وبه خاک سپردند . مرحوم ایت الله بیرجندی می گوید : ((دختر سه ساله ی امام حسین (ع)درروزپنجم صفرسال 61هجری ازدنیا رفت وجسم پاک وشریفش در همان خرابه ی شام به خاک سپرده شد)) کتاب نفس المهموم در صفحه ۴۵۶
4_6021506795661427089.mp3
6.63M
🔖منبر کامل 🔖 علیه السلام 💠مواعظ امام حسن مجتبی علیه السلام 🔻ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ۱۵ ماه مبارک رمضان علیه السلام 🕌 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
🌱 روز هفتم صفر سرور یا غم؟ در چندین سال اخیر مرجعیت بزرگوار حضرت آیت‌الله العظمی تلویزیون هفتم صفر را به عنوان ولادت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام جشن می گیرد! لذا به کتب علما رجوع میکنیم تا ببینیم روز غم است یا شادی! سند اول: تثبیت الامامة قدیمی ترین منبعی که در این زمینه تا به حال یافت شده کتاب « تثبیت الامامة»تالیف«سید قاسم بن ابراهیم الرسی» است که در سال ۲۴۶ وفات یافته است. وی که خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، از زهاد و عباد و علمای زمان خویش بود که دارای تألیفات فراوانی است. گفتنی است وی از روات احادیث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام روایت نقل میکرده است. وی در کتاب خویش چنین آورده است. الامام الحسن علیه‌السلام ابوه الامام امیرالمومنین علی علیه‌السلام، امه فاطمه الزهراء سلام‌الله‌علیها، ولادته: ولد فی المدینه لیلة النصف من شهر رمضان فی السنة الثالثة للهجره، القابه: التقی، الزکی، السبط، وفاته: توفی فی السابع من شهر صفر سنة خمسین من الهجرة سند دوم: قول شهید اول یکی دیگر از کسانی که قائل بودند شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهید اول (متوفای ۷۸۶) می باشند ایشان در کتاب شریف «دروس» می فرمایند: الامام، الزکی، ابومحمد الحسن بن علی سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة... و قبض بها مسموما یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین من الهجرة. سند سوم :مرحوم کفعمی یکی دیگر از کسانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث کبیر مرحوم کفعمی صاحب کتاب شریف «مصباح»می باشد ایشان در این کتاب چنین می فرماید: ولد فی یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفی یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة خمسین من الهجرة. سند چهارم: پدر شیخ بهایی یکی دیگر از بزرگانی که قایل به شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در هفتم صفر می باشد مرحوم شیخ حسین والد شیخ بهایی در کتاب«وصول الاخبار الی اصول الاخبار» می باشد وی که متوفای سال ۹۸۴ هجری است در کتاب خویش میفرماید: هو الامام الزکی ابومحمد سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة مسموما فی المدینة یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعین و قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة. اما بررسی میلاد امام کاظم علیه‌السلام اولاً: بزرگانی چون شیخ کلینی در(اصول کافی) و شیخ مفید در (الارشاد و مسارّ الشیعه) و شیخ طوسی«قدس سرهم» در (تهذیب الاحکام) به قول ولادت آن حضرت در هفتم صفر اعتنا نکرده و از بیان آن ساکت مانده اند. ثانیاً: فحولی از علما چون شهید اول در(الدروس)، شیخ محمد حسن نجفی در(جواهر الکلام) و شیخ جعفر کاشف الغطاء«قدس سرهم» در (کشف الغطاء) آن را ضعیف شمردهاند. ثالثاً: در تاریخ ولادت امام کاظم«علیه‌السلام»روایاتی وارد شده است که بزرگان از محدثین چون احمد بن خالد برقی در (المحاسن)، شیخ کلینی در (اصول کافی)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جریر طبری شیعی«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابی بصیر به طرق مختلف از امام صادق«علیه‌السلام» روایت کرده اند: که این ولادت پس از ایام حج سال ۱۲۷هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«علیه‌السلام» به مدینه و در اولین منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. که به تصریح معجم البلدان ابواء ۳۳ میل (حدود ۵۳ کیلومتر) تا جحفه فاصله دارد. مطلب مهم: روایت ابی بصیر قرینه ای است بر اتمام حج و بازگشت به مدینه در همان سالی که امام کاظم علیه‌السلام در ابواء به دنیا آمده، و این دلالت دارد بر اینکه امام کاظم علیه‌السلام در ماه ذی الحجه دیده به جهان گشود نه در ماه صفری که درسال ۱۲۸ نقل شده است. رابعاً: ابن جریر طبری«قدس سره» متوفای قرن چهارم در روایت دیگر از امام عسکری علیه‌السلام در (دلائل الامامة)، تصریح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجة نموده است. در آخر در حوزه نجف از قدیم الایام هفتم صفر به عنوان شهادت امام مجتبی علیه‌السلام و بیست و هشتم صفر شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله مرسوم بوده است. بعد از تاسیس حوزه قم از مرحوم حائری تا کنون تمام مراجع هفتم صفر را به عنوان شهادت مجلس سوگواری بر پا نموده اند! تمامی مراجع کنونی هم بدون اختلاف منع برگزاری مجالس شادی کردند و نظرشان بر شهادت است!
✔️ وقایع 20 1⃣ اربعین علیه السلام در چنین روزی چهل روز از فاجعه مولمه شهادت علیه السلام و اهل بیت عليهم السلام و اصحاب با وفایش می گذرد بر دوستان و شیعیان علیهم السلام لازم است که با پوشیدن لباس مشکی ، تعطیل کار و بر پایی مجلس عزا و شرکت در مجالس سینه زنی و ذکر مصیبت این روز را تنظيم نمایند . علیه السلام می فرمایند : علامات مومن پنج چیز است : نماز 51 رکعتی و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی به خاک گذاشتن و بلند بسم الله الرحمن الرحیم گفتن . 2⃣ زیارت جابر از کربلا در این روز در سال 61 ه جناب جابر بن عبدالله انصاری و همراهانش قریب به چهل روز بعد از شهادت امام حسین علیه السلام از مدینه به کربلا وارد شدند او به همراه عطیه قبر حبیبش سیدالشهداء علیه السلام  را زیارت کرد . 3⃣ بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا بنابر مشهور و صحیح در چنین روزی اهل بیت علیهم السلام از شام به کربلا بازگشتند . 4⃣ ملحق شدن رأس مطهر امام حسین علیه السلام به بدن مطهر در این روز رأس شریف امام حسین علیه السلام توسط علیه السلام از شام به کربلا آورده شد و به بدن مطهر آن حضرت ملحق گردید . 📚وسائل الشيعة ج 14 ص 478 📚 بحارالانوار ج 98 ص 334 📚 مصباح کفعمی ج 2 ص 596 📚اقبال الاعمال ج 3 ص 98 📚 امالی صدوق ص 232 📚 بحارالانوار ج 44 ص 199 ج 45 ص 140_145 ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
☑️ نشانه‏ هاى مؤمن ▪امام حسن عسكرى علیه السلام فرمودند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ، وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ، وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ، وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ، وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.» 👈پنج چيز از نشانه هاى مؤمن است: 1️⃣ گزاردن پنجاه و یک ركعت نماز واجب و نافله 2️⃣ زيارت اربعين 3️⃣ انگشتر در دست راست كردن 4️⃣ پيشانى بر خاک ساييدن 5️⃣ بلند گفتن‏"بسم الله الرحمن الرحيم" 📚مصباح المتهجد،ص ۷۸۸
🔅 علیه السلام: ✍️ قيلَ فَمَا الفَقرُ؟ قالَ: شَرَهُ النَّفسِ إلى كُلِّ شَيءِ؛ 💠 پرسيدند: فقر چيست؟ فرمود: «آزمندى نفس به هر چيز». 📚 گزیده تحف العقول، ح۸۳
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ‍ 🔻 جلوه‌هایی از مظلومیت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام به نقل از کتاب منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی 🔸چون معاويه ملعون ده سال بعد از حضرت امیرالمؤمنین على بن ابی طالب عليه السلام با او از در كيد و دشمنى در آمد، و چند بار به امر او حضرت را ضربت زدند ولى اثرى نداشت تصميم گرفت ، به وسيله زن امام حسن عليه السلام (جعده دختر اشعث بن قيس)، او را با وعده هاى كاذب ، زهر بخوراند. به او گفت : اگر به حسن بن على عليه السلام زهر بدهى صد هزار درهم به تو مى دهم و ترا به ازدواج پسرم در مى‌آورم . او به آرزوى پول و زن يزيد شدن ؛ به آن داد كه در غذاى حضرت مخلوط كند. روزى امام حسن عليه السلام دار بودند و آن روز بسيار گرم بود و تشنگى بر آن جناب اثر كرده بود در وقت افطار جعده شربت شيرى براى حضرت آورد، كه زهر داخل آن كرده بود. چون حضرت بياشاميد، احساس مسموميت كرد و فرمود : «انالله و انا اليه راجعون ، پس حمد خدا كرد كه از اين جهان فنى به جهان جاودانى خواهد رفت.» سپس روى به جعده كرد و فرمود: «اى دشمن خدا مرا كشتى ، خدا ترا بكشد، به خدا سوگند بعد از من نصيبى نخواهى داشت ، آن شخص ترا فريب داده ، خدا ترا و او را به عذاب خود خوار فرمايد.» از حلم امام آنكه : وقتى امام حسين عليه‌السلام از برادر درباره قاتلش سؤال كرد، حاضر نشد اسم جعده را به زبان بياورد. به روايتى دو روز به روايتى چهل روز زهر در وجود مبارك امام اثر كرد اما جعده به خاطر طمع به مال و زن يزيد شدن آرزويش را به گور برد؛ معاويه گفت : وقتى به حسن بن على عليه السلام وفا نكرد چطور با يزيد وفا كند، و به وعده هايى كه به او داده بود عمل نكرد؛ و با خوارى و ذلت از دنيا به درك واصل شد. 🔸ابن عباس از رسول اکرم صلی  الله علیه و آله روایت می کند که فرمودند: «چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه ی اسمان های هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا. هرکه بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود و هرکه در مصیبت او اندوهناک شود اندوهناک نشود دل او در روزی که دل ها اندوهناک شود و هرکه در او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد روزیکه قدم ها بر آن لرزان است.» 🔚 در اسکن الحاقی وصیت نامه امام مجتبی علیه‌السلام به سیدالشهداء علیه‌السلام و آن حضرت از ممانعت از دفن پیکر مطهر ایشان در کنار خاتم الانبیاء و ماجراهای دفن مظلومانه و تیرباران پیکر مطهر آن حضرت را مطالعه کنید! 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
⚫️ تیر باران تابوت علیه السلام و منع از دفن ایشان روزی سوار بر شتر، و روزی سوار بر استر 🔻مروان لعنة الله علیه بر استر خود سوار شد و به نزد آن زن رفت و گفت: حسين «عليه السّلام» برادر خود حسن «عليه السّلام» را آورده است كه با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن كند بيا و مانع شو. گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زير آمد و او را بر استر سوار كرده به نزد قبر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله آورد و فرياد مى كرد و تحريص مى نمود بنى اميّه را كه مگذاريد حسن (عليه السّلام) را در پهلوى جدّش دفن كنند. ابن عبّاس گفت در اين سخنان بوديم كه ناگاه صداها شنيديم و شخصى را ديديم كه اثر شر و فتنه از او ظاهر است مى آيد. چون نظر كردم ديدم «فلانه» است با چهل سوار و مى آيد و مردم را تحريص بر قتال مى كند. چون نظرش بر من افتاد مرا پيش طلبيد و گفت: يابن عبّاس! شما بر من جرئت بهم رسانيده ايد، هر روز مرا آزار مى كنيد، مى خواهيد كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را دوست نمى دارم و نمى خواهم. من گفتم: واسَوْاَتاه! يك روز بر شتر سوار مى شوى (جنگ جمل) و يك روز بر استر، و مى خواهى نور خدا را فرونشانى و با دوستان خدا جنگ كنى و حايل شوى ميان رسول خدا و حبيب و دوست او؟ پس آن زن به نزد قبر آمد و خود را از استر افكند و فرياد زد بخدا سوگند كه نمى گذارم حسن (عليه السّلام) را در اين جا دفن كنيد تا يك مو در سر من هست. و بروايت ديگر جنازه آن حضرت را تير باران كردند تا آنكه هفتاد تير از جنازه آن جناب بيرون كشيدند! پس بنى هاشم خواستند شمشيرها بكِشند و جنگ كنند. حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند: بخدا سوگند مى دهم شما را كه وصيّت برادرم را ضايع نكنيد و چنين مكنيد كه خونى ريخته شود. پس به ايشان خطاب كرد كه اگر وصيّت برادرم نبود هر آينه مى ديد چگونه او را نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن مى كردم و بينى هاى شما را برخاك مى ماليدم؛ پس جنازه آن حضرت را برداشتند و به جانب بقيع حمل دادند. 📚 منتهی الامال، نشر دلیل ما، ۱/۵۵۸ 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
📝 نوشتاری پیرامون هفتم صفر... ▪در تاریخ شهادت کریم آل الله امام حسن بن علی علیه السلام اختلاف روایات است. 🛑 دو قول برای روز شهادت حضرت حسن بن علی علیه السلام نقل شده است. 1⃣ بیست و هشتم صفر؛ ✍🏻 بر اساس نقل شیخ کلینی و شیخ مفید و شیخ طبرسی. رضوان الله علیهم 2⃣ هفتم صفر؛ ✍🏻 بر اساس نقل شهید اول، کفعمی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، مرحوم صاحب جواهر، شیخ کاشف الغطاء و محدث قمی رضوان الله علیهم ❗️همچنان در بعضی تقویمهای رسمی مخصوصا کشور بنی عباسی ایران هفتم صفر را روز ولادت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) درج کرده‌اند که بنابر برخی پژوهش های انجام شده قطعاً ماه ولادت ایشان ذی الحجه است و 7 صفر ولادت آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه نیست❗️ 💢 و اگر هم ولادت باشد نکته مهم این است که محرم و صفر ماه حزن اهل بیت علیهم السلام می باشد و بسیاری از بزرگان ما تقید داشتند که در روز 7 صفر مجلس روضه تشکیل شود و روضه حضرت کریم اهل بیت امام حسن بن علی علیه السلام یا حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام خوانده شود و تاکید میکردند این روزها حتی اگر تولد امامان معصوم علیهم السلام هم باشد روز سرور نیست❗ زیرا روزهای اسارت اهل بیت حسین بن علی علیه السلام و ماه حزن است🏴 📢 لذا جهت تعظیم کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام سزاوار است که در هر دو تاریخ‌ شهادت اقامه العزا کنیم. 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
✔️معجزه ی امام حسن علیه السلام...😍 ☑️سعد بن منقذ گفت:مولا حسن مجتبی علیه السلام را در مکه دیدم که کلماتی بر زبان جاری کرد و خانه ی کعبه را بالا برد_یا آن را از جای خود به جای دیگر منتقل کرد_و از مشاهده ی آن تعجب کردیم. ➰این معجزه را برای دیگران نقل می کردیم و ما را تصدیق نمی کردند تا اینکه آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کردیم و در محضر آن بزرگوار عرض کردیم:ای فرزند رسول خدا؛آیا شما چنین و چنان نکردید؟فرمود:اگر بخواهم همین مسجد شما را به محل برخورد دو نهر یعنی نهر فرات و نهر اعلی منتقل می کنم. ➿وقتی امام چنین فرمود،از او درخواست کردیم که این کار را انجام دهد و او انجام داد و سپس آن را به جای خود برگردانید،و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصدیق می کردیم. 📓القطره.ج1.ص437 📓نوادر المعجزات.ص104 📓دلائل الامامه.ص169 📓مدینه المعاجز.ج4.ص238.
✔️اگر مردم با امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت میکردند... ➿قال الإمام الحسن(عليه السلام): فاقسم بالله لو أن الناس بايعوني وأطاعوني ونصروني لأعطتهم السماء قطرها، والأرض بركتها،ولما طمعت فيها يا معاوية." ➰امام حسن(عليه السلام)فرمود: به خدا سوگند كه اگر مردم با من بیعت می‌کردند و از من فرمان می‌بردند و مرا یاری می‌دادند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان ارزانی می‌داشت، و تو ای معاویه طمعی در خلافت نمی‌کردی. 📓بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٤٤ - ص ٢٢.
📣🍃 امام حسن مجتبی در کلام رسول خدا علیهماالسلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: …أمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِي فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي الْمَلَائِكَةُ وَ السَّبْعُ‏ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ الْحِيتَانُ فِي جَوْفِ الْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى الْعُيُونُ‏ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَام‏… رسول خدا پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند : 👈اين حسن پسر من، از من، نور چشم من، روشنی قلب من، میوه دل من، بزرگ جوانان اهل بهشت ، حجت_خدا است براى امت، امر او امر من، قول وى قول من می‌باشد. كسى كه تابع حسن گردد از من ، و كسى كه از فرمان او سرپيچ باشد از من نخواهد بود. هنگامى كه من به حسن نظر كردم به ياد آن اذیتهائی افتادم كه بعد از من خواهد ديد! وضع حسن همچنان خواهد بود تا اينكه به وسيله زهر كشته خواهد شد. در همان موقع است كه ملائكه و آسمانهاى هفت‏گانه براى شهادت او گريان ميشوند و هر چيز براى مظلومیت حسن گريه ميكنند، حتى پرندگان هوا و ماهيان دريا 👈هر كسى براى حسنم گريه كند چشمش در آن روزى كه همه چشمها كور ميشوند كور نخواهد شد. كسى كه براى او محزون گردد قلبش در آن روزى كه همه قلب‏ها محزون ميشوند محزون نخواهد شد. هر كسى حسنم را در بقیع زیارت كند قدم او در آن روزى كه قدم‏ها در صراط ميلغزند لغزش نخواهد يافت. 📚الأمالي(صدوق) ص۱۱۵
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 📘داستان وحکایت زیبا📕