#رمان #دمشق_شهر_عشق( قسمت سی ودوم)تقدیم نگاه سبزشما👇👇
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_دوم
💠 باور نمیکردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان #سُنی سوری سپرده باشد و او نمیخواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد :«خودشون میدونن...»
و همین چند کلمه، زخمهای قفسه سینه و گردنش را آتش زد که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظهای صبرکرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید :«شما راضی هستید؟»
💠 نمیدانست عطر شببوهای حیاط و #آرامش آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش میتپید و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم :«زحمتتون نمیشه؟»
برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید و او هم میخواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق #محبت شد :«رحمته خواهرم!»
💠 در قلبمان غوغایی شده و دیگر میترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ احساسمان شنیده شود که تا آمدن ابوالفضل هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم.
ابوالفضل که آمد، از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم :«چرا میخوای من برگردم اونجا؟» دلشورهاش را به شیرینی لبخندی سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود که با آرامشی ساختگی پاسخ داد :«اونجا فعلاً برات امنتره!»
💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم.
تا رسیدن به #داریا سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی #دمشق را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقهای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبالمان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم.
💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوشزبانیهای ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت میکرد، آرامَش کنیم.
صورت مصطفی به سفیدی ماه میزد، از شدت ضعف و درد، پیشانیاش خیس عرق شده بود و نمیتوانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست.
💠 کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم، داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد :«من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!» و بلافاصله آماده رفتن شد.
همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمیآمد دیگر رهایم کند. با نگاه #نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد :«زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم!»
💠 دلم میخواست دلیل اینهمه دلهره را برایم بگوید و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بیپرده حساب دلم را تسویه کرد :«خیلی اینجا نمیمونی، انشاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت #تهران!» و ظاهراً همین توصیه را با لحنی جدیتر به مصطفی هم کرده بود که روی #نجابتش پردهای از سردی کشید و دیگر نگاهم نکرد.
کمتر از اتاقش خارج میشد مبادا چشمانم را ببیند و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچهای نیاورد تا تمام روزنههای #احساسش را به روی دلم ببندد.
💠 اگر گاهی با هم روبرو میشدیم، از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد، به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه #عشقش میگریخت.
ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودیها تمام نمیشود که گره #فتنه سوریه هر روز کورتر میشد.
💠 کشتار مردم #حمص و قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، عادت روزانه #ارتش_آزاد شده بود تا ۶ ماه بعد که شبکه #سعودی العربیه اعلام کرد عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد بهزودی آغاز خواهد شد.
در فاصله ۱۰ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله #تروریستهای ارتش آزاد میلرزید، چند روزی میشد از ابوالفضل بیخبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم و همین بیقراریام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود که دور اتاق میچرخید و با هر کسی تماس میگرفت بلکه خبری از #دمشق بگیرد تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی #سوریه کار دلم را تمام کرد.
💠 وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی خبر دادند نیروهای ارتش آزاد به #زینبیه رسیده و میدانستم برادرم از #مدافعان_حرم است که دیگر پیراهن صبوریام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم...
#ادامه_دارد
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5951563394979988980.mp3
5.27M
🎧 #زمینه / #بسیار_زیبا / #احساسی
🎼 همه میدونن امام رضایی ام...
🎤 #کربلایی_مهدی_رعنایی
♦️ ۶#روزتاشهادت_امام_رضا (ع) 🖤
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🍃🌸🍃🌸🍃
✴️ شنبه 👈 10 مهر / میزان 1400
👈 25 صفر 1443👈 2 اکتبر 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔘 آخرین سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بالای منبر مسجد النبی و دستور پیروی از اهل بیت علیهم السلام.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 صدقه صبحگاهی اول هفته رفع نحوست کند
📛 برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید .
👶 زایمان مناسب و نوزادش عالم و دانشمند و حکیم و نجیب و روزی دار خواهد شد.ان شاءالله
🚖 مسافرت : مسافرت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی .
🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ عهد نامه نوشتن .
✳️ خرید حیوان و چهارپایان .
✳️ افتتاح شغل و کار .
✳️ وآغاز معالجه و درمان نیک است .
✳️ برای پیوستن به کانال تقویم همسران کلمه "تقویم همسران " جستجو کنید و به ما بپیوندید .
📛 ولی نو پوشیدن .
📛 و مسافرت خوب نیست همراه صدقه باشد.
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید .
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت .
👩❤️👨 امشب : امشب ( شب یکشنبه ) ، دلیلی وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است .
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث صفای خاطر می شود .
😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از ایه 26 سوره مبارکه " شعراء " است .
قال ربکم و رب آبائکم الاولین .......
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید برای پیوستن به کانال ما کافی است کلمه" تقویم همسران" رادر تلگرام و ایتا جستجو کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📚 منبع مطالب :
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
0253 77 47 297
0912353 2816
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌀🌀🌀🌀🌀
#نماز_شبی_ها
“🌷خواندن نماز شب که این همه توصیه شده اگر حتی از روی خواب آلودگی و خستگی و بدون حضور قلب هم خوانده شود هم درست است؟
🌷 چنین نماز شبی نه تنها درست و صحیح است، بلکه یکی از بالاترین ارزشهای #نمازشب این است که انسان در عین خستگی و خواب آلودگی برای کسب رضایت الهی به اقامه نماز بایستد؛
در حدیثی قدسی آمده است: وقتى که بندهاى در نیمه شب براى نماز و طاعت خداوندى برخیزد و سپس خواب بر وى غلبه کند و در اثر چرت به چپ و راست متمایل شود و چانهاش به سینهاش بچسبد.
خداوند امر مىکند درهاى آسمان باز مىشود و سپس به ملائکه مىفرماید: به این بنده من نگاه کنید و ببینید در اثر تقرب به من و انجام عملى که بر وى واجب نکردهام به چه روزى افتاده و من سه خصلت به این بنده عطا مىکنم.
1⃣ گناهان او را مىبخشم،
2⃣ یا توبه مجددى برایش فراهم مىکنم
3⃣ و روزىاش را زیادتر مىکنم و من همه شما را شاهد مىگیرم که این سه چیز را به وى بدهم.
📚الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى، ص 707 #نمازشب
#نماز_شب_را_به_نیت_ ظهور_می_خوانیم
#اللهم عجل لولیڪ الفرج🤲
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
ڪبوترانہ مےگردم
گِرد تصاویــرتان ...
ردّی از گذشتہ ها
مانـده روے قلبـم
ڪہ دلتنگم مےڪند
بسیــــــــار ...
#گاهی_نگاهی
#شبتون زیبابه نگاه شهدا🌷
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷
✾͜͡♥️•♥️⃟✨
سمتتو♡
ازتماممردمفراریام
ایباغریبهایجهانآشنا
مهدیجان❤️
⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان
حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ
یا اباصالحَ المَهدۍ
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے
ْ الاَمان الاَمان
🍃❤️روزتون مَهدوي❤️🍃
🌠☫﷽☫🌠
🕊زیارتنامه ی #شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
یادونام شهداباصلوات🌿🌷🌿
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌿🌷🌿
✍فرازی از وصیتنامه
🟣شهید مدافعحرم #محمد_مرادی
مکتب ما مکتب حسین است؛
ما فرزندان عاشوراییم
و فریاد آزادیخواهی را سر میدهیم
و هرجا مظلومی
به کمک ما احتیاج داشت، ....
🌿✨🌷✨🌿
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین یوسف الهی ❤❤
.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
بنام خداوندبخشنده بخشایشگر
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿٩٢﴾🌺🌿
هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. (۹۲)🌿🌺
✨📖✨
🌹قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
اَلقُرآنُ غِنًی لاغِنی دونَهُ وَ لا فَقرَ بَعدَهُ .
✨قرآن، توانمندی است که هیچ توانی جایگزین آن نمی شود وپس از آن هیچ فقری باقی نمی ماند✨
🍃تفسیرابی الفتوح🍃
🌷♦🍃♦🌷
شهیدانه..🌷🌷🌷🌷
سلام بر شهدا همان هایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند😭😭
سلام بر شهدا همان هایی که با پای خود رفتند و بر دوش مردم برگشتند🥀
سلام بر شهدا همان هایی که سالم رفتند و با چند تکه استخوان برگشتند💔
سلام بر شهدا همان هایی که مونسی جزء نسیم صحرا و حضرت زهرا س ندارند💞
سلام بر شهدا همان هایی که از همه چیزشان گذشتند ورفتند تا مابمانیم😔
🌷♣🍃♣🌷
🍃🌸🍃🌾🍃🌸🍃
#شهید_مدافع_حرم_رسول_خلیلی
#به_نقل_از_پدر_شهید 🕊🌺
مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچهها شب میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر شهیدی هم که شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم، خلاصه وقت اذان رسید. ما نماز را در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست. آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است.😭
اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک💔
🍃🌸🍃🌾🍃🌸🍃
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش یوسف هست🥰✋
*پیشبینی شهادت...*🕊️
*سردار شهید یوسف کلاهدوز*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱۰/ ۱۳۲۵
تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰
محل تولد: خراسان رضوی/ قوچان
محل شهادت: تهران / کهریزک
*🌹راوی← روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندانهایش مینگریست🦷مرا صدا زد و گفت: “بیا دندانهای مرا ببین!” گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است🍃گفت: “شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.”🦷از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟” گفت: “جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندانهایم مرا شناسایی کنید💫 باز هم با تعجب نگاهش کردم. آن روز گذشت. وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را🔥 از لای آهن پارههای هواپیما بیرون کشیدند🥀 دندانها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.»🥀کمک خلبان ← ۷ مهر ماه ۱۳۶۰ بود که سیستم برق هواپیما از کار افتاد✈️ و تاریکی همه جا را فرا گرفت🍂 تنها چراغ های حرم عبدالعظیم دیده میشدند💡هواپیما به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود✈️ به زمین که رسید به یک سمت خم شده بود🥀من با باز کردن ضامن پنجره اضطراری از پنجره بالا و از ارتفاع ۳ متری پرت شدم و با پای زخمی از هواپیما خارج شدم💫 لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر شد💥و شهید کلاهدوز به همراه شهید محمد جهان آرا و دیگر فرماندهان🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
*سردار شهید یوسف کلاهدوز*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺همسایه آقا ،بچه محل رهبری ... معروف به ابو امیر...
🔹تک پسر خانواده ....
🔹شباهت ظاهریش به شهید علی صیاد شیرازی باعث ارتباط قلبی او با آن شهید عزیز شده بود...
🔹شهیدجاوید الاثر مدافع حرم علی آقا عبداللهی
🔹در ۹۴/۱۰/۲۳ و ۳۱ روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان در 25 سالگی آسمانی شد...
🔹به عنوان افسر مخابرات رفت سوریه ولی تاب ماندن در پشت خط را نداشت ...
🔹در همان مدت کم شجاعتش زبانزد شده بود...
🔹زمستان در هوای ۸ درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر جاده صعبالعبور را سینهخیز تا دل تکفیریها میرود تا جاده را شناسایی کند...😭
شهدا را یاد کنیم با صلوات...🌷🌷🌷
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🍃🌺عطر تولد شهید می آید...
امروز سالروز زیباترین هدیه خداوند به زمینی هاست🌼🌱🌹
#شهید_علی_آقا_عبداللهی❤️
❤️🤍#میلاد_تو🤍❤️
شیرین ترین بهانه ایست
که می توان
با آن به رنجهای زندگی هم دل بست
و در میان این روزهای شتابزده
عاشقانه تر زیست.
میلادتو معراج دستهای من است...😍
عاشقانه تولدت را تبریک می گویم...🥳
برادر عزیزتر از جانم ،
#علی_آقا❤️
تولدت مبارک💝💝💝
خوشحالم که برادری مثل تو دارم 😍
محتاج نگاهتم
نگاهت را از من برندار...
التماس شفاعت🤲
#ارسالی_ازطرف_همراهان
#سالروز_تولد
#شهید #علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#توصیه_شهید:👇👇
« زیارت #عاشورا را بخوانید و از طرف من به ارباب ابراز ارادت کنید.
حتما هر کجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.»
#شهید_نوید_صفری 🌷
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🟠#سیره_شهدا
❇️شهید #مجتبی_زکوی_زاده
💥همسر شهید نقل میکنند: مجتبی در همهحال شوخطبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت؛ هروقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور میکردیم، با شوخی میگفت: خانم! این آدرس را حفظ کن، بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا میخورد! من متوجه میشدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند، با شوخی و خنده میگفت!
💥حتی در خود سوریه دوستانش میگفتند برخی اوقات که در منطقهی عملیاتی راه را گم میکردیم، در عین عصبانیتِ همهی ما، شهید زکوی با لبخند میگفت نترسید راه ما به سمت بهشت است، گم نمیشویم. مجتبی شدیداً بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام میگفت چادر حضرت زهرا علیهاالسلام را از سر برندارید.
🍃
🌺
🍃🌺
🌷🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.#معجزه_شهداوتفحص
✅سیدرضا
چند روزى مى شد که شهید پیدا نکرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و کار را شروع مى کردیم. گره و مشکل کار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالى وجود دارد.
آن روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا کرد به امام رضا(ع). شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى کردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و...
هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مى شدیم. خورشید مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت، تکه اى لباس توجهمان را جلب کرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهید را از خاک در آوردیم. روزى اى بود که آن روز نصیبمان شده بود
شهیدى آرام خفته به خاک. یکى از جیب هاى پیراهن نظامى اش را که باز کردیم تا کارت شناسایى و مدارکش را خارج کنیم، در کمال حیرت و ناباورى، دیدیم که یک آینه کوچک، که پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آینه هایى که در مشهد، اطراف ضریح مطهر مى فروشند. گریه مان درآمد. همه اشک مى ریختند. جالب تر و سوزناکتر از همه زمانى بود که از روى کارت شناسایى اش فهمیدیم نامش «سید رضا» است. شور و حال عجیبى بر بچه ها حکمفرما شد. ذکر صلوات و جارى اشک، کمترین چیزى بود👇👇