گاه یک بغض فرو خوردهی رسوا نشده
مثل حرفیست که در هیچ کجا جا نشده
شعرهایی که به حرف آمده و میشنوی
زخمهاییست که یک عمر مداوا نشده
مثل بنبستترین کوچهی این شهرم که
در دلش هیچ در و پنجرهای وا نشده
در لغتنامهی چشمان تو گشتم اما
“رحم” تنها لغتی بود که معنا نشده
از منِ گم شده دیگر اثری نیست که نیست
هر که افتاده مسیرش به تو پیدا نشده
چشمهای تو مرا ریخت بههم چون کوهی
که شبی سخت زمین خورد و سرِ پا نشده
#راضیه_صابریان✍🏻
@arghavan84❄️☔️