eitaa logo
[روایَت عاشقے]
937 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
26 فایل
تقڏݵم ݕه باݧࢫێ بے ݩشاݩ🌹 مَدیون شہداییم خادم الشهدا👈 🌱🌸 نظر دل نوشته روایت عاشقی 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16774064395805
مشاهده در ایتا
دانلود
‏شهید حاج قاسم سلیمانی: "حاج احمد در عملیات بیت المقدس ضربه مهلکی بر دشمن وارد کرد. اولین فرمانده‌ای که داخل خرمشهر شد و شهر را فتح کرد احمد بود. فاتح به معنای واقعی حاج احمد کاظمی بود."   🇮🇷@arman134🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئوی لحظه تاریخی اعلام آزاد سازی خرمشهر از طریق رادیو سوم خرداد۶۱ 🇮🇷@arman134🌷
شماره فوق العاده ، 3 خرداد 1361 : خرمشهررا خداآزادکرد... 🇮🇷@arman134🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مارش_نـــــــــــــظامی_خرمـــــ.mp3
2.3M
3 خرداد 1361- مارش پیروزی و آزادی خرمشهر 🇮🇷@arman134🌷
آزادسازی خرمشهر؛ روایتی که کهنه نمی شود 🇮🇷@arman134🌷
رزمندگان در محوطه مسجد جامع خرمشهر پس از آزادسازی 🇮🇷@arman134🌷
شادمانی مردم از شنیدن خبر آزادی خرمشهر ⏳ 3 خرداد 1361 🇮🇷@arman134🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد اون شهدایی که پرپر این مسیر مطهر شدند به یاد شهدای فتح خرمشهر الهی تو سالروز آزادی خرمشهر مارو از بند نفس و خطوات شیطان رها کن خوش به حال شهدا خدایادیگه شهیدنمیخای
فاتحان خرمشهر هزاران سلام ودرود برروح پاک ومطهر شهدا بخصوص شهدای فاتحین خرمشهرو عملیات بیت المقدس یاد کنیم شهدا را باذکر فاتحه وصلواتی 🇮🇷@arman134🌷
💠 خاطره ای شنیدنی از حاج احمد متوسلیان: 🔹 "... شب چهارم خرداد سال 1361، از فرط خستگی و بی خوابی، چشم هایمان را به ضرب گذاشتن کبریت لای پلک ها باز نگه داشته بودیم. کل ایران جشن گرفته بودند و صدای تکبیر ملت به شکرانه فتح خرمشهر، ار رادیو و بلندگوهای سیار تبلیغات بلند بود. همان طور که داشتم تلو تلو خوران و خواب آلود، از کنار خاکریز جاده اصلی شلمچه می گذشتم، زیر نور منورها دیدم حاج احمد با چند نفر از بچه بسیجی های واحد تبلیغات، که پرچم تیپ متن را به دست داشتند، کنار خاکریز مشغول صحبت است. جلوتر رفتم شنیدم یکی از بچه ها به حاج احمد می گفت: حاج آقا! بی خوابی این چندین شب، امان ما را بریده.ان شاءالله امشب با یک خواب ناز و پرملاط تلافی می کنیم. 🔸حاجی دستش را روی دوش او انداخت و او را با خودش از سینه کش خاکریز بالا برد، جایی را در روبروی ما، در آسمان سمت غرب نشان داد و گفت : ببینم بسیجی! می دانی آنجا کجاست؟ آن برادر کمی گیج شده بود گفت: نمی فهمم حاج آقا! حاج احمد گفت: یعنی چی مومن! نمی فهمم چیه؟! آنجا انتهای افق... هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خودت را کوبیدی، بعد برو بگیر بخواب ولی تا ان وقت، نه! 🔺خدا می داند سال ها بعد از آن شب، هر بار جمله حاج احمد به یادم می آمد، کلافه می شدم که آخر خدایا! افق که انتها ندارد! پس مقصود حاج احمد چه بود؟...." ─ (رای: همرزم حاج احمد) 🇮🇷@arman134🌷