eitaa logo
[روایَت عاشقے]
950 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
25 فایل
تقڏݵم ݕه باݧࢫێ بے ݩشاݩ🌹 مَدیون شہداییم خادم الشهدا👈 🌱🌸 نظر دل نوشته روایت عاشقی 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16774064395805
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی آرمان علی وردی جوان طلبه بسیجی دهه هشتادی، چه ویژگی هایی داشت که برازنده شهادت شد؟ ❤️ 🤲 @arman134
¹ ؛ خوش اخلاق بود پیامبر اکرم)ص(: "اَحَبُّکُم الی اهلل اَحسَنُکُم اَخلاقا تمام رفقا و خانواده آرمان خنده رویی و خوش اخلاقی آرمان را فراموش نخواهند کرد. هرکس کوچکترین ارتباطی با آرمان داشت این خصوصیت را تایید میکند خاطره: پای آرمان چند سالی بود که بخاطر اتفاقی در مسابقه کشتی، آسیب دیده بود. یکی از بچه های مسجد همان دوران که تازه آسیب دیده بود، وسط شوخی یک ضربه محکم به همان پا زد که باعث بدتر شدن شرایط پا شد و کار تا عمل جراحی پیش رفت. همه ناراحت بودن و آن شخص را سرزنش میکردند اما آرمان هیچوقت به روی خودش نیاورد و هیچ سرزنشی نکرد. ❤️ 🤲 @arman134
²؛ دغدغه معنویت داشت قرآن کریم: اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَا لله اَتقاکم‌... کسی نمیگوید آرمان هر شب نماز شب میخواند و سجاده را ترک نمیکرد و... . اما برای حدود الهی ارزش قائل بود و دغدغه رعایت واجبات و محرمات داشت. برای کوچکترین مطالب حلالیت میگرفت. مراقب بود هر حرفی را به زبان نیاورد، مبادا غیبت باشه یا کسی از او ناراحت بشود. دنبال معنویت بود، به نماز اول وقت اهمیت میداد. شب آخر با نیرو عملیات بسیج در شهرک اکباتان مستقر بودند. موقع اذان مغرب آرمان پیشنهاد میدهد که همه بریم نماز مغرب و عشا را مسجد انتهای خیابان بخوانیم و برگردیم. اما فرمانده بخاطر نکات امنیتی نمیپذیرد. آرمان برای اقامه نماز اول وقت و به جماعت، تنهایی با موتور به سمت مسجد حرکت میکند. _عزیز ❤️ 🤲 @arman134
³؛ اصلی ترین و مهمترین ویژگی آرمان وظیفه شناس بودن اوست. هر لحظه به این فکر میکرد که الان وظیفه من چیه؟ از حاج آقا میرهاشم حسینی هم شنیدیم که اخلاص همان عمل مداوم به وظیفه بیرونی انسان است. فارق از اینکه در درون چه احساساتی داریم همین که مداوم به وظیفه عمل کنیم، همین اخلاص را حاصل میکند و نیازی به تلاش جداگانه نیست. آرمان هم این سبک زندگی را به جد پیگیری میکرد. دبیرستانی بود که مسئولیت کار های اجرایی هیات شباب المهدی (عجل الله تعالی فرجه) را بر عهده گرفت و چند سال به خوبی آن هیات را برگزار کرد. خاطره: یکی از دوستان شهید میگوید یکی از جلسات هفتگی هیات بود، تعداد حضار جلسه خیلی کم بود. سه چهار نفر. به آرمان گفتم هیات این هفته را تعطیل کنیم؟ گفت نه ما باید کار خودمون را درست انجام بدیم و برای یک نفر هم هیات را برگزار کنیم. آرمان دانشجوی مهندسی بود اما برای احساس وظیفه ای که نسبت به علوم دینی کرده بود علیرغم مخالفت ها، از دانشگاه انصراف داد و وارد حوزه شد. برای جهاد تبیین که حضرت آقا فرمودند، خیلی دغدغه داشت. با هرکسی که میتوانست، طلبه و دانشجو و دانش آموز و حتی مردم عادی صحبت میکرد و مطالب را با بیان شیرین خودش بیان میکرد و توضیح میداد. حتی در سفر های اربعین با عربی دست و پا شکسته با عراقی ها صحبت میکرد که فلان جریان انقلابی نیست و انگلیسی عمل میکنه و... در کنار همه اینها وقتی کشور به آشوب کشیده شد و امنیت از بین رفت آرمان مثل همیشه برای عمل به وظیفه آماده بود. مادر شهید میگوید: چند مرتبه گفتم آرمان شرایط خطرناکه، برای چی میری؟ گفت: مادر جان اگر من نروم، دیگران نروند، پس کی برود؟! بالاخره باید یک نفر نظم را برقرار کند؟! روز آخر وقتی آماده رفتن از حوزه میشد یکی از رفقا همین مطلب را میگوید که کجا میخوای بروی؟ تو چیکار داری و... . آرمان جواب میدهد:«آدم نباید سیب زمینی باشه! تو هم بیا با هم بریم» _عزیز ❤️ 🤲 @arman134