🌷 خاطرات شهید همت:
🌿 در را باز کردم. ابراهیم بود.
مدت ها بود ندیده بودمش. هر وقت می آمد شهرضا، به ما هم سر می زد.
خیلی خوشحال شدم. احوال پرسی کردم و گفتم: در رحمت باز شده. هم مهمون رسیده، هم بارون می باره.
گفت: ولی اگه این دو تا با هم برخورد کنند، مایه ی زحمتند.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
🇮🇷@arman134🌷