آيت الله مجتهدی تهرانی چه زیبا میگوید:
وضو میگیری، اما در همين حال اسراف میکنی..
نماز میخوانی، اما با برادرت قطع رابطه میکنی...
روزه میگیری، اما غيبت هم میکنی...
صدقه میدهی، اما منت میگذاری...
بر پيامبر و آلش صلوات میفرستی، اما بدخلقی میکنی...
دست نگه دار بابا جان❗️
ثواب هايت را در کيسه سوراخ نريز!
🌷🌿 یا اباعبدالله 🌷🌿
در بدو ورود رمضانيم هنوز
حسرت بہ دليم و نگرانيم هنوز
گويند: ڪہ آرزو بما عيبے نيسٺ
يك ڪرببلا ڪہ ما جوانيم هنوز
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا🌷
#ماه_رمضان🌙
پشت کردمـ بہ گنـاه
پـاکـ شومـ در رمضان
همہ ترکمـ بکنند
عیب ندارد ، تو #بمـان
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینطور کربلا میخوای ؟
اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن
،😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نماز صبح و شبت سلام
و به نور در نسبت سلام
🎙 #سید_حجت_بحرالعلومی
#التماس_دعا
آقایاباعبداللّٰه؟!
اَنتَحَیاتي ؛ فیالدنیاوالاخره
شما زندگی منی ؛ در دنیا و آخرت . .
خدا همهی مردم ِزمین رو به حب پدر یتیما،
علی ع و به حب ِجمیل ِپسرش مهدی عج
آغشته کنه .
* آمین
تهِ بازار نشستیم که ما را نپسندند..
حرفِ سود و ضررش نیست؛ تو ما را بخر از ما!
-آقایاباعبدالله
کسانیکهالانموبایلدستشونهستدهثانیههم طولنمیکشهولیبرایاخرتذخیرهمیشه🙃
سبحانالله(3)
الحمدالله(3)
لاالهالاالله(3)
اللهاکبر(3)
لاحولولاقوةالاباالله(3)
استغفرالله(3)
اتوهرگروهیاکانالیکههستیبفرستتاتوثوابش شریک بشی
#ثواب_یهویی
سلام بر هلال ماه خدا 😍
📸 هلال ماه رمضان در قم رؤیت شد
🔹 هلال ماه مبارک رمضان غروب امروز دوشنبه 21 اسفندماه در قم رؤیت و روز سه شنبه 22 اسفندماه اولین روز ماه مبارک رمضان خواهد بود😍💚
#ماه_رمضان
┏━━━━━━🇮🇷┓
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
┗🕊━━━━━━┛
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🌱•
الهی بالحسین...
آماده کن این قلب ما را♥️
#رمضان 🌙
#ماه_رمضان 🌸
#ماه_مهمانی_خدا 💛
┏━━━━━━🇮🇷┓
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
┗🕊━━━━━━┛
دیشب حالم خوب نبود و ساعت ۲۲ رفتم درمانگاه؛ موقع رفتن پیش خودم فکر میکردم الان دیگه خلوته و دکتر رفتنم زیاد طول نمیکشه ولی وقتی وارد درمانگاه شدم خیلی تعجب کردم، اینهمه بیمار تو این ساعت شب اینجا چیکار میکنند؟!!
القصه؛ ایستاده بودم تا نوبتم بشه. صدای یه دختر کوچولوی خوش زبونِ سه ساله نظرمو جلب کرد. بشدت سرماخورده بود و تب شدید داشت و دکتر براش آمپول نوشته بود و تو نوبت تزریق آمپول بودند.
دختر کنار مادرش روی صندلی نشسته بود و با حالت التماسی به مادرش میگفت؛ مامان خواهش میکنم نذار منو آمپول بزنند. باشه؟!
مامان من میترسم.
مامان قول بده که منو برای آمپول زدن نمیبری
مامان خواهش میکنم
مامان بیابریم خونه
مامان بیا از اینجا بریم و...
وقتی هم که نوبتشون شد؛ پدرش اومد بغلش کرد و برد روی تخت تزریقات و اومد بیرون و تو راهرو ایستاد و از قرار معلوم مادرش کنارش بود.
از اینجا ببعد دیگه گریهٔ التماسی نبود بلکه فقط جیغ و شیون بود.
میگفت باباجون من میترسم
بابایی بیا منو از اینجا ببر
و دیگه صدای حرف زدن بچه قطع شد و انگاری کسی خرخره بچه رو گرفته باشه و فقط صدای خرخره میاومد.
اکثر افراد حاضر ناراحت شده بودند به حالت اعتراض، رفتند پشت در اتاق تزریقات و میگفتند؛ کشتی بچه رو ؛ الان سوزن میشکنه و...
بالاخره بعد ۱۵دقیقه؛ دختر سه ساله که نفسش بند اومده بود؛ در آغوش مادر از اتاق تزریقات اومدند بیرون و حاضرین در صحنه؛ یه نفس راحتی کشیدند.
حالا نوبت من شده بود.
خداجون من از جهنم میترسم؛ قول بده منو جهنم نمیبری؟!
خدا جون خواهش میکنم از سر تقصیراتم بگذر
خداجون من خیلی میترسم
خداجون خواهش میکنم منو ببخش
خدایا، من از جهنم سوزانت میترسم.😭
#الهیالعفۆ