🌹 تو واحد تبلیغات، نقاشی می کشید. قرارشد بارگـاه ملـکوتی امـام حسـين (ع) رو روی دیوار نقاشی کنه.
🌷 نزدیکـای غـروب، کـارمون تقریبـا تموم شـد. محمدجواد در حال رنگ کردن پرچم حـرم گفت: «حیفه! این پرچم باید با قرمزِخونی رنگ بشه»
هنوز جمله اش تمـوم نشده بود که صدای سوت خمپـاره در فضـا پیچید...
بعـد از انفجـار؛ خــون سـرخ محـمد جــواد روی پـرچم سـرخ حـرم سیدالشهدا (ع) جلـوه نمایی میکـرد.
🌷 طلبه شهـید محمدجـواد روزی طلب
"صـلواتی هـدیه کنـیم به ارواح مطـهر شهـدا"
#خرده_روایتهای_بزرگ
♦️ساعت ۲ نصف شب تلفن خونه زنگ خورد ! با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب زنگ زده؟
گفت منم قاسم
دلم تنگ شده بود برات از کربلا زنگ میزنم
نائب زیارتِ هستم چی سوغاتی بیارم؟
فرمانده محور مقاومت و سپاه قدس مادری خمیده داشت به نام مادر شهید علی شفیعی
بی بی سکینه اشک میریخت تعریف میکرد ...
#خرده_روایتهای_بزرگ
#حاج_قاسم