«به یاد شهدای حرم شاهچراغ»
رو به آئینه، پیش شاهچراغ، یکبهیک شمعها شهید شدند
سوی چشم سپیدهی فردا، نورِ پیشانی امید شدند
رنگ و روی صدایشان خون بود، دستهای دعایشان خون بود
همه سرتابهپایشان خون بود، اینچنین شد که روسفید شدند
فصل پاییز بسته بود کمر، تا شود سهم باغ خون جگر
هر یک از سروها به رغم تبر، قد برافراشته، رشید شدند
همه راهی شدند تا خورشید، زیر پا ماند سایه تردید
بودهاند آنچنان که «عاشَ سَعید»، آخر عمر هم سعید شدند
جهل اینبار هم مرکّب بود، باز آشوب و غم لبالب بود
گرچه آغاز غصهٔ شب بود، اولِ صبحِ روز عید شدند
با صدای گلوله خواب شدند، شب تاریک را جواب شدند
ناگهان سوختند و آب شدند، شمعها اینچنین شهید شدند
شعر از: امیر رسولی
#حوزه_هنری_زنجان
#امیر_رسولی
#شاهچراغ
#حرم_شاهچراغ
#شاهچراغ_شیراز
#شیراز_تسلیت
#شعر
#شعر_آئینی
#شعر_عاشورایی
#شعرای_آئینی_کشور
#شاعران_آئینی_زنجان
#شاعران_زنجانی
🆔@hozehonarizanjan
🆔@hh_zanjan_ir
🆔www.artzanjan.ir
🆔eitaa.com/artzanjan